
توصیف و شرح
در جنگل پادشاه در اثر حادثهای مرده است و برادر نا تنیش کفتاربه جای او به سلطنت رسیده و در فاصله کوتاهی از مرگ برادر با همسر او – ملکه ازدواج کرده است. شیر جوان فرزند پادشاه درگذشته از این حوادث پیاپی(خصوصاً ازدواج مادرش-ملکه)غافلگیر شده است. درقصر گاومیش نگهبانی می دهد که گور خر به او می پیوندد وپس از مدتی جوان دیگر به نزد آنان میرود که کلاغ است.
از سخنان 3 نفر مشخص می شود که هرشب شبحی که بسیار شبیه به پادشاه در گذشته است در آن حوالی دیده میشود و کلاغ برای بررسی این مطلب آمده . شبح ظاهر می شود و کلاغ تایید می کند شبح، پدر شیر جوان است
کلاغ پدیدار شدن پادشاه درگذشته را به فال بد و نشانه حوادث ناگوار آینده تلقی و تصمیم می گیرد این مسئله را به شیر جوان خبر دهد.
————————————————-
پرده اول- صحنه دوم- تالار شورا در کاخ
شاه و ملکه با مراسم خاصی به تالار وارد شده و برروی تخت سلطنت می نشینند
گاو میش و گور خر در کنار آنها قرار می گیرند و آنها را باد می زنند!
گوزن پیر و آهو خود را در زیر پای شاه و ملکه قرار می دهند
شیر جوان به اکراه وارد شده و بر سکویی در سمت جلوچپ صحنه پشت به شاه و ملکه می نشید
کلاغ وارد شده و ضمن تعظیم به شاه و ملکه در سمت جلو راست صحنه رو به شاه و ملکه زانو می زند
شاه: گرچه یاد مرگ شیر شاه.برادرمان-گرامی و تازه است.همچنان
و شایسته چنان است که.دلهامان- اندوهگین و پژمرده باشد. بی امان
0وتاریک و عزادار باشد.جنگلمان-همانند پیشانی جغد. پیرمان
ولی!
ملکه: اندوه را خردمندانه-به کالبد درونمان ریخته
و شادی را آگاهانه-به جنگل عزیزمان دوخته !چطور!
شاه: اینطور که زن داداش-الان میشم براش آقاش!
ملکه: او شاه شد و من ملکش- هر کی مخالفه ، به درکش!
(گوزن پیر کل می کشد و آهو را وادار می کند که بر سر شاه و ملکه نقل بریزد!همه به جز شیر بیرون می روند)
شیر جوان: کاش می شد تن من آتش بگیرد-ذوب دارد جسم سخت مرا در دم
همچو شبنم . محو گردد . پخش گردد – نیست و نابود گردد یک دم
می نماید این جهان در نزد من – پست و سست و نابکار چون اهرمن
این دو ماه از فوت پدر چندی است – نیست خاطر را کسی در انجمن
سست عهدی و ناپایداری مادرم – بنشاند او را بر جای زن عموی ما
شاه تازه . تخت تازه . بخت نو – هیچ . خیر آنها شر است در کار ما…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.