نمایشگاه هنر ایران: مصاحبه با “بیژن بیرنگ” بازیگر و هنرمند ایرانی
بیژن بیرنگ را با سریالهایش میشناسیم. از همسران و خانه سبز یا حتی پیشتر از آن با مجموعه چاق و لاغر که هنوز هم همنسلان ما با آن دو عروسک محبوب خاطره بازی میکنند. آثار بیرنگ همیشه جزو بهترینها بوده و جزو آن دست از کارهایی است که سالها با آن خاطره بازی میشود. اما این روزها بیرنگ از عرصه تلویزیون و قاب جادویی آن فاصله گرفته است و به سراغ عرصه هنرهای تجسمی آمده است. جمعه گذشته گالری بیرنگ رسما با نمایش آثاری از هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی کار خود را دراین عرصه آغاز کرد. بیرنگ که با هنر غریبه نیست و هنرهای تجسمی را نیز به واسطه دخترش میشناسد، معتقد است: من به عنوان گالریدار و کسی که تازه وارد این حوزه شدهام باید بتوانم بازار گردش کار را به درستی پیش برم تا هنرمند به کارش ادامه دهد و باعث تشویق او و بوجود آمدن چهرههای جدید و رشد دستان توانمند برای افتخار آفرینی مملکت باشم. با او به همین بهانه به گفتگو نشستیم که در زیر میخوانید:
آقای بیرنگ ما همیشه عادت کردهایم نام شما را در قاب جادویی تلویزیون ببینیم و حالا این بار نام شما در عرصه هنرهای تجسمی است که ذکر میشود. کمی درباره حضورتان در عرصه هنرهای تجسمی برایمان بگویید؟
سالها بود که دلم میخواست این کار را انجام دهم جرقه این کار ۱۰ سال پیش که برنامه تلویزیونی «باز هم زندگی» را برعهده داشتم در ذهنم شکل گرفت و میخواستم برروی بحث اقتصاد هنر کار کنم. آن زمان تحقیقات مفصلی در این زمینه انجام دادم و بعد به این فکر افتادم که جدیتر به هنرهای تجسمی فکر کنم، ضمن اینکه دخترم نیز نقاشی خوانده و با هنرهای تجسمی به نوعی عجین هستم و دوست دارم که در این زمینه نیز فعالیت مفیدی داشته باشم. طبیعت کارم این است که بدون تحقیق وارد هیچ برنامهای نمیشوم حتی یک برنامه کوچک، بخصوص که حالا وارد یک فضای دیگری هم شدهام، بنابراین پیش از ورود به شدت در این زمینه مطالعه کردم.
نمایشگاه هنر ایران:
اولین نمایشگاه گالری بیرنگ جمعهای که پشت سر گذاشتیم برپا شد…
بله این نمایشگاه حاصل زحمات ۷ دوست هنرمند است که دراین گالری به نمایش درآمده است و از ۴ دی ماه تا ۲۱ دی ماه نیز دائر خواهد بود.
این هفت هنرمند چه کسانی هستند؟
مهرداد خطایی، مصطفی دره باغی، حسینعلی ذابحی، کوروش شیشه گران، معصومه مظفری، منوچهرمعتبر، نصرت اله مسلمیان هنرمندانی هستند که آثارشان دراین نمایشگاه به نمایش درآمده است.
با توجه به این که این روزها شاهد افتتاح گالریهای بسیاری در فضای شهری تهران هستیم. عرصه رقابتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
رقابت در حوزه گالریداری امر مشکلزایی نیست و هر کسی میتواند در این بازار سهمی داشته باشد، چرا که هر فعالیتی کمکی است به هنرهای تجسمی کشور؛ تحقیقات من نشان میدهد که کم و کاستیهایی در این زمینه وجود دارد و تجربه سالها حضور من در تلویزیون و سینما که فضای رقابتی بسیار زیاد بود، میگوید، این رقابت باعث نمیشود تجمع گالریها به یک رقابت منجر شود. چرا که هر کسی راه خودش را میرود و سهم خودش را از این فضا دریافت میکند. بستگی دارد چطور جلو بروید. من فکر میکنم با کمی دور اندیشی، تحقیق، فکر و نگاه درست و آموختن از شکست و موفقیت گالریهای دیگر راه درست را پیدا کرد. تا مادامی که بازار هنرهای تجسمی راه درست خود را نرود، ما نیز دچار مشکل هستیم.
خود شما چقدر به راههای جدید برای جذب مخاطب و فروش آثار هنری فکر کردهاید؟
گالریداری نیز درست مانند فیلمی است که مداوم ساخته شود اما نفروشد، حاصل این عدم فروش از بین رفتن صنعت فیلمسازی است. تمام برنامههایی که بیننده دارند، میگوییم موفق هستند در این عرصه هم باید راههایی را جست که دیگران نرفتهاند تا بتوان بیننده را جذب کرد و دیده شد. کم و کاستیهایی در عرصه گالریداری وجود دارد که باعث میشود هم گالریدار دچار مشکل شود و هم هنرمند؛ ضمن اینکه ضربهای که به هنرمند میخورد بسیار هولناک است. هنرمند زمانی موفق است که آثارش بیننده و خواهان داشته باشد زمانی که در این عرصه موفق نیست انگیزههایش از بین میرود. بنابراین باید کمک کرد تا اینگونه نباشد، یکی از راههایی که ما در این زمینه جستجو کردیم همکاری گالریداران به جای رقابت باهم است و میتوان به یکدیگر کمک کرد تا در این عرصه به موفقیتهای چشمگیر دست یافت.
نمایشگاه هنر ایران:
متاسفانه این روزها بازار اقتصادی هنر در تمامی عرصهها بازار خوبی نیست. چقدر با این امر موافقید؟
خوشبختانه وضعیت هنرهای تجسمی از سال ۸۵ به بعد توانسته در بازار جهانی و حتی بازار داخلی موفقتر عمل کند؛ چرا که این دو بازار به شدت به هم وابسته هستند و وقتی یک اثر مقبولیت جهانی پیدا کند، در داخل هم بیشتر به آن توجه میشود. یک بحثی هست به نام «هنر مستقل» به این معنا که فقط بازار داخلی در نظر گرفته میشود و یک گردش مالی ایجاد میگردد که متأسفانه این گردش از یک حدی بالاتر نمیرود و در نتیجه آن سرمایهای که باید در اختیار هنرمند قرار گیرد، قرار نمیگیرد و در نهایت به شکلی که قدرت رقابت با تولیدات خارجی را داشته باشد، تولید نمیشود. به عنوان مثال در ارتباط با کارهای سمعی و بصری مثل فیلمهای تلویزیونی، دوره آن گذشته که یک نفر به عنوان تهیهکننده بخواهد یک فیلم را تولید کند؛ اما متأسفانه در بسیاری از موارد این اتفاق میافتد. یعنی به تعداد فیلمها تهیهکننده و سرمایهگذار داریم و سالهاست که در این حوزه حرف اساسی را کمپانیها میزنند. کمپانیهایی که توان و قدرت مالی بسیار بالایی دارند. هم پخش جهانی و هم بازار جهانی را در اختیار دارند و سینماهای متعددی در تمام دنیا در دست آنهاست. پس فیلمها را برای اکران خیلی وسیع به نمایش میگذارند و بازده مالی خوبی هم نصیبشان میشود. حالا در نظر بگیرید ما تا وارد این مقوله نشویم و با این کمپانیها هماهنگ نبوده و تولیدات مشترک نداشته باشیم، قاعدتاً هرچه در داخل تولید کنیم، هر چقدر هم که خوب و قوی باشد، باز هم بازار جهانی را ندارد و این همان «هنر مستقل» است که چیز خوبی نبوده و افتخارآمیز نیست. خوشبختانه در زمینه هنرهای تجسمی وضعیت تا اندازهای بهتر است. هنرمند میتواند به صورت فردی در محیط خانه یا کارگاه اثر هنریاش را به طور مستقل به وجود آورد و از آن دایره که هنرهای دیگر را به حمایت کمپانیهای بزرگ وابسته میکند، خارج کند. در نتیجه هنرمند میتواند جهانی فکر کند و نیاز روز بازار جهانی را شناخته و در همان راستا هنرش را پیش برد و موفقتر عمل کند. این موفقیت باعث رشد هنرهای تصویری میشود. اتفاقات مثبت در این حوزه در سالهای گذشته حضور افرادی مثل استاد علیرضا سمیعآذر و خانم ها گلستان و الهه جواهری بوده که توانستهاند، برای به وجود آمدن بازار هنر کمک کرده و گامهای جدی بردارند. من به عنوان گالریدار و کسی که تازه وارد این حوزه شدهام باید بتوانم این بازار گردش کار را به درستی پیش برم تا هنرمند به کارش ادامه دهد و باعث تشویق او و بوجود آمدن چهرههای جدید و رشد دستان توانمند برای افتخار آفرینی مملکت باشم.
نمایشگاه هنر ایران:
آقای بیرنگ شکست و موفقیت را برای گالریدار چطور تعریف میکنید؟
شکست گالریدار آنجاست که وقتی نمایشگاهی برگزار میکند، نتواند آنچه را که باید در حق هنرمند انجام دهد، به جا آورد و بخش مهم آن همان بحث فروش تابلو است. این که یک نمایشگاه برگزار شود تا مردم بیایند و بازدید کنند، تنها یک بخش کار گالریدار است، اما موضوع مهمتر این است که گالریدار بتواند با ارتباطاتی که در داخل و خارج دارد، علاقهمندان و خریداران را به گالری بیاورد تا هم آثار به فروش برسد و هم چهرههای جدید را تبدیل به یک برند نماید. اگر نمایشگاهی نفروشد، حقیقتا گالریداری نکرده و نمایشگاه تبدیل به یک پاتوق میشود. به تعبیری هیچ فرقی با یک پارک ندارد که افراد به آن میروند تا قدم بزنند و یا یک موزه که در آن هدف تنها بازدید است. گالری کارکردش موزهای نیست. کار آن فروش و عرضه آثار فرهنگی و هنری از یک سو و از سوی دیگر معرفی هنرمندان جوان و با استعداد است که بتوانند به تدریج بدرخشند و افتخار آفرین باشند.