نمایشگاه هنر ایران

مکاتب نقاشی اروپا از رنسانس تا نیمه سده ی نوزدهم میلادی

نمایشگاه هنر ایران: مکاتب نقاشی اروپا از رنسانس تا نیمه سده ی نوزدهم میلادی

رنسانس
از اواخر سده ی سیزدهم میلادی بر اثر رشد اقتصادی توسعه ی شهرها و تغییراتی که در مناسبات اجتماعی ـ سیاسی ـ فرهنگی در اروپا به وقوع پیوست، زمینه ی تحولاتی عمده در هنر فراهم گردید تا جایی که با شروع قرن پانزدهم میلادی به نهضتی فراگیر انجامید، که «رنسانس» نامیده شده است. رنسانس در لغت به معنای تولد دوباره» و در اصطلاح به مفهوم «احیای آگاهانه ی سنت های ادبی و هنری یونان و روم باستان بر پایه ی بزرگداشت مقام انسان است ؛ در نتیجه توجه هنر رنسانس بیش از پیش بر جنبه های مادی و آرمانهای طبیعت استوار است.
نخستین تحول در نقاشی بر پایه ی تجربیات هنرمند ایتالیایی اهل فلورانس جوتو» استوار است. جوتو سعی داشت آن چه را که میدید واقعاً همان طور بکشد و با توجه به حالات و ویژگیهای شخصیت افراد در تصویر موضوعات مذهبی در زمینه ای واقعی اهتمام می ورزید. او اصول نقاشی طبیعت گرا یعنی عمق ،نمایی کالبد شناسی حجم نمایی تعیین منبع نور در صحنه را بر پایه ی تجربه ها و مشاهدات عینی خود در طبیعت و به صورت ابتدایی و ناقص به کار میبرد. اصولی که جوتو بدان توجه نمود بعدها توسط نقاشان دیگر تکمیل گردید.

حرکتی را که جوتو آغاز نمود هنرمند جوان ایتالیایی «مازاتچو بی گرفت و به دستاوردهای نوینی از لحاظ ترکیب بندی و تصویر سه بعد نمایی» دست یافت اما زندگی او دیر نپایید و مطالعاتش را نقاش و ریاضیدان فلورانسی «پیرود لا فرانچسکا» تکمیل کرد. و در رساله ای بر پایه ی اصول ریاضی انتشار داد فرانچسکا ثابت کرد که اجسام هندسی شکلهای معماری و پیکر آدمی را می توان به وسیله ی علم هندسه به شکل طبیعی و واقع نما بازنمایی کرد و به عامل «فضا» توجه خاص نمود. در اواخر سده ی پانزدهم میلادی هنرمندان رنسانس متوجه شدند که بر اثر توجه بیش از اندازه به بازنمایی هندسی و اصول مناظر و مرایا بر آثارشان سکون حاکم شده است؛ از این رو سعی نمودند تا حرکت و جنبش را به نقاشی وارد نمایند. ساندروبوتیچلی’ هنرمند بزرگ فلورانس با تأکید بر عنصر رنگ و با به کارگیری خطوط نرم و پر تحرک لطافت شاعرانه و بی سابقه ای را به نقاشی های خود وارد کرد بوتیچلی را میتوان حلقه ی رابط بین هنر سده ی پانزدهم و هنرهای دهه های نخست سده ی شانزدهم اوج رنسانس تلقی کرد. در سالهای نیمه ی نخست سده ی شانزدهم خردگرایی و تجربه بر اساس مشاهده ی عینی در قالب انسان گرایی بر نبوغ فردی و نابغه پرستی گرایش یافت و استادانی چون لئوناردو داوینچی، میکل آنژ و “رافائل با چنین گرایشی ظهور کردند. این استادان که تجربه ی عینی را با استنباط شخصی خود ،آمیختند هنر دوره رنسانس را به درجه ی بالایی از شکوه و غنا رساندند. «لئوناردو داوینچی»، علاوه بر عرصه ی هنر در زمینه های علمی نیز از خود آثار ارزنده ای بر جای نهاد. او با مهارتی خاص، نور و سایه را در طراحی به کار گرفت و در به کارگیری رنگ نیز با کمک رنگ مایه های درخشان ترکیبی استثنایی به وجود آورد. مشهورترین اثر وی تابلو چهره ی «مونالیزا»، معروف به «لبخند ژوکوند»، ترکیبی بدیع از تک چهره و منظره است که به دلیل بهره گیری از ترکیب رنگ فضایی اسرار آمیز ایجاد نموده است. نقاشی دیواری شام آخر و چندین تابلو از مریم و مسیح و طراحی های فراوانی از وی برجای مانده است. میکل آنژ هنرمند نابغه ی رنسانس که بیشتر به سبب عرضه ی مجسمه های تاریخی «موسی»، «داوود» و «بردگان» شناخته میشود در اعتلای هنر نقاشی اوج رنسانس نیز سهمی به سزا دارد. نقاشی های دیوار کلیسای سیستین واتیکان از مفاخر تاریخی نقاشی محسوب می شود. این نقاشی ها شامل صحنه هایی از آفرینش آدم و داوری اُخروی است، که در ترکیبی استثنایی از ،طراحی ،رنگ تیرگی و روشنایی با دقتی علمی تصویر شده است.

رنسانس در شمال اروپا
در نیمه ی دوم سده ی چهاردهم تأثیر تجربیات هنرمندان ایتالیایی به شمال اروپا و سرزمین فلاندر ،رسید، به طوری که هنرمندان آن سرزمین نیز جهت دستیابی به تناسب و پیوستگی عمق در فضا به تجربیات جدیدی نایل شدند در این راه استاد فلمال با ابداع رنگ روغن فصلی نو در تجسم عمق در فضا و پیوستگی سایه روشن ها در نقاشی رنسانس گشود. دیگر هنرمند برجسته فلاندری یان) وان ایک اصول عمق نمایی و واقع نمایی را در تجسم چهره ی افراد به وسیله ی رنگ روغن تحول بخشید.

منریسم
در اوج رنسانس کلاسیک گرایی فراگیر و غیر قابل تخطی در ایتالیا و دیگر مراکز هنری اروپا، عرصه را برای بروز خلاقیت برخی از هنرمندان جوان تنگ کرده بود این هنرمندان بر آن شدند تا سرمشقهای استادان اوج رنسانس را در جهت شکستن قالبها و قراردادهای کلاسیک زیر سؤال ببرند. شروع این جریان از فلورانس و رم بود و سپس به دیگر مراکز هنری مانند ونیز، فلاندر و اسپانیا گسترش یافت عنوان تحقیر آمیز «منریسم» ـ به معنای لغوی تقلیدگری یا شیوه گرایی ــ به آثار هنرمندانی اطلاق شد که قالبهای کلاسیک را در هم ریختند و با اغراق در تناسبات و ترکیب بندی سعی داشتند احساس درونی خویش را، آشکار سازند. از نقاشان به نام این شیوه تینتورتو و ال گرکو را میتوان نام برد. شاید بتوان ال گرکو را برجسته ترین هنرمند شیوه گری نامید. او در بین راهبان یونانی پرورش یافت و نقاشی را در وهله نخست بر مبنای الگوهای بیزانسی نزد ایشان فرا گرفت. آثار الگرکو بیانگر اندیشه و عواطف شدید مذهبی اوست و ترکیبی از تصویرگری بیزانسی و انسانگرایی رنسانس است.

باروک
در سال های پایانی سده ی شانزدهم تحولی دیگر در هنر رنسانس راه یافت و سراسر سده ی هفدهم را به خود اختصاص داد که به «باروک» شهرت یافت باروک در لغت به معنای نامنظم»، مروارید ناصاف پر پیچ و تاب» یا «غیرعادی» است، اما در اصطلاح به نهضتی هنری اطلاق میشود که با توجه بیشتر به مواهب زندگی مادی جنبه ای دیگر از انسان گرایی را بسط می دهد. بدین ترتیب که در مقابل با عقل گرایی رنسانس حق تقدم را به احساس میدهد. در نتیجه هنرمندان در ترکیب بندی آثارشان از روش عقلانی منطبق با ریاضیات فاصله میگیرند و آزادی عمل بیشتری را برای خود قایل میشوند از این رو نقاشی های دوران باروک دارای فضایی پویا و پرتحرک ترند. نقاشی باروک از ایتالیا شروع شد و سپس در دیگر کشورهای اروپایی اشاعه یافت و در فلاندر و هلند مقبولیت بیشتری کسب کرد.
نقاشی باروک ایتالیا با نام «کاراوادجو بلند آوازه شد. او براساس اصول واقع نمایی موضوعات مذهبی را به ترتیبی عامه پسند و بدون اصول پیچیده ی فلسفی به تصویر کشید. «پیترپل روبنس» نقاشی فلاندری، دیگر نماینده ی به نام شیوه ی باروک است. آثار وی با طراحی و ترکیب بندیهای پرتحرک و برتری خطوط مدوّر و حرکتهای نرم و سیال و کاربرد خلاقانه ی رنگ شناخته میشود. رامبراند و یان «ورمیر نقاشان هلندی سده ی هفدهم با انتخاب موضوعاتی از زندگی روزانه ی مردم عادی، جلوه ای دیگر از باروک را ارائه نمودند.
رامبراند که بینشی عمیق و فلسفی داشت با به کارگیری آگاهانه تکه های روشن در زمینهی رنگهای تیره و خاموش نگاه عارفانه خود را در زمینه ی نقاشی به نمایش گذاشت. آثار ورمیر برخلاف را مبراند غرق در نور است. در غالب آثار او نور از پنجره ای به درون یک اتاق تابیده و اشخاص و اشیا را به روشنی نمایان کرده است. نقاشی باروک در اسپانیا با نام دیه گو ولاسکوس پیوند یافته است.
روکوکو در اواخر قرن هفدهم گروهی از نقاشان فرانسوی اصول هنری آکادمی پاریس را انکار کردند و در مقابل الگوهای هنری گذشته آزادی بیشتری را در نقاشی چه در زمینه ی انتخاب موضوع و چه به کارگیری طرح و رنگ برای خود قایل شدند. این شیوه نخست در دربار لویی پانزدهم مقبولیت یافت و «روکوکو» نامیده شد.
روکوکو در لغت به معنای قلوه سنگ و صدف ناصاف است که در تزیین و ایجاد فضاهای مصنوعی (مانند دریاچه، فواره، غار، کوه و …) به کار میرود، اما در اصطلاح به شیوه ای تزیینی ظریف و دل انگیز در نقاشی، طراحی لباس، طراحی لوازم داخلی منزل پرده، قالی و زیور آلات اطلاق میشود. «آنتوان واتو»، «ژان اونوره «فراگونار نمایندگان به نام شیوه ی روکوکو در فرانسه بودند و در آثار ایشان جنبه ی تزیینی، تصنعی و خیال انگیز برتری دارد.

نئوکلاسیک
نیمه ی دوم سدهی هیجدهم مقارن با تحولات نوینی در جامعه ی اروپایی بود. از یک سو اشاعه ی افکار سیاسی ـ اجتماعی نهضت روشنگری فرانسه و از سوی دیگر کشفیات باستان شناسان از تمدنهای باستانی یونان و روم در هر کولانئوم و پمپئی و رم، اذهان عمومی را متوجه زیباییهای ،آرمانی منضبط و متناسب هنر کلاسیک باستان ،ساخت تا جایی که منتهی به نهضتی هنری شد که «نئوکلاسیسم» یا «کلاسیسم نو» خوانده میشود.

نئوکلان
آرمانهای والامنشی ،انضباط اعتدال و هماهنگی رنگ و نور و سایه پردازی دقیق مکتب کلاسیک را در واکنش علیه تزیینات و ظرافت کاریهای افراطی روکوکو به کار گرفت.
ژاک لویی داوید و ژان دومینینک (انگر دو نماینده ی نهضت نئوکلاسیسم در نقاشی.اند تابلوهای «سوگند برادران هوراس» و «مرگ سقراط» اثر داوید با ترکیب بندی محکم هندسی و محاسبات ریاضی دقیق از نمونه های بارز این نهضت در نقاشی به شمار می آیند.

رومانتیسم
از حدود اواخر قرن هیجدهم، هنرمندان در واکنش به قیود متعصب نئوکلاسیسم که آن را مانع درک و بیان طبیعت و احساس میدانستند روشی متضاد را در پیش گرفتند و حاصل فعالیت ایشان در ادبیات و هنرهای تجسمی با نام «رومانتیسم» شهرت یافت. رومانتیکها تقدم احساس، تخیل و رؤیا، سنت شکنی و شور شاعرانه بر عقل گرایی را در سرلوحه ی کار خود قرار دادند و موضوعات کار خود را از میان احوال مردم عادی، عواطف شخصی و انسانی و یا مسائل معنوی و گاه از میان داستانهای پرماجرای تاریخی بر می گزیدند. نقاشان این مکتب به سبب تأکید بر جنبه های عاطفی اثر هنری، به رنگ و طرحهای پر حرکت و سیال اولویت دادند. یکی از برجسته ترین هنرمندان مکتب رومانتیسم فرانسه اوژن دلاکروا است. او رنگ را در نقاشی ارجح می دانست و آن را با توجه به معانی و مفاهیم گسترده اش با دانش و آگاهی به کار میبرد. «فرانسیسکو گویا» نقاش اسپانیایی که به سبب داشتن تنوع در شیوه ی کار به مکاتب دیگر نیز منسوب است در زمره ی یکی از نقاشان بزرگ مکتب رومانتیسم است او در تابلوی سوم ماه مه رنج مردم مظلوم و ایستادگی آنها را به خوبی نشان داده است. جان کنستابل و ویلیام ترنر دو تن از منظره سازان انگلیسی هستند که در تکوین مکتب رومانتیک بسیار کوشیدند. کنستابل تأثیرات جوی و تغییرات نور و سایه در طبیعت را موضوع کار خود قرار داد، و ویلیام ترنر با کمک رنگهای شفاف و درخشان در تجسم فضاهای مه آلود و شاعرانه سعی در ایجاد بازیهای نور و رنگ داشت.

رئالیسم
در نیمه ی دوم قرن نوزدهم بار دیگر گرایش به واقع گری با تأکید بر واقعیات اجتماعی ـ سیاسی در مقابل احساساتی گری رمانتیسم، مطرح گردید واقع گرایان بازنمایی صادقانه ی زندگی معاصر را بدون دخالت احساس و عواطف، هدف خود می شمردند ؛ از این رو موضوعات کارهایشان را زندگی طبقات فرودست کارگران و روستائیان در حال انجام کار انتخاب کردند و روابط غیر انسانی جامعه سرمایه داری را به نقد کشیدند.
گوستاو کوربه به عنوان سردمدار رئالیسم فرانسه شناخته شده است. او با انتخاب موضوعات ملموس و عینی زندگی سعی در بازگویی حقایق زمان خود داشت و با دقت یک دوربین عکاسی موضوعات را به تصویر میکشید. تابلوی «روز به خیر آقای کوربه» بدون شک در نظر کسانی که با نمونه های هنر آکادمیک آن زمان آشنا بودند کاری به تمام معنا بچگانه جلوه می کرد. در این تابلو هیچ نشانه ای از ژست گیری خاصی به چشم نمی خورد.
حتی کمپوزیسیون تابلوی خوشه چینان میله در مقایسه با ترکیب صاف و ساده و عکاسی گونه کوربه سنجیده تر به نظر می رسد. هنرمند خود را با پیراهنی شبیه آدمهای خانه به دوش به تصویر در آورد.
بدون شک در نظر هنرمندان محترم و ستایشگران آنها کاری غیر متعارف و ناهنجار جلوه کرده است. در واقع این واکنشی بود که کوربه قصد ایجاد آن را داشت. او قصد خلق اثری داشت که اعتراضی بر ضد قراردادهای پذیرفته شده روزگارش باشد. این طرز تلقی کوربه به مرزهای دیگر کشورها نیز سرایت کرده و در روسیه سبب پیدایش «رئالیسم اجتماعی» شد. «فرانسوا میله نقاش فرانسوی زندگی و کار روستائیان را موضوع کار خود قرار داد تابلو خوشه چینان از معروفترین آثار اوست. اونوره دومیه» که با تکنیک چاپ سنگی کار میکرد با نگاهی تند اعمال طبقات بالایی جامعه را نقد و با طبقات زیردست همدردی می نمود. از او تعداد زیادی کاریکاتورهای اجتماعی – سیاسی و طراحی گراووری برجای مانده است.

مطلبی که مطالعه کردید تلاش داشت تا مکاتب نقاشی اروپا از رنسانس تا نیمه سده ی نوزدهم میلادی را در «نمایشگاه هنر ایران» به شما ارائه دهد، در صورتیکه محتوای این صفحه را کافی نمی دانید یا سوالی دارید از طریق ارسال دیدگاه با ما در میان بگذارید.
اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

25 + = 29