نمایشگاه هنر ایران: رنگ سیاه رنگی که نمی توان در هنرهای بصری آن را نادیده گرفت (قسمت اول)
سالهای سال تابوها و تعصبها در ایجاد موانع برای تجارب و کارهای مفهومی در طراحی گرافیک مهمترین نقش را ایفا میکردند. در مطلبی که در ادامه خواهید خواند، پال رند به مقابله با تعصبهایی که در خصوص رنگ سیاه وجود دارد پرداخته است. نسخه اصلی این مقاله در کتاب شکلهای گرافیک به چاپ رسیده است.
شاعر فرانسوی Rimbaud، از کلمه سیاه (black) برای توصیف شهوت، مرگ و فروپاشی استفاده میکند و چنین میسراید:
“Vowels: black A, white E, red I, green U, blue O, Someday I shall name the birth from which you rise: A, a black furry corset of loud flies Boiling where the cruel stenches flow…*”
ارتباط سنتی رنگ سیاه با مرگ و گناه برای مدت طولانی ادامه داشته است و منجر به باور گسترده در حوزه هنر و محافل غیر روحانی شده که سیاه موجب افسردگی و شیطانی است. در نتیجه این باور غلط قدرت رنگ سیاه محدود شد و آنگونه که شایسته است، درک نشد. طی قرن حاضر بسیاری از هنرمندان، معمارها و طراحان علیه استفاده سنتی و سو استفاده از رنگ سیاه اعتراض کردند. اما همچنان تعصبها در مورد این رنگ چنان قوی است که بحث در خصوص خواص رنگ سیاه و دفاع شدید از ویژگیهای زیاد آن ضروری به نظر میرسد.
در طبیعت رنگ سیاه و رنگ مکمل آن سفید به طور چشمگیری در کنار هم قرار دارند همانند کنتراست بین روز و شب. یکنواختی تیرگی یا روشنی بدون انقطاع (فقط تیره یا فقط روشن) غیرقابل تحمل است.
رنگ سیاه در تنه درختان به طور ماهرانهای با روشنی و درخشش سبزی یا برگهای پائیزی هماهنگی ایجاد میکند. در تمامی طبیعت برابری رنگ سیاه و سفید در سایه و روشنی (غارها و درهها و همچنین مزارع و مراتع) دیده میشود.
به عنوان یک اصل، بشر زمانی که از مصالح طبیعی همانند چوب و سنگ یا سفید و سیاه استفاده میکند، کمترین خسارت را به طبیعت وارد میکند.
رنگهای طبیعی یکپارچه هستند. رنگ سفید در انعکاس رنگ محیط اطراف خود مشارکت دارد و رنگ سیاه زمینه مناسبی برای رنگهای طبیعی فراهم میکند.
به طور حتم افرادی که با لذت عبور قطارهای سیاه (موتور بخاری) قدیمی را که از میان مزارع سرسبز و جنگلها عبور میکردند را دیدهاند، هم اینک عبور قطارهای آبی یا نارنجی که به طور زنندهای در مسیرهای مختلف عبور میکنند را دوست ندارند (یا با نوعی وحشت نگاه میکنند).
نمایشگاه هنر ایران: طبیعت جنبههای دیگر رنگ سیاه در مصارف امروز شناخته شده است. در شرق و جنوب غربی آمریکا و در اروپا، رنگ سیاه پر طرفدارترین رنگ برای وسایل نقلیه و البته رنگ نعش کشها است.
در لباس رنگ سیاه رنگ عزا و غم شده است. از طرف دیگر رنگ سیاه، رنگ ظرافت و لذتهای جسمانی در لباسهای زیر زنانه سنتی به شمار میآید.
اگر به معنای روحی و روانی رنگ سیاه بیشتر دقت شود، این رنگ با نوعی رمز و راز همراه است. پیوند عمیقی داد با مرگ که ناشناخته است، با شب که پر از چیزهای پنهان (مخفی) است، با ترس و سحر و جادو.
با وجود این در بعضی کشورها، رنگ سیاه (یا نزدیک به سیاه) به طور گسترده در طراحی داخلی و معماری استفاده میشود. ترکیب رنگ خانههای ژاپنی با استفاده از مواد روشن و تیره و بر پایه کنتراست این مصالح روشن و تیره است.
اغلب چوب سیاه، ساختار (سازه) اصلی خانه را تعیین میکند و به طور زیبایی از دیوارهای جدا کننده به رنگ روشن (Fusuma) و کف حصیری (Tatami) مجزا میشود.
تصویر زیر نمایانگر یک ساختمان طراحی شده توسط Mies van der rohe است که در آن رنگ سیاه یک عامل بسیار مهم زیبایی است. اجزا سازه این ساختمان فلزی در معرض دید است و با رنگ سیاه رنگ شده است. اثر این چند برابر است.
سازه به وضوح تعریف شده است که در یک کنتراست چشمگیر با دیوارهای آجری کم رنگ، که اجزاء آن روشن و ظریف به نظر میرسند، ظرافت فوق العادهای بدون استفاده از اجناس یا دکورهای گران قیمت به دست میآید، که در شلوغی (هرج و مرج) مرکز شهر، این ساختمان با استفاده از خاصیت رنگ سیاه که نوعی آرامش و محدودیت را ایجاد میکند، خودنمائی میکند.
البته همانند هر رنگ دیگری، ارزش رنگ سیاه بستگی به روشی دارد که از آن استفاده میشود. این رنگ میتواند بیانگر حزن باشد، میتواند به شکلی متفاوت روشنیبخش و ظریف و زیبا به نظر برسد. علی رغم استفاده موفق از رنگ سیاه در ژاپن و ساختمانها و طراحی داخلی مدرن، هنوز بسیاری از مردم قاطعانه سیاه و سفید را رد میکنند.
برخی پزشکان در خصوص استفاده از رنگ سیاه در طراحی داخلی هشدار میدهند و توصیه میکنند از این رنگ در طراحی استفاده نشود.
یکی از این پزشکان رنگ سیاه را دلتنگ کنندهترین رنگ میداند و آن را مخالف سفیدی (روشنی) را بیان میکند و گور، شیطان و تبهکاری را در کنار رنگ سیاه لیست میکند.
این نوع از اتهامات پوششی از یک رنگ، به طور کامل طبیعت نسبی هر رنگ یا شکل را فراموش کرده است (نادیده گرفته است). اینشتین درباره فیلم مینویسد: «حتی در یک محدوده رنگ سیاه و سفید هر یک از این رنگها (toneها) نه تنهایی یک ارزش منحصر به فرد به عنوان تصویر مطلق را دارا است، و حتی میتواند مفهوم متضادی (متقابل) هم داشته باشند که این بستگی به سیستم کلی تصویربندی که برای یک فیلم خاص تصمیم گیری میشود، دارد.» او به عنوان مثال این نکته مهم را با برعکس نمودن نقش سیاه در ارتباط با سفید در دو فیلم old and new و Alexander Nevsky بیان میکند. در فیلم اول سیاه نمایانگر تبهکاری، چیزهای ارتجاعی و از رده خارج (منسوخ) است. در حالی که سفید نمایانگر، شادی، زندگی و پیشرفت است.
نمایشگاه هنر ایران: در فیلم الکساندر نوسکی سفید، رنگ ظلم، ستم و مرگ است و سیاه نشانگر جنگجویان روسی و نمادی از قهرمانی و میهنپرستی است.
پاسخ انشتین به تعجب و مخالفت منتقدان به این برعکس کردن نمادهای سنتی، استناد به اثر مشهور Moby dick، نهنگ سفید بود که برای خواننده جذام و سپیدی کبود این نهنگ، نمادی از هیولای جهانی و شیطان (شر) گیج کننده است.
در طی قرون وسطی و رنسانس، رنگ سیاه (با برخی موارد استثنا) به عنوان یک عنصر مرتبط با مدل سازی و نقاشی سیاه قلم مطرح بود.
Kahnweiler در کتاب خود «تولد کوبیسم» میگوید: «هدف استفاده از رنگ ایجاد شکلی از نقاشی سیاه قلم بود یا روشنی (روشنایی) که ارتباط برقرار کند و قابل درک و حس کردن باشد و امکان (تفسیر) رنگهای محلی یا خود رنگ وجود نداشته باشد.»
گرچه Kahnweiler به طور کلی به رنگ اشاره میکند. این جمله به سختی در خصوص رنگ سیاه به کار میرود. در قرن بیستم امکان تفسیر (تعبیر) رنگ به عنوان خود رنگ و نه به عنوان توصیف یک جسم سه بعدی یا روشنی از قبل تعیین شده، مورد مطالعه و استفاده قرار گرفت.
هم سو با این روند، رنگ سیاه با ارزش مثبت مطرح شد.
در میان هنرمندان بسیاری که از رنگ سیاه به عنوان یک عنصر حیات بخش در کارهای خود استفاده کردهاند میتوان به لژه، میرو، براک، ارپ و پیکاسو اشاره کرد.
ارپ نقاشی خود را چنین توصیف میکند:
«رنگ سیاه قبل از من عمیق و عمیقتر به سمت تیرگی و تیرگی بیشتر میرود و به نوعی مرا همانند یک طلای سیاه تهدید میکند. من بیش از این نمیتوانم این موضوع را تحمل کنم.
این مانند هیولا میماند، این خیلی عمیق است (قابل سنجش نیست).
با این فکر که این حالت را دفع کنم و این سیاهی را به یک نقاشی سفید تبدیل کنم، حالا تمام ترسهایم را از دست دادم و شروع به نقاشی بر روی یک سطح سیاه کردم.
من نقاشی میکنم و همزمان میرقصم میچرخم و میپیچم. چرخش و پیچشی مانند یک گل سفید و بلبل یا مانند دور زدن مارها در اطراف یک تاج گل، سفید همه جا هست.»
ارپ متوجه شد که سیاه به تنهایی و خارج از موضوع ترسناک خواهد بود. او از قدرت و توانایی این رنگ زمانی که شکل بگیرد و ارتباط برقرار کند به خوبی آگاه بود.
نمایشگاه هنر ایران: شاهکار پیکاسو “گرنیکا” یک نمونه گویا از قدرت رنگ سیاه در کنار خاکستری و سفید است. گرچه قصد اصلی هنرمند برای ما روشن نیست ولی به راحتی میتوان تاثیر آشکار بکارگیری این سه رنگ را به عنوان جایگزینی برای رنگهای معمولی مشاهده کرد. عدم وجود رنگهای مورد انتظار در این نقاشی، بیننده را، بدون اینکه تمام جزییات در اختیار او باشد، وادار به تجسم و تخیل میکند.
استفاده از سیاه، سفید و خاکستری نوعی کتمان است. در مواردی ترس و خشونت تصاویر را قابل تحملتر میکند و در مواردی بر تصاویر غمناک تاکید دارد. آنچه معین است نقاشیهای سیاه و سفید در بیشتر مواقع نقشی سنتی و نمادین ایفا میکنند. این رنگها به عنوان رنگهای خالص اولیه و نمادی از مبارزه بین مرگ و زندگی به شمار میآیند.