نمایشگاه هنر ایران

نقاشی در تمدن های باستانی

نمایشگاه هنر ایران: نقاشی در تمدن های باستانی

نقاشی بین النهرین
در آثار به جای مانده از اوایل هزاره ی چهارم پیش از میلاد نشانه های سکونت انسان در دره های بزرگ دو رودخانه ی دجله و فرات (بین النهرین) دیده شده است. تمدنهای بزرگی در بین النهرین ایجاد شده اند اطلاعات به دست آمده از این تمدنها مربوط به اکتشافات باستان شناسی پس از جنگ جهانی دوم می باشد. این اکتشافات نقش برجسته ها و مجسمه های زیادی برای ما به ارمغان آورده است. چهار تمدن بزرگ بین النهرین عبارتند از : ۱ سومر -۲ بابل ۳ آکد ۴ آشور سومریان نخستین افرادی بودند که در این دره مستقر شدند. گذشته ی این قوم بر ما آشکار نیست آنها پیش از هزاره ی سوم ق . م خط را ابداع کردند و در شهرها حکومت مستقل به وجود آوردند. آثار به دست آمده از حفاریهای شهرهای بابل اور لاگاش و غیره حاکی از آن است که سومریان در هنرهای مختلف مهارت داشته اند.
در بین النهرین تمایزی میان هنر و صنعت وجود نداشت و هنرمندان از احترام بالایی برخوردار بودند. آنها مهارت خود را موهبت الهی میدانستند. صنعتگران با آن که از لحاظ تهیه ی مواد اولیه چون سنگ، چوب و فلز مشکل داشتند ولی خلاقیت و ابداع آنها در دنیای باستان رقیبی نداشت. آنها مواد و مصالح ضروری را از طریق تجارت با سوریه آسیای صغیر و ایران تأمین می کردند.
مواد قابل دسترس در منطقه ،گل ،نی کاه و قیر بود. بنابراین آثار به جا مانده از این تمدنها بیشتر به صورت خشت و الواح گلی است این الواح گلی شاید جزء اولین کتابهای خطی و تصویری جهان محسوب می گردند. سومریان در ساخت معابد نیز از خشت خام و پخته و ملاتی از قیر استفاده می کردند . زیگورات مهمترین ساختمان به جا مانده در منطقه ی بین النهرین است. اسلوبهای هنری سومریان در خدمت مذهب و حکومت بود. سردیس مرمری زن متعلق به هزاره ی چهارم ق م که از ناحیه ی وارکا به دست آمده مرمر سفید بلندی حدود ۲۰ سانتی متر محل است. یکی از قدیمی ترین نمونه های مجسمه سازی بین النهرین به شمار می رود. سومریان برای نمایش پیکره ها و مجسمه هایشان اصول و قواعد خاصی را رعایت میکردند. آنها برای نمایش پیکره ها لباسها چشمان و پاها به خصوص دست ها را در حالت دعا به روی سینه قرار میدادند. این شیوه ی نمایش در آثار دوبعدی به دست آمده نیز دیده میشود کاسه ی چنگ اور نشان شهر اور، رواج سنت تصویرسازی با اصول و قواعد ویژه را نشان میدهد معمولاً سر و دست و پا از زاویه ی نیم رخ ولی چشم و شانه و نیم تنه از زاویه روبه رو رسم میشد این شیوه ی ترسیم که به اصل تقابل معروف است از بین النهرین به سایر تمدنها خصوصاً مصر راه یافته و در آثار نقاشی آنها به کرات دیده می شود..

نقاشی مصر

سرزمین مصر در شمال شرقی قاره ی آفریقا واقع است. تمدن مصر وابستگی کامل به رودخانه ی نیل دارد و در کرانه های حاصل خیز آن به وجود آمده است. اگرچه کهن ترین آثار هنری به دست آمده از مصر به دوره ی میانه سنگی و حدود ۸۰۰۰ سال پیش مربوط می شود اما شکوفایی هنر و فرهنگ مصر همزمان با اتحاد مصر علیا و مصر سفلی در اواخر هزاره ی چهارم قبل از میلاد روی داد. در این سالها، فرعونی مقتدر توانست سراسر مصر را تصرف کند و حکومتی واحد پدید آورد به این ترتیب سرآغاز تمدن درخشان مصر باستان به حدود ۳۰۰۰ ق. م میرسد تمدنی که تا زمان استیلای اسکندر مقدونی بر مصر، یعنی تا حدود ۳۰۰ قم، بدون تحوّلی چشم گیر ادامه می یابد مصر در مراحل آغازین متأثر از هنر بین النهرین به ویژه سومر بود. اما به تدریج استقلال و عظمت هنری والایی به دست آورد تا بدانجا که باید گفت ،امروزه میراث ارزنده ی هنر باستانی مصر در میان هنرهای باستانی جهان، جایگاهی رفیع دارد. هنر مصری هنری است محافظه کار سنت گرا و دینی که تغییر و تحول در آن به ندرت روی میدهد به همین جهت آثار مصری از ساختاری تقریباً یک دست و مفاهیمی مشترک که عموماً مربوط به جهان پس از مرگ است برخوردارند. مصریان به دنیای پس از مرگ و مسائل مربوط به آن از جمله حفظ و نگهداری اجساد مومیایی شده ی بزرگان خود بسیار اهمیت داده و آثار هنری خویش را اغلب در مقابر پدید آورده اند توجه به جهان پس از مرگ در هنر مصری به حدی است که هنر مصر را «هنر دنیای مردگان» نامیده اند. از نظر مصریان باستان هنرمند نه تنها فردی خلاق و مستقل که صنعتگری کارآزموده بود او لزوماً همراه یک گروه کار میکرد و کار او نیز فعالیتی اقتصادی محسوب میشد.
در مصر باستان هنر نقاشی نیز هم چون دیگر هنرها در خدمت جهان پس از مرگ قرار داشت. به همین جهت نقاشیهای برجای مانده از مصر عمدتاً بر دیوار داخلی مقابر اجرا شده اند این نقاشیها در ارتباطی تنگاتنگ با نقش برجسته ها و خط تصویری مخصوص مصریان یعنی هیروگلیف است.
اغلب میان هنر نقش برجسته سازی و نقاشی نوعی آمیختگی وجود دارد نقش برجسته های مصری نوعی طراحی حک شده بر روی دیوارهای سنگی بناهاست که هم به لحاظ قراردادهای تصویری و نوع ترکیب اجزا و هم محل اجرا و حتى موضوعات شباهت بسیاری به نقاشیهای دیواری دارد چه بسا نقش برجسته ها و نقاشیها به دست هنرمند و صنعتگری واحد اجرا شده باشند.
از سویی دیگر پیوسته نقاشی با خط تصویری – هیروگلیف – مرتبط بوده است. مصریان از خط هیروگلیف برای تفهیم و توضیح مطالب تصویری بهره می جستند. این خط در میان تصاویر یا در پس زمینه ها و برای انتقال بهتر مفاهیم به بیننده، نقش مهمی ایفا می کرد. کاربرد این خط علاوه بر ارزشهای نوشتاری، به عنوان نقش مایه ی تزیینی نیز همگام با نقاشیها کاربرد داشت. لذا نقش برجسته نقاشی و نوشتار هیروگلیف اغلب در کنار هم و مرتبط با یکدیگر و مکمل هم بودند و سطوح گسترده ای از بنا را به خود اختصاص می دادند.
اساس کار نقاشی مصری بر روایتگری قرار داشت بی آن که طبیعت پردازی کند و یا اشخاص و اشیا را به همان شکلی که هستند بنمایاند، او از قواعد معینی تبعیت میکرد که ناشی از تمایل وی به نمایش مستقیم و واضح و ساده ی اشخاص و دنیای پیرامون بود. معمولاً سر و دست و پا از زاویه ی نیم رخ ولی چشم و نیم تنه از زاویه ی روبه رو ترسیم میگردید. این طرز ترسیم اشخاص تابع قاعده ای بود که آن را اصل تقابل گویند و نه تنها در هنر مصر که در هنر سایر جوامع باستانی ،خاورزمین، از جمله بین النهرین نیز، مورد پیروی قرار میگرفت ولی مصریان توجه و تأکید بیشتری به آن داشتند. قاعده ی دیگر، انتخاب اندازه ی پیکرها برحسب اهمیت و مقام اشخاص بود. بدین معنی که شخصیت اصلی تصویر، که اغلب فرعون بود، از همه بزرگتر به تصویر در می آمد پیکرهای ملکه شاهزادگان کشاورزان و بالأخره بردگان و در نهایت دشمنان مغلوب به ترتیب کوچک و کوچکتر ترسیم میشد. این روش تعادل در ترکیب بندی را ممکن و فهم اثر را برای مخاطبان آسان می کرد. اشخاص مهم در حالتی قراردادی آرام و باوقار نشان داده میشدند ولی پیکر افراد فرودست را پرتحرک و سرزنده نمایش می دادند. گویی در آن عصر رعایت قراردادها و به ویژه اصل تقابل در مورد شخصیتهای مهم به مراتب بیش از افراد عادی، الزام آور بوده است. صحنه های نقاشی کمتر با زمان و مکان مشخصی ربط داشت و پس زمینه ها معمولاً دارای طرحی ساده و قراردادی بود. نقاش مصری پرسپکتیو را نمی شناخت و اغلب موضوع مورد نظرش را در چند بخش ثبت میکرد در نقاشی های به جا مانده، پایین ترین بخش نشان دهنده ی پیش زمینه است. در هر بخش اشیای عقب تر یا داخل اشیای دیگر و یا دربالای آن نشان داده میشوند. گاه نیز قطعات و یا پیکرهای جداگانه مراحل مختلف یک عمل را مینمایانند در هر حال اصل بر آن بوده است که نمایش اشیا و صحنه ها صورت توصیفی داشته باشد نه چنان که در لحظه یا زمان و مکانی معین به نظر آید.
با آن که در دیوار نگارههای مصری جنبه های قراردادی و خصلتهای نمادین اهمیت دارد و این شیوه طی تقریباً سه هزار سال، کمابیش بدون تغییر اساسی تکرار میشدهاند ولی مهارتهای فنی هنرمند گاه به گاه در اجزای نسبتاً کم اهمیت، خود را نشان داده است مثلاً در شکل حیوانات و به خصوص پرندگان که نزدیک به شکل طبیعی ترسیم می گردیده اند. موضوع دیوار نگاره ها عبارت بودند از صحنه های روستایی کشت و برداشت کارگران در حال کار، فرعون و خانواده اش در حال بازی و جنگ و تفریح و یا حضور در میهمانی های درباری و مراسم مذهبی این تصاویر وقایع و اعمال روزمره را در حیات پس از مرگ نشان میدادند. آماده سازی زمینه اولین مرحله در اجرای یک نقش بود ابتدا لازم بود که سطح سنگی دیوار را با لایه ای از گل هم سطح کنند و سپس پوشش نازکی از گچ بر روی آن بکشند. در نقاشی روی چوب غالباً از نوعی بتونه ی گچی استفاده می شد. طرح مورد نظر به طور مستقیم و یا به کمک خطوط راهنما یا نقشه شطرنجی بر روی زمینه انتقال می یافت پیش طرح معمولاً با رنگ قرمز انجام می گرفت. کار نقاش با پوشش رنگ پس زمینه آغاز میشد و بعد با رنگ کردن پیکرها قلم گیری و پرداختن به جزئیات خاتمه می یافت.
مصریان در نقاشی دیواری از نوعی رنگ لعابی استفاده می کردند حلال آنها صمغ یا آب بود و قلم مو را از الیاف گیاهی، در اندازه های مختلف میساختند شش رنگ ،قرمز ،زرد ،آبی ،سبز، سفید و سیاه مورد استفاده ی نقاشان مصری بود. آنان با آمیزش و ترکیب این رنگها به رنگ سایه های متنوعی دست می یافتند.
علاوه بر نقاشیهای دیواری از مصریان نمونه های متعددی نقاشی بر روی کاغذ مخصوص مصریان، یعنی «پاپیروس» نیز، برجای مانده است. اگرچه مواد و مصالح و اندازه های این نوع نقاشیها با دیوارنگاره ها متفاوت است ولی قراردادها و شیوه های اجرایی و موضوعات تفاوت چندانی باهم ندارند.

نقاشی چین
سرزمین ،چین شاید به خاطر جغرافیای ویژه اش که سه طرف آن را دریاها فرا گرفته و از یک طرف نیز بیابان آن را احاطه کرده پیوسته برای خود نوعی استقلال و تشخص فرهنگی را حفظ کرده است. پایداری سنتهای هنری در چین از نتایج همین امر است. در عین حال فرهنگ و هنر چینی در بسیاری از مواقع به مراتب فراتر از مرزهای جغرافیایی اش گسترش یافته و سرزمینهای ژاپن، کره و هند را هم تحت تأثیر قرار داده است.
هنر و فرهنگ چینی نخست، به طور عمده تحت تأثیر آموزش حکیمان بزرگی چون لائوتسه تولد حدود ۶۰۰ ق. م) و کنفوسیوس (۴۷۹۵۵۱ ق. م بود. اما با ورود تعالیم و اعتقادات بودایی از سوی هندوستان در سده ی اول میلادی به سرزمین چین، هنرهای تصویری چینی تحت تأثیر مضامین و خدایان متعدد بودایی قرار گرفت و نقش مایه های هندی الهام بخش هنرمندان چینی شد. نقاشی در چین گرچه در چین هنرهایی نظیر سفالگری و فلزکاری پیش از نقاشی آغاز شده و توسعه یافتند ولی از حدود سالهای آغازین میلادی یعنی دوران حاکمیت سلسله های ۲۰۶) ق . م ۲۲۰م درگیریهای میان قدرت های محلی به پایان رسید م)، و امپراتوری چین پدید آمد از این دوره به بعد هنر ،چینی و از جمله نقاشی شکل گرفت.
یکی از سلسله هایی که هنرها را رونق بخشید، سلسله ی تانگ (۹۰۶۶۱۸ م) بود. اگرچه از این دوره نقاشی های اندکی برجای مانده است اما مسلّم است که پیوندهای مشترک میان خوش نویسی و نقاشی چینی در این زمان ایجاد شده و در همین روزگار بود که نقاشی روی کاغذ و طومارهای ابریشمی متداول شد و نقاشی از گل و پرندگان نیز رواج یافت.
پس از فروپاشی امپراتوری ،تانگ سلسله ای به نام سونگ (۱۲۷۸۹۰۶م قدرت را به دست گرفت. در این دوره هنرها توسعه یافت و به ویژه نقاشی و منظره نگاری به بالاترین حد تکامل خود رسید. این درخشش و اهمیت یافتن هنرها در دوره ی سلسله ی بعد از سونگ، یعنی حکومت مغولی یوآن (۱۲۶۰ـ ۱۳۶۸م) نیز، تداوم یافت. در این دوره استادان نقاشی اصول و ضوابطی را در هنر مطرح کردند که تا قرنها بعد جزو قوانین هنر و نقاشی چینی محسوب میشد اما در دوره ی امپراتوری مینگ (۱۳۶۸ـ۱۶۴۴م) به تدریج، سادگی و عمق آثار پیشین جای خود را به زینت کاری و تنوع رنگ و ظرافت طرح داد. در دوره ی سلسله ی چینگ (یامنچو ۱۹۱۲۱۶۴۴ م)، که حکام آن آخرین امپراتوران حاکم بر سرزمین چین بودند، بیشتر تداوم سنت های گذشته پیگیری می شد.
هنر نقاشی در چین ارج و اعتبار فراوان داشت و نقاشان نیز در این سرزمین از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند. می توان گفت که مهم ترین هنر نزد چینیان نقاشی و خط بود. اصولاً نقاشی چینی ارتباطی تنگاتنگ با خوشنویسی، شعر و عرفان داشت، یک نقاش اغلب یک عارف و شاعر نیز بود که خوش نویسی هم میکرد ضمن این که از بزرگ زادگان به شمار می رفت. او که شغلی دولتی داشت با نقاشی نیز به عنوان فعالیتی هنری سر و کار داشت.
نقاش چینی اغلب قبل از آغاز کار ساعتها به تفکر مینشست و موضوع نقاشی خود را در ذهن مرور می کرد و کامل می ساخت. آن گاه مرحله ی اجرا معمولاً بسیار سریع و در حالتی خودانگیخته به انجام میرسید به طوری که پس از اتمام، تصحیح یا تغییر نقاشی ناپسند بود. نقاش باید میکوشید تا دستی خطاناپذیر و تسلطی کامل بر ابزار کار ،خود که اغلب جز قلم مو و کاغذ و مرکب نبود داشته باشد. سرعت عمل از ویژگیهای مهم نقاش چینی و معیاری برای تشخیص کار استادان مختلف به شمار می رفت. نقاشی چینی با شعر و موسیقی پیوند بیشتری داشت تا با معماری و پیکره سازی از آن جایی که ایجاد حالت شاعرانه مهم ترین هدف نقاشی چینی بود لذا رنگ و عمق نمایی در مفهوم جسمانی و طبیعت گرایانه ی آن اهمیت چندانی نداشت. نقاشی ایده آل نزد چینی ها نوعی نقاشی تک رنگ بود که با ضربات تند قلم مو در زمانی اندک اجرا شود در نقاشی چینی اغلب بخشهایی از محدوده ی تصویر خالی می ماند و این بخشهای خالی ارزش آگاهانه داشت هنرمندان فضاهای پر و خالی را چنان هماهنگ تنظیم می کردند که هر بخش بدون دیگری ناقص جلوه می کرد. بدین سان تعریف آنان از ترکیب بندی در نقاشی، با تعریف دیگر سرزمینها تفاوتهای اساسی داشت. این ویژگی یکی از اصول پایدار نقاشی چینی است.
در چین پرده های نقاشی را از دیوار بناها می آویختند و بعضاً با فصول و یا مناسبتها تعویض می کردند. برخی از شاهان و بزرگان نیز نگارخانه هایی داشتند که در آن انواع پرده های نقاشی از هنرمندان گذشته تا عصر آنان نگه داری می شد. هم گام با نقاشی، هنر خوشنویسی نیز در چین پیوسته حضور داشت و ارتباط خط با نقاشی چنان بود که می توان گفت هنری واحد به شمار می رفتند همچنان که مواد و مصالح هر دو قلم مو مرکب ابریشم یا کاغذ یکی بود و اجرای هر دو نیز به چیره دستی و مهارت فنی نیاز داشت خوش نویسی چینی از کیفیت انتزاعی و تصویری خاص که احساس و اندیشه هنرمند را بیان می کند، برخوردار است از این رو با نقاشی قرابت دارد نقاشی سنتی چین به لحاظ سرزندگی ،ریتم ارزش خط و محدودیت رنگ تأثیر زیادی از خوش نویسی گرفته است. چینی ها پرده های خوشنویسی را نیز از دیوار میآویختند و آن را با ویژگیهایی هم چون یک نقاشی مورد ارزشیابی و تحلیل قرار میدادند. در کنار نقاشیهای چینی غالباً نوشته هایی نیز دیده میشود که ممکن است یک قطعه شعر اظهار نظر خود هنرمند و یا کلماتی ستایش آمیز از جانب یک دوست یا یک مجموعه دار باشد علاوه بر این امضای نقاش را نیز در پای اثر میتوان ملاحظه کرد که نشانه ای از اعتبار اجتماعی اوست. کاغذ ابریشم و برنج و …)، مرکب قلم مو مطلوبترین موادی بود که نقاش چینی به کار می برد. نقاشان تصویرها را روی طومارهای ابریشمی یا کاغذ میکشیدند طومارها نیز بر دو گونه ی عمودی و افقی تنظیم می.شدند برخی از طومارها را بر دیوار منازل می آویختند ولی برخی دیگر از طومارهای دستی طولانی و حتی به طول چندین متر بود که به آرامی و از راست به چپ گشوده می شد و تصویر به تدریج به رؤیت تماشاگر میرسید. نقاشی روی بادبزن نیز در چین مرسوم بود. دیوارنگاری هم بعضاً با مفاهیم بودایی در چین رایج بود ولی هیچگاه به اهمیت نقاشیهای روی طومارها نمی رسید.
نقاشی چینی مضامین متنوعی را اعم از دینی و دنیوی در برمی گرفت و آیین بودایی که از سده های اولیه ی میلادی در چین توسعه یافت، مفاهیم و موضوعات جدیدی را به هنرمندان چینی عرضه کرد و طی صدها سال الهام بخش آنان بود. به خصوص جنبه های عارفانه ی این بینش در هنر چین ماندگار شد.
اگرچه مضامین دنیوی هم چون صحنه های زندگی مردم، زنان درباری، حیوانات به ویژه اسب و گلها و گیاهان و پرندگان، در نقاشی چینی به چشم میخورد ولی منظره نگاری همواره جایگاه خاصی در نقاشی چینی داشته است. چینی ها در سده ی یازدهم بر اسلوب ترسیم نماهای دور و نزدیک تسلط کامل یافتند ولی اوج منظره نگاری در نقاشی چینی عهد سونگ بود، به ویژه سده ی ۱۲ و ۱۳ م. در این روزگار منظره نگاری ناب به اوج شکوفایی رسید نقاشان اغلب انسان را جزئی کوچک از طبیعت پهناور قلمداد می کردند و طبیعت بیکرانه را در حالتهایی متنوع چون جهانی بی انتها پرشکوه و با اهمیت تصویر می کردند.

نقاشی ژاپن
ژاپن مجمع الجزایری، سر برآورده از آبهای اقیانوس آرام، در شرق سرزمین چین است میراث و سنتهای مشرق زمین به خصوص چین، به نحو بارزی در تاریخ و فرهنگ ژاپنی بازتاب یافته است هنر ژاپنی تقریباً در تمامی مراحل تحول خود از هنر چینی مایه گرفت هم مواد و هم روشهای مورد استفاده ی هنرمندان ژاپنی غالباً چینی بود و حتی مضمونهای هنرشان نیز عمدتاً ریشه ی چینی داشت. هر چند هنرمندان ژاپنی گه گاه موضوعاتی را از تاریخ یا اساطیر خود و از مذهب شینتو بر می گزیدند. هم چنین آیین بودایی که از سده ی شش میلادی وارد ژاپن شد عامل نیرومندی در تحول مذهب و هنر ژاپنی بود.
با این حال خصوصیاتی در فرهنگ ژاپنی میتوان یافت که نتیجه ی واکنش آگاهانه ی آنان در برابر تأثیرات خارجی و بهره گیری از سنتهای بومی است. در واقع ژاپنی ها آنچه را که طی قرنها از هنر چینی به وام گرفتند از آن خود کردند و عناصری نیز بر آن افزودند. بدین سان توانستند دستاوردهای متمایز و ارزنده ای در خلق طومارهای روایی و چاپهای دستی به جهانیان عرضه کنند. ژاپنی ها همچون چینیان شیفته ی طبیعت اند ولی این علاقه مندی با احساسات زودگذر و تا حدودی سطحی آمیخته است. نقاشی و هنر چینی اغلب ،متفکرانه عمیق و عارفانه به نظر میرسد و اگرچه آثار ژاپنی ظاهری مشابه چینی دارد ولی بیشتر صوری تزیینی و تصنعی است و هنرمند ،ژاپنی با تمام مهارتی که در کار دارد، عمدتاً به تفنن می گراید.
هنر تصویری در ژاپن از حدود سده هشتم ،میلادی که راهبان بودایی و صنعتگران کره ای و چینی در آنجا اقامت گزیدند رونق گرفت. در این دوره دیوارنگاری و نقاشی طوماری با مضمونهای بودایی مرسوم شد. قطع رابطه با چین در اواخر سده ی نهم میلادی زمینه ای برای رشد نقاشی بومی فراهم ساخت. ژاپنی ها در نقاشی روی دیوارها یا بر سطح پرده های چند لته پاراوان) که برای آرایش کاخهای سلطنتی و کوشکهای اشراف تهیه میشد، مناظری از سرزمین خویش را به تصویر می کشیدند. علاوه براین، طی سده های ۱۱ و ۱۲ میلادی همگام با رشد ادبیات ملی، آنان داستانهای عامیانه و ادبی، مضمونهای تاریخی و زندگی نامه ها را بر روی طومارهای افقی تصویر سازی میکردند اگر چینیان نقاشی طوماری را عمدتاً برای منظره نگاری به کار می بردند ژاپنی ها آن را به خدمت تجسم رویدادهای زندگی گرفتند، ترکیب بندی این طومارها برحسب جریان وقایع به چند بخش تقسیم میشود. قلم گیری نازک و سریع رنگهای غالباً درخشان، و تجسم فضا از زاویه ی دید بالا از ویژگی های این طومارهای ژاپنی به شمار میرود. در این گونه نقاشیها جلوه های طبیعت گرایانه و تزیین با هم آمیخته شده اند.  این طومار بزرگ بیانگر یک قیام اجتماعی است.
از اواخر سده ی هفدهم میلادی تولید باسمه ها در ژاپن رواج یافت. این نوع جدید از آثار تصویری، که تا اواسط سده ی نوزدهم میلادی رونق داشت به صورت چاپ دستی تولید میشد ضمن این که ارزان قیمت و قابل تکثیر بود، جنبه ی مردمی و عامیانه داشت و در مسیری متفاوت از جریانهای هنر رسمی و درباری رشد کرد.
در باسمه های ژاپنی جلوه های زندگی روزمره و فرهنگ توده ی شهرنشین انعکاس می.یافت از این رو مورد پسند طبقات ممتاز و فرهیختگان جامعه نبود صحنه های عاشقانه جنگاوران افسانه ای و تاریخی صحنه های تئاتر عامیانه (کابوکی) چهره سازی از هنرپیشگان محبوب و محیط داخل خانه موضوعات متداول در باسمه های ژاپنی بود بعدها موضوعات دیگری چون گل، پرنده، حیوان و منظره نیز به فهرست باسمه های ژاپنی افزوده شد. باسمه های ژاپنی تأثیر عمیقی بر هنر اروپایی اواخر سده ی نوزدهم میلادی گذاشت. از میان هنرمندان قرن نوزدهم میتوان به تولوز لوترک اشاره نمود که با تأثیرپذیری از باسمه های ژاپنی پوسترهای تبلیغاتی زیادی برای تماشاخانه ها و معرفی هنر پیشه ها چاپ و تکثیر نمود.

نقاشی هند
سرزمین هند در جنوب آسیا قرار دارد و سابقه ی تاریخی تمدن آن به هزاره ی سوم و چهارم قبل از میلاد میرسد. یافته های باستان شناسی در مناطقی همچون موهنجو دارو ها را پا لپاکچی از روابط فرهنگی ساکنان اولیه ی این سرزمین با تمدن و سرزمین بین النهرین خبر میدهد.
نقوش یافت شده در برخی غارهای باستانی در سواحل رودخانه های بزرگ و تمدن سازی همچون سند و گنگ، نشانگر حضور انسانها در این منطقه در عصر نوسنگی است ؛ اما اطلاعات ما درباره ی هنر نقاشی آن عصر چندان چشمگیر نیست. پس از مهاجرت اقوام آریایی در هزاره ی قبل از میلاد به هند به تدریج تحولات بزرگ فرهنگی و هنری در این سرزمین پهناور به وقوع پیوست تألیف آثاری مذهبی همچون وداها که شاید کهن ترین آثار ادبی جهان باشد و یا مهابهاراتا» که جنگی از سنتها و اساطیر هندی است و یا رامایانا» که شرح دلاوریهای قهرمانی اساطیری به نام «راما» است نشان از تحولات عمیق فرهنگی در هند دارد که تا قرنها مضامین و مفاهیم هنر هندی را متأثر می سازد.
هنر هند به ویژه نقاشی آن را باید همراه با تحولات دینی و ظهور آیینهای هندی مطالعه کرد زیرا هنر هندی پیوسته جنبه ی آیینی داشته و با زبانی شاعرانه مفاهیم اعتقادی را تفسیر میکرده است. بزرگانی همچون برهما حدود سده ی هشت ق. م بانی مذهب هندو) و «مهاویرا سده ی شش ق. م بانی مذهب جین و بودا (سده ی شش ق. م با آیینهایی که آوردند هنر و فرهنگ هندی را به شدت متأثر ساختند. اگرچه آیین بودا به شکل اولیه ی خود در هندوستان توسعه ای چشم گیر نیافت ولی هندوئیسم و جینیسم همراه با تحولاتی پیروان بسیار یافت و تا به امروز اکثریت جامعه ی هندی به آن پایبندند با این که پیروان آیینهای مختلف، در هندوستان هر یک معابد و مکانهای عبادی خاص خود را داشته اند اما بسیاری از سنت ها و آیین ها به تدریج در یکدیگر رسوخ کرده با هم تلفیق و ترکیب شده اند.

الف) دیوارنگاری مهمترین عبادتگاه های اولیه ،هندی اعم از پیروان آیین چین و هند به صورت غارهای نیمه تاریک کنده شده در دل سنگی صخره هاست که در سراسر هندوستان پراکنده اند ؛ اما شاخص ترین آنها معابد غاری آجانتا و الورا در جنوب غربی هند هستند. در این معابد غاری بخشی از دیوارها و ستونها با نقش برجسته ها و پیکره های آیینی آراسته شده اند و قسمتهایی نیز از سطوح دیوارها و سقف با نقاشی دیواری به وسیله ی تمپرا و به شیوه ی فرسک آرایش یافته است. این تصاویر به سده های اول تا پنجم میلادی مربوط اند و البته از گذر ایام آسیب فراوان دیده اند.
مضمون این نقاشیها زندگی و اعمال بودا و دیگر شخصیتهای آیینی و قهرمانان اساطیری است. که غالباً در ظاهری انسانی و زمینی به تصویر درآمده اند این تصاویر برای پیروان خود مفاهیمی رمزآمیز دارند تمثال بودا در میان پیروان فراوانش به صورتی شاهانه و شکوهمند دیده می شود، با لباس مجلل و تاجی مرصع و حالتی آرام و باوقار. تصاویر در ترکیبی ،پیچیده تمامی گستره ی داخلی معابد را فرا میگیرند رنگهای سرخ سبز و آبی و ارغوانی در نقاشیها بارزترند. قلم گیری و تأکید بر خطوط پیرامونی در اغلب قسمتها به چشم میخورد و این در حالی است که از حجم نمایی نیز چشم پوشی نشده است. کاربرد ،خط سطح و حجم روابطی خوشایند را پدید می آورد که به پیوستگی عناصر تصویر در گستره ی سطوح دیوارها و سقف مدد میرساند. اندازه ی مختلف پیکرها نشانگر نوعی پرسپکتیو مقامی است. اندامها در حالتی پرتحرک و سرزنده، که بازتابی از رقص و نمایش مذهبی در هند است به تصویر درآمده اند. اگرچه موضوع و محتوای این تصاویر با جهان ملکوتی مربوط است اما در عین حال توصیفی از دنیای نفسانی نیز هست. اصولاً یکی از ویژگیهای هنر ،هند از جمله در نقاشیهای پرستشگاه ها و در تصاویر کتاب ها، آن است که مفاهیم دینی و معنوی را به صورتی دنیوی و زمینی نشان میدهد. به عبارت دیگر صحنه ها و پیکرها به وضوح عواطف نفسانی و خواستهای جسمانی را مینمایانند در حالی که اینها فقط بازتابی نمادین از اندیشه های عارفانه است.

ب) کتاب آرایی: در هند سابقه ی هنر کتاب آرایی کمتر از دیوارنگاری است. قدیمی ترین کتابهای مصور هندی که به حدود سده های دهم و یازدهم میلادی مربوط میشوند نوعی از کتاب بود که با برگ نخل ساخته میشد و در جعبه های جلد مانند نگه داری می شد. هم صفحات و هم جلد را گاهی با نقاشی می آراستند این کتابها عمدتاً حاوی مضامینی آیینی و مذهبی بود که برخی ویژگیهای آن یادآور دیوار نگاره های پیشین بود. از حدود سده ی دوازدهم میلادی مصورسازی در دربارهای محلی هند رونق گرفت به ویژه در سده ی چهاردهم م. در منطقه ی گجرات در غرب هندوستان کاربرد کاغذ در تولید کتاب معمول شد و مضامینی از زندگی مهاویرا (قهرمان اساطیری) و دیگر اسطوره ها و اعتقادات در کتب به تصویر درآمد ترکیب بندیها اغلب ساده و رنگها بسیار درخشان بودند. چهره ها به صورت نیم رخ با بینی کشیده و عقابی و چشمان برجسته و لباس توری نازک ترسیم میشدند. در این نقاشیها رنگ طلایی نیز، که احتمالاً تحت تأثیر هنر ایرانی بود کاربرد داشت. البته شیوه ی مصورسازی کتب هیچگاه از ویژگیهای نقاشی دیواری کاملاً جدا نبود. ورود اسلام به سرزمین هند توسط ایرانیان (غزنویان) اتفاق افتاد و گسترش فرهنگ اسلامی هند نیز پیوسته متأثر از هنر ایرانی بود. به ویژه این نفوذ را در عهد سلسله مغولان مسلمان (گورکانیان طی سده های شانزدهم و هفدهم میلادی سده ی دهم و یازدهم (قمری به موازات سلسله ی صفویه در ایران میتوان مشاهده کرد گورکانیان دوران درخشان از هنر و تمدن را در هندوستان پدید آوردند. هنر کتاب آرایی در دربار شاهان مسلمان هند گسترش یافت. اکبرشاه (۱۵۴۲۱۶۰۵م) کوشید تا به موازات وحدت سیاسی و مذهبی و فرهنگی که در سراسر امپراتوری خود به وجود می آورد، نوعی تجدد طلبی در هنر را نیز اعمال کند. او آمیزش سنتهای هندی و ایرانی و اروپایی را که نتیجه اش شیوه ای التقاطی بود و سنتهای گوناگون را در برمی گرفت، توصیه کرد. حضور نقاشان مشهوری هم چون میر مصور و پسرش میرسیدعلی و عبدالصمد و برخی دیگر از هنرمندان ایرانی در دربار مغولان مسلمان هندی بر گستردگی نفوذ هنر و فرهنگ ایرانی در هندوستان دامن میزد علاوه بر نقاشی و کتاب آرایی هند، که متأثر از ایران ،بود اغلب کارگاه های هنری دربار به دست هنرمندان ایرانی اداره میشد روابط گسترده ی فرهنگی فی مابین، سبب شد شاعران و ادیبان ایرانی در هند حضور یابند و زبان فارسی و خط نستعلیق را در هندوستان رواج دهند. کتاب ها و مرقعات بسیاری در کارگاه های درباری هند تولید شدند که اغلب با نام شیوه ی هند و ایرانی از آنها یاد میشود. از آن جمله اند کتابهای مصوری همچون حمزه نامه با برنامه گلستان سعدی و … علاوه بر کتب ،مصور، تک چهره سازی از بزرگان با گل و گیاه به صورت رقعه (نقاشی تک برگ نیز در نقاشی هند سهم چشم گیری داشت. با افول قدرت سلسله ی گورکانیان، و ترسیم طی سده های هجدهم و نوزدهم میلادی هنر نقاشی و کتاب آرایی هند نیز افول کرد و به تدریج شیوه های اروپایی جای سنتهای پیشین را گرفت.

مطلبی که مطالعه کردید تلاش داشت تا نقاشی در تمدن های باستانی را در «نمایشگاه هنر ایران» به شما ارائه دهد، در صورتیکه محتوای این صفحه را کافی نمی دانید یا سوالی دارید از طریق ارسال دیدگاه با ما در میان بگذارید.
اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 + 4 =