نمایشگاه هنر ایران: معرفی کیوریتور یا نمایشگاه گردان و وظایف او
رشد و پیشرفت تکنولوژی به هر حوزهای وارد شده و کمابیش هیچ عرصهای نیست که در گذر زمان از این موضوع بینصیب مانده باشد.
بعضی وقتها، دنیای پرسرعت امروز که اتفاقا با تکیه بر علم و دانش روز جلو میرود، مفاهیم جدیدی را با کاربردی مشخص تعریف میکند که اندیشهای حسابشده و منطقی پشت آن است.
حوزه هنرهای تجسمی هم از این موضوع بیبهره نبوده است و هر از چند گاهی، تعاریف جدیدی به این حوزه اضافه میشود. یکی از واژههایی که این روزها در بسیاری از نمایشگاهها به چشم میخورد کیوریتور است. عنوانی که اهالی هنر با آن آشنا هستند و بهعنوان یک حرفه کاملا تخصصی آنرا میشناسند.
کیوریت به چه معناست و به چه کسی کیوریتور میگویند؟
نمایشگاهگردان یا هنرگردان یا کیوریتور (به انگلیسی: Curator)، کسی است که از طریق تخصص، اطلاعات و ذوق شخصی، اقدام به گردهمآوری و برگزاری نمایشگاه برای آثار هنری (عمدتاً تجسمی) میکند. لزوماً کیوریتور کار چند هنرمند را دور هم جمع نمیکند. کیوریتور میتواند کار یک هنرمند را به نمایش بگذارد. در ایران به کسی که مسئولیت برگزاری نمایشگاه (عموماً گروهی)، انتخاب عنوان نمایشگاه و نوشتن استیتمنت را برعهده دارد و دلایل کنار هم قرار گرفتن آثار را بیان میکند، کیوریتور میگویند. در مجموع به کسی که یک مجموعه اثر را جمعآوری میکند تا در جایی ارائه دهد کیوریتور میگویند. حال این مجموعه میتواند گزیدهای از کارهای 10 سال یک هنرمند باشد که بهصورت انفرادی برگزار شود یا اینکه با تفکری خاص، آثار چند هنرمند از سوی کیوریتور انتخابشده و برای قرار گرفتن در یک گالری یا هر محل دیگری انتخاب شود. برای پاسخ دقیقتر به این سوال باید دید میخواهیم راجع به کیوریتکردن در ایران یا خارج از کشور صحبت کنیم چون تعریف این واژه در داخل و خارج از کشور متفاوت است. با این وصف کیوریتور را نباید یک مجموعهدار دانست بلکه کیوریتور گردآورنده است.
تاریخچه
تاریخچهٔ نمایشگاهگردانی به تکنیکهایی برمیگردد که مارسل دوشان به سال 1938 در اجرای نمایشگاه بینالمللی سوررئالیستها در پاریس بهکار برد. این تکنیکها ترفندهایی ساده و هوشمندانه برای تأثیر فوری، شدید و غریب بودند که دوشان به آنها احتیاج داشت، به منظور ارائهٔ آثار سوررئالیستها در بیرون از موزه و فضای آکادمیک و نظام سنتی متداول. آثاری که بر این بیرون ماندن اصرار داشتند. هنوز هم نمایشگاهگردانی معاصر همین دغدغهها را دارد.
واژهشناسی
برای لغت مصطلح «کیوریتور»، جایگزینهایی مانند: موزهدار، سرپرست هنری، نمایشگاهگردان، نمایشگردان یا هنرگردان پیشنهاد شده است.
چند سال است که این حرفه، در دنیای تجسمی بهوجود آمده و با چه هدفی تعریف شده است؟
نمایشگاه هنر ایران: حدود هشتاد سال پیش برای اولینبار این مفهوم ایجاد شد و تفکر خاصی هم پشت آن بود. هنر برای خارجشدن از شکل انحصاری نیاز به شُک داشت که همین موضوع باعث شد فردی بهعنوان کیوریتور در برپایی یک نمایشگاه دخالت داشته باشد.
چون هنرمند، با ایده و تفکر خود به خلق اثر میپردازد و نگاه شخصی خود را دارد اما زمانی که یک نفر از بیرون و با تفکری دیگر کارها را بررسی میکند، میتواند آثار را از جنبههایی دیگر ببیند و آنها را در قالب مجموعههای گروهی یا انفرادی ارائه دهد.
آثار هنرمندانی چون مارسل دوشان جزو اولین کارهایی بود که با این قضیه پیوند خورد و از آن منحصر به فرد بودن جدا شد. البته در آغاز توجه کیوریتورها بیشتر روی کارهایی بود که در سبک سورئال ارائه میشد.
تخصصهای مورد نیاز یک کیوریتور چیست؟
یک کیوریتور باید به کلیه جنبشهای هنری آگاهی داشته باشد. سبکها و تکنیکها را بشناسد و بتواند به لحاظ فروش نمایشگاه را مدیریت کند. تشخیص اینکه کنار هم قرار گرفتن تعدادی اثر، مشتری تجاری خواهد داشت یا نه از وظایف کیوریتور است. البته در ایران خیلی به این مسائل توجه نمیشود و بیشتر کیوریتورها به دنبال چیدمان اسامی هستند. بهعنوان مثال اینکه نام استادانی چون آیدین آغداشلو و پرویز کلانتری در یک نمایشگاه زیر نظر یک کیوریتور آورده شود برای خیلی از کیوریتورهای ما در درجه بالایی از اهمیت قرار دارد. در حالیکه بهنظرم کسی که نمایشگاه را کیوریت میکند باید دنبال بیانی تازه باشد.
یک کیوریتور در نازلترین سطح هم میتواند، یک مفهوم خاص را ارائه کرده و با یک استیتمنت قوی یک نمایشگاه موفق را کیوریت کند. در هر سطح و مرتبهای کیوریتور میتواند با رعایت استانداردها، به آنچه که باید دست یابد.
آیا کیوریتور یک نمایشگاه نقاشی میتواند نمایشگاه خوشنویسی را هم کیوریت کند؟
ببینید کیوریتکردن یک حرفه است. همانطور که گفتم، کیوریتور باید سبکها و جنبشهای هنری را بشناسد که اگر چنین باشد، هیچ ایرادی ندارد که کیوریتور نمایشگاههای نقاشی، آثار حجم را هم کیوریت کند. به اعتقاد من، هیچ چهارچوبی برای این حرفه وجود ندارد و نباید برای یک کیوریتور حد و مرز مشخصی را تعیین کرد و انتظارداشت که از آن حد بالاتر نرود. وقتی کوریتور آگاهی درستی از مدیومهای مختلف داشته باشد، میتواند نمایشگاههای موفق را کیوریت کرده و نتیجه خوبی هم بگیرد. این موضوع بیشتر متوجه جنبه بصری است.
آیا کیوریتور باید هنرمند باشد؟
نمایشگاه هنر ایران: نه؛ هیچ الزامی ندارد که کیوریتور هنرمند باشد اما قطعا اگر دستی بر آتش داشته و هنرمند باشد میتواند راحتتر و با اشراف بیشتر کار کند.
جالب است بدانید چند وقت پیش مطلبی را میخواندم که نوشته بود، کیوریتوری در دانشگاههای هنر خارج از کشور بهصورت یک رشته کاملا تخصصی تدریس میشود و افرادی که به این کار علاقهمند باشند میتوانند در این رشته درس بخوانند و مدرک بگیرند. این باعث میشود کیوریتور از ابزارهای موجود در هنر بهدرستی استفاده کرده و در مسیری درست گام بردارد چون خیلی بعید است، کسی که بهصورت آکادمیک هنر خوانده و حرفهاش را بهدرستی بشناسد راه را به اشتباه برود.
متاسفانه بعضی از کیوریتورهای ما، دانش کافی بر حرفه خود ندارند و به همین واسطه نمیتوانند سبکهای مختلف را به چالش بکشند. درحالیکه یک کیوریتور موفق باید قدرت نقد و تحلیل داشته باشد و آثار را بهخوبی بشناسد.
آیا کیوریتورهایی که بهتازگی، پا در این وادی گذاشتهاند باید در چهارچوب قواعد حرکت کنند؟
همچنان معتقدم برای این حرفه، نباید قاعده خاصی تعریف کرد و کیوریتور را ملزم به این کرد که به طور حتم در همان مسیر حرکت کند. کیوریتور باید با آشنایی کامل از حرفه خود و با بهرهگیری از تفکر خلاقی که دارد کار کند.
و در خاتمه باید اشاره نمود که:
کیوریتور باید سبق پژوهشی داشته باشد چون اولین و مهمترین بخش کار، به یقین کار پژوهشی است. او به دنبال یک مسئله است، مسئلهای که در عرصه هنر کشورش اهمیت داشته باشد. پس درست مثل یک محقق باید مسئلهای داشته باشد، اهمیت آن برایش روشن باشد، هدفی روشن از طرح آن داشته باشد و در نهایت آن را در قالب یک پایاننامه بنویسد و ارائه کند. کیوریتور باید بر سه حوزه جامعهشناسی، هنر به طور کلی و تجارت هنر مسلط باشد. البته وقتی راجع به ایران صحبت میکنیم، تسلط کامل بر زبان انگلیسی که زیربنای تحقیق و مطالعه فردی و سواد کیوریتور و همچنین به احتمال برقراری ارتباطهای خارجی برای کار نمایشگاه است. وقتی کیوریتور به جامعه خود و نیازها و مشکلاتش آگاه نباشد، دست به انتخاب سوژههای بیربط میزند. مضامینی که مهم نیست، در بافت جامعه معنادار نیست و یا دست کم سطحی است و بالعکس.