نمایشگاه هنر ایران

مکاتب نقاشی غرب از نیمه ی دوم سده ی نوزدهم تا اواخر سده ی بیستم میلادی

نمایشگاه هنر ایران: مکاتب نقاشی غرب از نیمه ی دوم سده ی نوزدهم تا اواخر سده ی بیستم میلادی

امپرسیونیسم
جنبش امپرسیونیسم در حقیقت طی سالهای ۱۸۶۰ م. از شیوه ی رئالیسم زاده شد. در این دوران نقاشان جوان تر رئالیست که در جریان تحولات علمی دوران خود قرار گرفتند و بیشتر میل به بدعت داشتند مانند ادوارد مانه (۱۸۳۲۸۳)، ادگاردگا (۱۸۳۴-۱۹۱۷) و پیرآگوست رنوار (۱۸۴۱۱۹۱۹) با انتخاب موضوعاتی که پیش از آن کمتر سابقه داشت، از قبیل صحنه های پیک نیک، اجتماعات داخل کافه ها و قایقرانان و نیز نقاشی در فضای باز زمینه های اولیه ی این جنبش نوین را در نقاشی فراهم آورند.
در این میان ادوارد مانه تئوری اولیه ی امپرسیونیسم را مطرح نمود. در همین ایام برقراری نمایشگاه مردودان در پاریس به سال ۱۸۶۳ م. زمینه ی آشنایی دیگر نقاشان جوان و جست وجوگر ـ کلود مونه (۱۹۲۶ ـ ۱۸۴۰) کامیل پیسارو (۱۹۰۳ – ۱۸۳۰)، آلفرد سیسلی (۱۸۳۹۹۹)، و پل سزان (۱۹۰۶-۱۸۳۹) ـ را با تئوری مانه فراهم آورد. بدین ترتیب آنها نیز مجذوب ایده ی نور و رنگ گردیده و به گرد ایشان درآمدند ؛ از هم فکری همکاری و پژوهشهای افراد این گروه شیوه ی امپرسیونیسم تحقق یافت. در سال ۱۸۷۴ میلادی نقاشان منظره پرداز جوان پیرو مانه به همراه کلود مونه نمایشگاهی را در آتلیه عکاسی نادار (۱۹۱۰_۱۸۲۴) بر پا کردند. در این نمایشگاه یکی از تابلوهای مونه با عنوان «امپرسیون : طلوع آفتاب» به نمایش درآمد این تابلو بندرگاهی در مه رقیق صبحگاهی را نشان میدهد. اگر چه امپرسیونیست ها نیز هم چون رئالیستها ضبط واقعیت بیرونی را سرلوحه کار خود قرار داده بودند اما به دنبال ارائه ی شیوه ای نوین بودند.
«شیوه ی نقاشان رئالیست انعکاس واقعی صحنه های طبیعی ،نبوده بلکه تصویری ثانوی و بازسازی شده از موضوع نقاشی است در حالی که دنیای اطراف ما به واسطه ی تغییر نور خورشید دائماً در حال تغییر است پس خود را ملزم به ضبط آنی لحظات زودگذر نور و رنگ دانستند و بر سرعت کار خود در ثبت لحظه ها افزودند؛ نتیجه آن که بر خلاف نقاشان شیوه های کلاسیک توازن و تعادل خطوط و رنگها در جهت بیان موضوع در ترکیب بندی را پشت سر گذاشتند و بدین ترتیب یکی از جنبه های مهم تفکر مدرن را صورت بخشیدند. در این راه کشف مهم نقاشان امپرسیونیست در مورد به کارگیری رنگهای خالص و امکانات نامحدود رنگ های مکمل و نیز حذف رنگ مشکی از تخته ،رنگ به همراه تجربیات کار در فضای باز و در تماس با طبیعت در جهت ثبت و دریافت آنی نور و رنگ زمینه ی تحول نقاشی را فراهم آورد. نقاشان امپرسیونیست همه در اصولی که گفته شد اتفاق نظر داشتند اما بعضی از آنها مانند ،مونه، پیسارو و خانم برت موریسو موریسو و سیسلی در نوع نگاه و اسلوب نیز مشترک بودند در حالی که تنی چند از این گروه به شیوه های مستقل تر و فردی مشهورند مانند ،مانه رنوار و دگا. ایشان علاوه بر توجه به ثبت آنی جلوه های نور، از اهمیت فرم و ترکیب بندی تابلو نیز غافل نماندند. اصولی که نقاشان امپرسیونیست به آنها اعتقاد داشتند عبارت اند از :

۱- خارج شدن از آتلیه و نقاشی از مناظر در فضای باز
۲- نمایش آنی رنگ بر اساس : انعکاس رنگها بر همدیگر. تغییرات نور. تأثیر جو
3- نقاشی از یک منظره در ساعات مختلف (به منظور بررسی تغییرات نور و رنگ)

۴- حذف رنگهای تیره از سایه ها و استفاده از رنگهای مکمل
۵ استفاده ی بیشتر از تکنیک آلاپریما

پست امپرسیونیسم

همان طور که سالهای آخر سده ی نوزدهم یادآور تحولات عمده در زمینه ی علوم و تکنولوژی و هم چنین مناسبات اجتماعی و اقتصادی شده در زمینه ی هنر نیز یادآور تلاش هنرمندان در جهت جست وجوی راه های نو شده است. از دهه ی ۱۸۸۰ م.، هنرمندانی که پیش از این مجذوب تئوری امپرسیونیسم شده و از آن الهام گرفته بودند، به تدریج به شیوه های فردی تر گراییدند. مهمترین اینان عبارت بودند از : جورج سورا (۱۸۵۹۹۱) ؛ پل سزان، (۱۹۰۶–۱۸۳۹) پل گوگن (۱۹۰۳ (۱۸۴۸ و وینسنت وان گوگ (۱۸۵۳۹۰).
هنر وآثار این هنرمندان که به شیوه های کاملاً متفاوت از یک دیگر مشخص اند با عنوان کلی تر «پست امپرسیونیسم» خوانده می شود؛ چرا که به عنوان مقدمه و آغازگر مکاتب نوین سده ی بیستم، ارزیابی و مطرح می شوند. حال به شرح مختصری درباره ی شیوه ی هر یک از هنرمندان نام برده می پردازیم :
جورج سورا او فقط سی و دو سال عمر کرد. وی در متحول ساختن هنر نوین تأثیری عمده داشت. او دارای ذهنی جست و جوگر و منطقی بود از این رو تجربیات و پژوهشهای علمی زمانه خود را به دقت دنبال میکرد. بدین ترتیب در جریان دستاوردهای علومی چون فیزیولوژی بینایی انسان و فیزیک نور قرار گرفت و شیوه ی اختصاصی خود را به نام «تجزیه گری رنگ» یا نقطه پردازی» بنیاد نهاد. در این شیوه نقطه های کوچک و خالص رنگ به طور مستقیم و بدون ترکیب بر روی تخته شاسی) توسط نوک قلم مو بر روی بوم منتقل میشد. در نتیجه رنگهای ترکیبی در فاصله ای مناسب در چشم بیننده نقش می بست. از جمله برای نشان دادن رنگ ،سبز، نقطه های رنگی آبی و زرد در کنار هم بر روی بوم نشانده میشوند. اما اعتبار سورا تنها در شیوه ی رنگ آمیزی او نیست بلکه آگاهی از اهمیت فرم و اعتدال در ترکیب بندی، به آثار او ارزشی ویژه بخشیده است. پل سینیاک (۱۹۳۵-۱۸۶۳): او دوست سورا و هنرمند به نام شیوه ی نقطه پردازی است و در انتظام علمی این شیوه نقش مهمی دارد.
پُل سزان سزان نخست با نقاشان امپرسیونیست همراه بود اما اعتقاد او به ضرورت استحکام در ترکیب بندی، او را از جرگه ی امپرسیونیستها خارج کرد. سزان برخلاف امپرسیونیستها که در پی جلوه های رنگ و نور بودند شکل پایدار و اساسی اشیا را جست وجو می کرد. بدین منظور به خلاصه سازی اشیا و اشکال پرداخت تا جایی که معتقد شد بنیان همه ی اشکال بر مکعب کره و مخروط استوار است. آثار سزان نمایانگر استواری و تعادل معمار گونه ای است که خود به ظهور سبک کوبیسم در نیمه ی نخست سده ی بیستم منجر شد.

پل گوگن: گوگن توجه خاصی به نقاشیهای خاور دور و خاور نزدیک داشت. شیوه ی شخصی او مبتنی برنمایش رنگها، بدون توجه به رنگ طبیعی اشیاء بود. همچنین جهت تأثیرگذاری بیشتر موضوع در طرح اغراق می کرد. آثار او با رنگهای درخشان و طرحهای آزاد و سیال نمایانگر دنیایی سمبولیک در زمینه ای تزئینی است. آثار او الهام بخش بسیاری از هنرمندان بعد از خود شد.
گروه سمبولیستها و فوویستها هر یک به نوعی از آثار او الهام گرفتند. فوویست ها شیوه ی رنگ آمیزی او را راهنمای خود قرار دادند و سمبولیستها جنبه ی نمادگرایی طرح و رنگ او را مهـم شمردند.

وینسنت و ان گوگ: وان گوگ هنرمند حساس و پرشوری که در سطح وسیع الهام بخش هنرمندان قرن بیستم بود. ابتدا به شیوه ی امپرسیونیسم نقاشی میکرد اما به دلیل حساسیت فوق العاده اش نسبت به رنگ و ضربات پرشور قلم مو، که در جهت معنا بخشیدن به رنگ و بیان موضوع به کار می گرفت از امپرسیونیستها پیشی گرفت و زمینه ی ظهور سبک اکسپرسیونیسم را در سده ی بیستم فراهم آورد. پرده های او بیشتر شامل مناظر گندم زارها، سروهای بی تاب گلهای آفتاب گردان …. پرتره ها و طبیعت بیجان است.

تولوز لوترک (۱۸۶۴۱۹۰۱): یکی دیگر از هنرمندان متأثر از امپرسیونیسم اما مستقل و اثرگذار در آن دوران بود آثار او به واسطه ی هماهنگی در به کارگیری سطح رنگ و خط در ترکیب بندی راه گشای هنر گرافیک نوین شد. به طور خلاصه پست امپرسیونیسم شامل گرایشهای زیر است :
۱- بازگشت به وحدت ترکیب بندی در تصویر (مانند آثار سورا و سزان)
۲- تأکید بر بر ساماندهی عناصر در سطح تصویر در جهت وحدت تصویر و بیان معنا مانند آثار گوگن و سمبولیست ها و نبی ها

3- توجه کمابیش آگاهانه به اغراق در نشان دادن عناصر طبیعی در جهت بیان عاطفی (مانند آثار وانگوگ).

آرنوو
نخستین دهه ی سده ی بیستم مقارن با به ثمر رسیدن جنبشی همگانی در هنر بود که از اواخر سده ی نوزدهم در واکنش به موج فراگیر صنعتی شدن جوامع آغاز شده بود. این جنبش که با نام «هنر نو» مشهور شد زمینه ی مناسبی شد تا هنرمندان انواع رشته های مانند ،نقاشی ،پیکرتراشی ،معماری معماری داخلی طراحی ،پارچه طراحی اشیای داخلی ،میز صندلی، ظروف و …)، طراحی چاپی و مصورسازی کتاب و مجلات را تجربه کنند هنرمندان پیرو «هنر نو معتقد بودند که : «هنر حقیقی باید هم زیبا و هم مفید باشد و بر همین اساس به مطالعه و جست وجوی معیارهای سادگی و زیبایی پرداختند و به کیفیات تزیینی آثار به جا مانده از سده های میانه ی اروپا و هنر شرق و چین و ژاپن روی آوردند آنان تلاش کردند با اخذ موضوعاتی از طبیعت و شکل های گیاهی طرح های ساده شده ای را آماده ی اجرا نمایند و در اجرا از مصالح و تکنولوژی نوین بهره بگیرند. گوستاو کلیمت’ یکی از هنرمندان منسوب به جنبش آرنوو است.

فوویسم
فوویسم نامی بود که با استهزا به آثار هنرمندان جوانی که آثار خود را در نمایشگاه سالن پاییزی ۱۹۰۵ پاریس به نمایش گذاشته بودند اطلاق شد؛ چرا که آثار ایشان بدون هیچ گونه توجهی به رنگ واقعی اشیا و با رنگهای تند و شاداب اجرا شده بود. این گروه، که در رأس آنها «ماتیس» قرار داشت با مطالعه و الهام گرفتن از شور رنگ در آثار وان گوگ و رنگهای غیر توصیفی آثار گوگن و نیز آشنایی با نقاشی نگارگری ایرانی به مرزهای تازه ای در هنر معاصر دست یافتند، که در آزادسازی نقاشی از قید رسوم کهن مرحله ای مهم محسوب میشود آنها با استفاده از رنگهایی تند زنده و پرشور که مستقیماً از لوله ی رنگ بر پرده می نشاندند، قصد داشتند ارزشهای تازه ای در تصویر ایجاد کنند که نه تنها جنبه ی واقع نمایی و توصیفی نداشت، بلکه بیان حسی و عاطفی و هرگونه داستان سرایی را نیز به کلی از نقاشی نفی میکرد. آندره درن و مریس ولامینگ از جمله هنرمندانی هستند که در تحقق این شیوه کوشیدند. این شیوه دو سه سالی بیش نپایید و هنرمندان منسوب به آن به شیوه های دیگر گراییدند. به طور خلاصه می توان گفت : شیوه ی فوویسم بر اساس به کارگیری جسورانه ی «رنگ» قرار داشت و هماهنگی رنگی مقدم بر موضوع بود.

اکسپرسیونیسم
در همان سالها که جنبش فوویسم در فرانسه شکل می گرفت شیوه ی دیگری در آلمان و کشورهای اسکاندیناوی تکوین می یافت که «اکسپرسیونیسم» نام گرفت. واژه ی اکسپرسیونیسم در لغت به معنای «بیان صریح احساسات درونی» است و به راستی نیز این شیوه براساس بیان هیجانات درونی» یا پیام «عاطفی استوار است. هر چند در هنر چنین رویکردی سابقه ای بس دیرینه دارد و نمونه های بارز آن در آثار رمانتیک ها و در دوران متأخرتر در آثار وان گوگ قابل بررسی است اما شیوه ی اکسپرسیونیسم سده ی بیستم زاده ی حوادث تلخ و رنج آوری است که به بسیاری از مردم اروپا تحمیل شد. این شیوه در حقیقت فریاد اعتراضی علیه جنگ ها، آداب فریب کارانه و فساد حاکم بر اجتماعات شهرها و ریاکاری صاحبان قدرت و مقررات غیرانسانی کارخانه ها بوده است. اولین بار این شیوه در قالب کار گروهی از نقاشان جوان در سال ۱۹۰۵ در شهر «درسدن» آلمان رسمیت یافت اینان با الهام از آثار وان ،گوگ نگرانیها و اعتراض خود را نسبت به مصائب اجتماعی با بیانی پراحساس صریح و شدید به تصویر کشیدند. اکسپرس پرسیونیست ها در جهت اثر بخشی هر چه بیشتر هنر خود، رنگهای تند را به همراه ضربات سریع و خشن قلم مو در زمینه ی طرح های اغراق آمیز و زمخت به کار می گرفتند، به طوری که پرده های ایشان تشویش و اضطراب را در دل بیننده بیدار می کرد. ادوارد مونش، امیل نلده و گنه گل ویتس از هنرمندان بزرگ این مکتب هنری هستند.

کوبیسم
کوبیسم در لغت به معنای مکعب گری است و در اصطلاح به شیوه ای اطلاق میشود که از سال ۱۹۰۷ پابلو پیکاسو و جورج براک شکل دادند و امروزه به عنوان یکی از مهمترین مکاتب هنری سده ی بیستم شناخته شده است. بسیاری از هنر شناسان سزان» را پدر کوبیسم دانسته و معتقدند که آرای وی خصوصاً این جمله ی معروفش ،زمینه ی ظهور کوبیسم را فراهم آورده است :
«باید همه ی مشهودات را به واسطه ی حجم های هندسی منتظم چون استوانه کره و مخروط به تصویر آورد…»
به عبارت دیگر در ابتدا، جست و جوی شکل ثابت و ساختمان هندسی اشیا موجودات و مناظر و سپس ثبت آن بر صفحه، سر لوحه ی کار کوبیستها قرار گرفت ؛ اما در مراحل بعدی ایشان به نتایج تازه ای دست یافتند از این رو سه مرحله در شکل گیری و گسترش شیوه ی کوبیسم شناخته شده است :
در مرحله ی نخست که تحت تأثیر آرای سزان شکل گرفت کوبیستها شکل ساختمانی و هندسه ی ثابت موضوعات را جست وجو کردند. آنها سعی کردند علاوه بر نمایش وجهی از شئ که در برابر دید است، پشت و پهلوهایی را نیز که از دید پنهان است با هم و در آن واحد به نمایش بگذارند. در نتیجه از جهات مختلف اشیا طرح بر می داشتند و آنها را طبق نظر خود و بانظمی خاص ترکیب می کردند. آثار این دوران ترکیبی بود از سطوح شکسته، که نه تنها نشانی از شی مورد نظر نداشت بلکه دیگر رنگ نیز در آنها به حداقل رسیده و ضعیف شده بود. به همین این شیوه به «کوبیسم تحلیلی» معروف است. به زودی هنرمندان متوجه محدودیتهای کوبیسم تحلیلی شدند و در آخرین سالهای قبل از جنگ جهانی اول به راه حل جدیدی رسیدند که به کوبیسم ترکیبی» معروف است. در این مرحله وجوه مختلف اشیا به صورت کارتهایی رنگی و با زوایای متنوع در کنار هم ترکیب میشوند و شکل تازه ای را به وجود می آورند در نتیجه از هر شئ نشانه ای بر جای می ماند، مثلاً دو خط موازی تداعی کننده ی گیتار بود. در این شیوه گاه هنرمندان تکه های اشیای مختلف را به هم الحاق مینمودند که به تکنیک کلاژ معروف است.

فوتوریسم
ربع اول سده ی بیستم در اروپا همراه با تحولات عمده در مناسبات ،اجتماعی ،سیاسی اقتصادی و تکنولوژیکی مقارن با نوآوری های اساسی در هنر بود به طوری که متفکران و هنرمندان متناسب با تحولات و نیازهای ذهنی جامعه ی خود، راه های نوینی را در جهت دست یابی به مرزهای نو در اندیشه و هنر جست وجو می کردند و می آزمودند.
جنبش فوتوریسم هم توسط فیلیپو مارینتی شاعر و ناقد ایتالیایی مطرح شد مارینتی با انتشار بیانه ای متهورانه در سال م. مرگ هنر گذشته» و «تولد هنر آینده را اعلام کرد هر چند که فوتوریسم در ابتدا یک نظریه ی سیاسی و ادبی بر ضد رکود فرهنگی ایتالیایی سده ی نوزدهم و اصول اخلاقی رایج بود اما به زودی تعدادی از هنرمندان جوان ایتالیایی، مانند اورمبرتو بوتچونی، جاکمو بالا به فیلیپو مارینتی پیوستند و علاقه و آمادگی خود را در جهت تحقق آرمانهای فوتوریسم در هنرهای تجسمی اعلام داشتند. بدین ترتیب در سال ۱۹۱۰م. نظرات خود را درباره ی نقاشی فوتوریستی منتشر ساختند. در این بیانیه آمده بود : … باید خود را از بند مضامین به کار رفته و فرسوده شده یکسره رها ساخت تا بتوان آشفتگی زندگی امروزین را، که از آهن و فولاد و نخوت و سرعت جنون آمیز تشکیل یافته است به بیان هنری در آورد…»
اولین نمایشگاه فوتوریست ها در سال ۱۹۱۰ در ایتالیا گشایش یافت و مرتباً تکرار شد آثار این دوره ی آنان از نظر تکنیک اجرای کار نوآوری نداشت به طوری که تأثیر مکاتب ،پیشین چون امپرسیونیستها، پست امپرسیونیستها (به ویژه هنرمندان نقطه پرداز خصوصاً سورا) و یا جسارتهای فوویسم در انتخاب رنگ و تجربیات کوبیستها از آثار ایشان به چشم میخورد. امّا هنرمندان فوتوریست در جهت دست یابی به تجسم حرکت و سرعت در آثارشان به راه حلی که شاید امروزه برای ما کمی ساده لوحانه باشد دست یافتند. بدین ترتیب که مثلاً برای نمایش اسبی در حال تاخت پاهای متعددی به طور متوالی نقاشی میکردند تا یادآور سرعت و حرکت باشد.
بدین منظور هر موجود در حال حرکتی را با اعضای متعدد در ترتیبی رشته وار یا شعاعی نقاشی می کردند. بوتچونی نیز در جهت نمایش غوغای زندگی شهری از کلاژ حروف و اعداد راهنما بهره جست. چندی بعد از این بود که حروف به تابلوهای کوبیستی براک و پیکاسو نیز راه یافت. بدین ترتیب جنبش فوتوریست که از ایتالیا شروع شده بود به سرتاسر اروپا راه یافت اما این شیوه چندان دیر نپایید و به زودی هنرمندان منسوب به آن متفرق شدند. هر چند فوتوریسم در سیاست به فاشیسم انجامید، اما اهمیت آن در جهت ظهور مکاتب بعدی غیر قابل انکار است.

دادائیسم
دادائیسم را به راستی باید زاده ی جنگ جهانی اول دانست در سال ۱۹۱۶ م . گروهی از هنرمندان و نویسندگان، که از ویرانگری و مصائب جنگ از مناطق مختلف اروپا گرد آمده و در شهر زوریخ اقامت گزیده بودند، این جنبش را پایه نهادند. اما به زودی تأثیرات آن به فرانسه، آلمان، ایتالیا و آمریکا نیز تسری یافت رهبران این حرکت عبارت بودند از : تریستان تزارا شاعر اهل رومانی، و فرانسیس پیکابیا از نخستین اعضای گروه بودند. گفته شده است در یک شب که این گروه در کافه ای دور هم جمع شده بودند یک لغت نامه را به طور اتفاقی باز کردند و به واژه ی «دادا» به معنی اسب چوبی کودکان برخوردند و همان نام را برای شیوه ی ابداعی خود پذیرفتند. دادائیسم را عده ای در اساس حرکتی ضد هنر» منفی و بدبین به شمار می آورند که طرد و تخریب تمامی دستاوردهای بشری را در دستور کار خود قرار داده بود. زیرا دادائیستها چه در آثار هنری خود و چه در رفتارهای شخصی همه ی آداب اجتماعی و موازین هنری و اصول عقلانی و منطقی را به استهزا و ابتذال کشاندند به طوری که انزجار خاطر همگان را فراهم آوردند. اولین نمایشگاه دادائیستها با آثاری که همه ی اصول نقاشی را به سخره گرفته بود به همراه مراسمی غریب و غیر معمول در زوریخ گشایش یافت. این هنرمندان با لحنی تند به استهزای آداب اجتماعی پرداختند. در پاریس جنبش «دادا» بیش از هر جای دیگر دامنه یافت و برجسته ترین نماینده ی آن مارسل دوشان با رسم سبیلی بر چهره ی تصویری از مونالیزا اثر داوینچی استهزای هنر گذشتگان را به اوج رسانید. پیکابیا نیز با رسم تصاویری بی سرو ته از اشکال ماشینی دادائیسم را در نیویورک اشاعه داد.
دادائیسم در واقع عصیانی فکری همراه با عنادهای اجتماعی و عقاید تند سیاسی بود که عمری کوتاه داشت. با این حال باید گفت که این مکتب با آزاد کردن هنر از قید قراردادهای کهن راه را بر ظهور جریانهای پیشتاز ،هنری، خصوصاً سوررئالیسم، هموار ساخت.

سوررئالیسم
با پایان یافتن جنگ جهانی اول و فرو نشستن تب و تاب آن و از طرف دیگر گسترش مطالعات روان شناسانه هنرمندان و متفکران مجال جست وجوهایی نوین را در مرزهای اندیشه و هنر یافتند. از اینرو در سال ۱۹۲۴ م. آندره برتون شاعر و منتقد فرانسوی به همراه تنی چند اعلامیه سوررئالیسم را منتشر ساختند در این اعلامیه به صراحت از هنرمندان خواسته شده بود تا نظارت عقل و منطق را در خلق آثار هنری کنار بگذارند و در جهت دست یابی به اعماق وجود آدمی به تصاویر ضمیر ناهشیار، که در خواب و رؤیا و یا کابوسهای شبانه دیده میشوند فرصت ظهور دهند. این شیوه نخست در ادبیات پا گرفت اما به زودی هنرمندان رشته های تجسمی نیز بدان گرویدند و ماکس ارنست نقاش فرانسوی آلمانی الاصل نیز رساله ای درباره ی سوررئالیسم در نقاشی به رشته تحریر درآورد و در آن نوشت :
… اثری در خور نام سوررئالیست است که به کلی از نظارت شعور و عقل و ذوق و اراده آزاد باشد … سوررئالیسم در لغت به معنای واقعیت برتر» یا «فرا واقعی» است اما این واقعیت برتر از نظر هنرمندان منسوب به این شیوه نه آن چیزی است که پیش از این سابقه داشته است بلکه در نظر ایشان تداعی آزاد تصاویر برخاسته از ضمیر ناخودآگاه و «وهم» از اصالت کافی برخوردار است.
از نقاشان نام آور منسوب به این شیوه میتوان از ماکس ارنست مارک شاگال، خوان میرو، رنه ماگریت و سالوادور دالی و … نام برد. سوررئالیسم هم مانند دادائیسم از نظر تکنیکی سبک خاصی را در نقاشی به وجود نیاورد و گرایشهای مختلفی را در خلق آثار آنها میتوان مشاهده کرد اما به طور کلی آثار ایشان را به دو گروه می توان تقسیم بندی کرد :

۱- آثاری که در جهت نمایش موضوع از تناسب و تعادل اشکال برخوردارند و نقاش به واسطه ی گویایی طرح و رنگ و فرم، بیننده را تحت تأثیر قرار میدهد.

۲- در برخی از آثار جرجود کی ریکو ورنه ماگریت، هنرمند با ایجاد مجاورت بین اشیای نامأنوس توانسته است عواطف درونی بیننده را برانگیزد. چنین بعضی از هنرمندان این سبک مثل مارکس ارنست نقوش تجریدی را دست مایه خود قرار داده اند.

آبستره
طی سالهای دهه ی دوم سده ی بیستم که فضای فرهنگ و هنر اروپا از برخورد اندیشه ها و ظهور مکاتب نو هنری آکنده بود، شیوه ای دیگر که اساساً بازنمایی طبیعت مشهود را طرد میکرد شکل گرفت ؛ این شیوه بعدها به هنر انتزاعی» مشهور گشت و زمینه ساز تکوین شیوه های متعددی در سراسر سده ی بیستم گردید.
در این میان دو گرایش عمده را در جهت گیری هنر انتزاعی میتوان شناسایی کرد :
نخست روشی که در آن وجه عاطفی و احساس برانگیز رنگ و فرم (شکل) ریتم غالب است و در رأس آن واسیلی کاندینسکی قرار دارد و شیوه های اکسپرسیونیسم انتزاعی از آن منشعب میشود. در روش دوم هماهنگی نظام هندسی اشکال و رنگ به صورت کاملاً انتزاعی مورد توجه هنرمند است. مانند پیت موندریان’، که سعی داشت شکلهای ناب هندسی را در کنار رنگهای بنیادین در یک ارتباط منطقی عمودی و افقی نظم ببخشد.

اُپ آرت
اصطلاحی که در دهه ی ۱۹۶۰ به نوعی نقاشی انتزاعی اطلاق شد که در ایجاد خطای دید تأکید داشت هنرمندان این شیوه با استفاده از مجموعه ی خطوط شکلهای کوچک و بزرگ و سطوح رنگی به طریقی متقارن و متمرکز تحت نظم در می آورند، که حالتی لرزنده و متحرک پیدا می کرد ویکتور وازارلی و موریس اشر از هنرمندان برجسته ی آپ آرت به شمار می آیند.

پاپ آرت
پاپ آرت به معنای هنر همگانی از جنبشهای هنری دهه ی ۱۹۶۰ میلادی است که بر فرهنگ شهری توده ی مردم تأکید داشتند و نوعی زیبایی شناسی همگانی را در هنر پیش گرفتند. موضوعاتی مانند فیلم ها آگهی های تبلیغاتی داستانهای شبه علمی موسیقی پاپ حروف و علائم متداول اشیای روزمره و کالاهای مصرفی ابزار این هنر جدید قرار گرفتند. از هنرمندان این مکتب جسپر جانز و اندی وارهول را میتوان نام برد.

مطلبی که مطالعه کردید تلاش داشت تا مکاتب نقاشی غرب از نیمه ی دوم سده ی نوزدهم تا اواخر سده ی بیستم میلادی را در «نمایشگاه هنر ایران» به شما ارائه دهد، در صورتیکه محتوای این صفحه را کافی نمی دانید یا سوالی دارید از طریق ارسال دیدگاه با ما در میان بگذارید.
اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

87 + = 88