نمایشگاه هنر ایران

آشنایی با مکاتب نقاشی در ایران (بخش دوم)

نمایشگاه هنر ایران: آشنایی با مکاتب نقاشی در ایران (بخش دوم)

دوره ی فترت (حدود ۱۱۷۰ـ۱۱۰۰ هـ.ق)
از آغاز سده ی دوازدهم هجری ضعف و ناتوانی در ارکان حکومت صفوی آشکار گردید و در سال ۱۱۳۸ هـ.ق به سقوط آن سلسله انجامید و چندی بعد نادرشاه افشار قدرت یافت نظر به بی علاقگی نادرشاه به هنر و نیز به علت پریشانی اوضاع اجتماعی و ناآرامی های پدید آمده هنرها اعتلای خود را از دست دادند به همین دلیل از حدود سالهای ۱۱۰۰ تا ۱۱۷۰ هـ. ق را دوره ی فترت در هنر ایران مینامند معدود آثار تولید شده در این سالها تنها نشانگر تداوم شیوه ی فرنگی سازی ،اصفهان، آن هم با کیفیتی نازل است.

مکتب زند و قاجار حدود ۱۲۷۰ـ ۱۱۷۰ هـ.ق)

با قدرت یافتن کریم خان زند و بازگشت آرامش و آسایش نسبی به جامعه و انتخاب شیراز به پایتختی، بار دیگر هنرها مورد توجه قرار گرفتند و رونق یافتند. کم کم در نقاشی ایران شیوه و سبکی جدید پدید آمد که حدود یکصد سال پایدار ماند. این شیوه که مستقیماً به سلیقه و حمایت های طبقه حاکم و دربار وابسته بود، از عهد زندیه آغاز می شود. با انتقال قدرت از زندیه به قاجارها و انتخاب تهران به عنوان پایتخت این شیوه به شهر تهران منتقل میشود و در دوره ی فتحعلی شاه قاجار (۱۲۵۰ – ۱۲۱۲ هـ.ق) به اوج خود میرسد و تا اوایل حکومت ناصرالدین شاه تداوم می یابد.
در این روزگار روش غالب استفاده از رنگ روغنی و بوم های پارچه ای بزرگ است این وسیله ی جدید که از اواسط حکومت صفویه و در مکتب اصفهان در میان نقاشان رواج یافته بود به تدریج اصلی ترین ابزار در تولید تابلوهای نقاشی میشود نقاشی زیر لاکی نیز که با آبرنگ اجرا میشد در این دوره رونق مییابد و از استادان آن میتوان علی اشرف و لطفعلی صورتگر را نام برد. موضوع اصلی نقاشیهای زند و قاجار انسان است ولی انسانی نمایشی که حالتی تصنعی دارد و به روشی تزیینی تصویر میشود. در این تصاویر نقاش چندان در پی شبیه سازی نیست و بیشتر به شکوه و جلال ظاهری اهمیت میدهد مردها غالباً افراد مهم جامعه، از جمله شاه و درباریان هستند ولی زنها رامشگران و مطربان اند. اگرچه جایگاه اجتماعی زنان و مردان در نقاشی های زند و قاجار متفاوت است ولی هر دو در حالتی متظاهرانه و غرق در ،جواهرات در کنار پنجره، پرده و یا نرده ای مشبک، در حالت روبه رو که نگاهی با وقار و آرام به دور دستها دارند، به تصویر در می آیند. قراردادهای مشترکی در چهره و اندام آنها رعایت می شود از جمله چشمهای خمار، ابروان پیوسته کمر باریک دستهای حنابسته، و پوشاکی اشرافی که در آن روزگار متداول بود. در این نقاشیه ترکیب بندی ها متقارن، ایستا و ساده است و اغلب کادرهای عمودی تصویر را یک یا دو پیکر در اندازه های بزرگ اشغال می کند. اندازه و شکل پرده های نقاشی بیشتر تابعی از شکل طاقچه ها یا فضایی است که تابلو در داخل آن نصب می گردد. ابزارها و لوازم موجود در اطراف پیکرها نیز جنبه ی نمایشی و اشرافی دارد گلدانی پرگل ظرفی پر از میوه و تنگ شربت. در مکتب زند و قاجار تنوع رنگها محدود است و بیشتر مایه ی رنگهای قرمز خودنمایی می کند. عنصر خط اهمیت خود را از دست میدهد ولی عنصر بافت مورد توجه نقاشان قرار میگیرد آنان با ایجاد بافتهای درشت با لکه های رنگی خاص تلاش می کنند زیور آلات و جواهرات را هرچه چشم گیرتر به تصویر در این پیکرنگاری ها ترکیب خوشایندی میان سنتهای خاص نقاشی دو بعد نمای ایرانی و شیوه ی سه بعد نما و واقع پرداز اروپایی پدید می آید. نقاشانی همچون آقاصادق و آقاباقر این شیوه را در شیراز آغاز کردند ولی اوج انسجام ساختاری این آثار در نقاشی استادانی نظیر میرزا بابا و مهرعلی اصفهانی در عهد فتحعلی شاه قاجار دیده میشود دستاوردهای تصویری این دو به مدت پنجاه سال برای نقاشان نسل بعدی یعنی عبدالله خان سید میرزا و ابوالقاسم سرمشقی مطمئن میشود.

طبیعت گرایی در نقاشی ایران
ابوالحسن غفاری از شاگردان مهر علی اصفهانی است. وی در دوره ی حکومت محمدشاه قاجار استعداد درخشانی از خود به نمایش گذاشت و مورد توجه قرار گرفت. وی در سال ۱۲۶۲ هـ. ق همراه با چند هنرمند دیگر برای فراگیری فنون چاپ سنگی و شیوه ی طبیعت نمای نقاشی غربی به ایتالیا اعزام شد و پس از کسب تجارب لازم در اوایل حکومت ناصرالدین شاه قاجار (حکومت ۱۲۶۴-۱۳۱۳ هـ.ق) به ایران بازگشت و با لقب صنیع الملک به مقام نقاشباشی دربار منصوب شد. غفاری اگرچه اصول و قواعد علمی طبیعت نگاری را درک کرده بود ولی سنتهای هنر ایرانی را نیز از نظر دور نمی داشت برخی از اولین روزنامه های ایران از جمله روزنامه ی دولت علیه ایران به همت وی و به دستور ناصرالدین شاه انتشار یافت به همین مناسبت وی را میتوان پدر هنر گرافیک ایران نامید غفاری چهره پرداز توانایی بود و چهره ی رجال را برای چاپ در روزنامه ها طراحی می کرد. از طرفی دیگر وی اولین مدرسه ی آموزش هنر نقاشی را باعنوان مجمع الصنایع در تهران راه اندازی کرد و در این مجموعه ی هنری شیوه های هنر واقع گرای نقاشی غربی را آموزش داد همچنین توسط ناصرالدین شاه مصورسازی کتاب هزار و یک شب به او سپرده شد که توانست با کمک همکاران و شاگردانش بیش از هزار تصویر برای این کتاب ۶ جلدی بسازد.
در این روزگار اگرچه در گوشه و کنار کشور برخی هنرمندان خودساخته سنتهای هنری همچون قلمدان نگاری، نقاشی زیرلاکی و نگارگری و تذهیب را دنبال می کردند ولی مسیر اصلی هنر نقاشی همانا میل به طبیعت گرایی غربی بود، که استادان آموزش دیده در مغرب زمین و همکارانشان آن را توسعه میدادند و دربار قاجار نیز مشوق آن بود.
علاوه بر مجمع الصنایع که به سرپرستی صنیع الملک هنر طبیعت گرای غربی را در میان هنر دوستان رواج می داد مدرسه ی دارالفنون نیز که به همت امیرکبیر دایر شده بود در کنار فعالیت علمی آموزشهای هنری را هم آغاز کرده بود و هنرمندانی نظیر ابوتراب غفاری، محمد غفاری (کمال الملک و اسماعیل جلایر از جمله نقاشانی بودند که در این مدرسه آموزش دیدند. تلاش برای درک اصول طبیعت نگاری اروپایی که با محمدزمان در عصر صفویه آغاز شده بود و چند نسل از نقاشان آن را دنبال کرده بودند سرانجام در اواخر سده ی ۱۳ هـ.ق به ثمر رسید و محمد غفاری (کمال الملک) بیش از هر نقاش دیگری در این راه مؤثر و موفق بود. کمال الملک که دانش آموخته ی غرب بود به دنبال نوعی نقاشی عکس گونه از واقعیتهای پیرامونی بود. او از سنت نقاشی ایرانی فاصله گرفت و به طبیعت نگاری محض روی آورد وظیفه ی او به عنوان «نقاش باشی و هنرمند درباری ثبت دقیق و عکس گونه ی رویدادها اشخاص و ساختمانها و غیره بود که غالباً به سفارش شاه و یا دیگر درباریان اجرا می شد. البته بعضاً علایق شخصی و تمایلات اجتماعی کم رنگ نیز در برخی از آثار وی به چشم میخورد. کمال الملک سالهایی از عمر خود را در ایتالیا و فرانسه گذراند و در دوره ی انقلاب مشروطیت هم چند سالی در عراق بود تا آن که به ایران بازگشت و مدرسه ی صنایع مستظرفه را در تهران بنیاد نهاد و ریاست آن را به عهده گرفت. وی در این مدرسه به پرورش شاگردانی همت گماشت که بعداً خود در مکتب او استاد شدند. در گسترش طبیعت گرایی در نقاشی ایران، هنرمندان دیگری چون موسی ممیزی محمودخان صبا و مهدی مصور الملکی نیز مؤثر بودند اما تأثیر گذاری هیچ کدام به اندازه ی کمال الملک نبود.

دوران معاصر

همگام با تحولات اجتماعی پدید آمده در انقلاب مشروطیت و همزمان با سالهای انقراض سلسله ی قاجار و انتقال قدرت به خاندان پهلوی، تحولات فرهنگی و هنری عمده ای در جامعه ی ایران پدید آمد که تأثیر آنها را در عرصه ی نقاشی نمی توان نادیده گرفت. به طور کلی در نقاشی معاصر ایران جریانهای موازی متعددی وجود دارد مهمترین آنها عبارت اند از : الف: نقاشی آکادمیک ب: نقاشی قهوه خانه ای ج: نگارگری جدید د: نقاشی نوگرا (مدرن)

الف) نقاشی آکادمیک مکتب کمال الملک) در عهد رضا شاه شیوه ی مرسوم نقاشی دربار قاجار با اندکی تغییر تداوم داشت دانش آموختگان مدرسه ی صنایع مستظرفه ی کمال الملک در این دوره راه و روش استاد خود را دنبال می کردند و با خلق تابلوهای طبیعت پردازانه هنر نقاشی را در میان طبقات مرفه جامعه ی شهری توسعه میدادند هنرمندانی چون علی محمد حیدریان، اسماعیل آشتیانی حسین طاهرزاده ،بهزاد حسین ،شیخ رسام ارژنگی حسنعلی وزیری و … با فعالیت و تدریس در مراکز و مدارس هنری که در این سالها توسعه یافته بود در گسترش مکتب کمال الملک مؤثر واقع شدند آنان اغلب از دربار فاصله گرفتند و تابلوهایی متأثر از زندگی و فرهنگ مردم ایران را با روشی واقع گرایانه و مردم پسند تولید کردند. برخی نیز به منظره پردازی از زیبایی های طبیعت پیرامون خود پرداختند و فعالیت و آثار آنان در گسترش هنر نقاشی در میان مردم بسیار مؤثر بود.

ب) نقاشی قهوه خانه ای یکی از انواع متداول در نقاشی سده ی اخیر ایران نوعی نقاشی روایی موسوم به قهوه خانه ای است که آن را خیالی نگاری هم می نامند. اگرچه سابقه ی این نوع نقاشی عامیانه را تا روزگار صفویه (دوران رونق و رسمیت یافتن تشیع در (ایران میتوان پیجویی کرد ولی رشد و شکوفایی آن به موازات عصر مشروطیت و در دوران پهلوی بود. این مکتب براساس سنتهای هنر مردمی و دینی و با اثرپذیری از طبیعت نگاری مرسوم آن زمان به دست هنرمندانی آموزش ندیده ولی خلاق پدید آمد. ابزار کار این نقاشان رنگ روغنی بود و بر روی بوم های بزرگ، تصاویری روایی را جهت نصب بر دیوار قهوه خانه ها، تکیه ها، حسینیه ها، یا زورخانه ها و حمام ها به وجود می آوردند.
داستانهای شاهنامه وقایع کربلا، قصه های قرآنی و یا حکایات عامیانه و مردمی موضوع این پرده ها را تشکیل میداد که، توسط افرادی از طبقه ی پایین و متوسط ،جامعه به هنرمند نقاش سفارش داده میشد نقاش نیز هنرمند آموخته ای بود که از میان اصناف’ برخاسته بود و روشهای بیانی را بر می گزید که برای توده ی مردم کوچه و بازار قابل درک و فهم باشد. هدف او صراحت بیان و اثرگذاری هرچه بیشتر بر مخاطب عام بود و از همین روی در پرده هایش غالباً نام اشخاص یا موضوع روایت را در کنار افراد و صحنه ها می نوشت. همچنین شخصیت اصلی را بزرگتر نشان میداد و افرادی را که دوست میداشت خوش سیما و دشمنان را بد منظر به تصویر در می آورد.
نقاشی قهوه خانه ای با نقاشانی همچون حسین قولر آقاسی و محمد مدبّر در اوایل سده ی حاضر به اوج خود رسید و بر هنر معاصر تأثیر گذاشت این نقاشان شاگردانی چون حسین همدانی، حسن اسماعیل زاده و عباس بلوکی فر را پرورش دادند. امروزه با رشد ارتباطات و رسانه هایی نظیر رادیو و تلویزیون این گونه آثار روایی که با نقالی و نمایش سنتی (تعزیه ارتباطی نزدیک داشت و دیگر کارکرد خود را از دست داده اند از رونق افتاده است.)

ج) نگارگری جدید: در دوره ی قاجار نگارگران و تذهیب کارانی در اصفهان یا تهران بودند که اغلب به تقلید از آثار مکتب اصفهان می پرداختند. اینان در واقع در حاشیه ی عرصه ی هنر قرار داشتند تا آن که در اوایل حکومت رضاشاه تلاشهایی برای احیای هنرهای سنتی و صنایع دستی صورت گرفت. از جمله حرکتی تازه در زمینه ی نگارگری آغاز شد و مراکزی برای توسعه ی این هنر تأسیس گردید.نگارگری جدید به طور رسمی با هادی تجویدی شروع شد. او که در هنرستان صنایع قدیمه تدریس می کرد شاگردان بسیاری، از جمله علی کریمی و محمدعلی زاویه را پرورش داد اما شاخص ترین چهره ی پیشگام نگارگری جدید حسین بهزاد است. آثار بهزاد نیز براساس مکتب اصفهان بنا شده است ولی توجه به حالات طبیعی اندام ،افراد سایه پردازی کاهش ریزه کاریها و انتخاب مضامین جدید و گاه موضوعات معاصر از ویژگیهای آثار اوست بهزاد رعایت نسبی اصول کالبد شناسی را از هنر اروپایی و رنگ پردازی تک فام را از نقاشی قدیم چینی به عاریت گرفت و آثاری پدید آورد که به ویژه مورد توجه هنرشناسان غیر ایرانی واقع شد و اغلب نگارگران بعد از خود را تحت تأثیر قرار داد نگارگری معاصر ماهیتاً متمایل به گذشته هاست و مفاهیم و مضامینی از هنر و فرهنگ و ادب گذشته ی ایران را باز مینماید به گونه ای که هر چند برخی هنرمندان کوشیده اند آثارشان را با سلیقه ی زمان سازگار کنند اما توفیقشان در این مسیر محدود بوده است.

د ـــ نقاشی نوگرا (مدرن): نفوذ گسترده ی گرایشهای نقاشی مدرن به داخل ایران همزمان با جنگ جهانی دوم و به موازات رفتن رضاشاه از ایران و برقراری مختصر آزادیهای اجتماعی و سیاسی اتفاق افتاد. تشکیل دانشکده ی هنرهای زیبا، اعزام گسترده ی دانشجویان برای فراگیری هنر به اروپا و تدریس استادان اروپایی در مراکز هنری ایران و توسعه ی ارتباطات جهانی عواملی بود که گروه های تحصیل کرده و نوجوی هنر را به سوی هنر مدرن اروپایی کشاند البته این در حالی بود که حدود ۷۰ سال از پیدایش مکتبهای مدرن در اروپا می گذشت.
اولین گروه های نوگرا عمدتاً به تقلید از آثار مدرن اروپا می پرداختند. اما کم کم برخی هنرمندان و هنرجویان ایرانی، ضمن آشنایی عمیق تر با مفاهیم جدید هنر غرب و برخورداری از امکانات گسترده ی بیانی ،آن کوشیدند میان فرهنگ و سنتهای هنر ایرانی و دیدگاه های غربی پیوندهایی برقرار کنند و در این راستا آثار خویش را غنی تر سازند حمایت و تأیید گردانندگان هنری جامعه ی آن روز و تشکیل ادواری نمایشگاه ها و اهدای جوایز عوامل مؤثری در تعمیق کیفی و گسترش کمی این گرایش مدرن در دهه های گذشته بود. هنرمندان نوگرا کوشیدند خود را به قافله ی جهانی هنر نزدیک کنند و البته بعضاً از حمایت مجامع جهانی نیز برخوردار می شدند . نقاشی نوگرای معاصر غالباً نوعی نقاشی ذهنی و روشنفکرانه و غیر واقع نماست که بعضی اوقات از نقش مایه های سنتی تزیینی و خوش نویسی تأثیر می پذیرد و گاهی نیز از نگارگری عهد گذشته و بعضاً نیز از علایم و نمادها و نشانه های تمدنهای باستانی بهره می گیرد. نقاشی نوگرا فاصله ی سنتی میان هنرها را کم میکند و حتی از میان میبرد. لذا عجیب نیست که شماری از آثار مدرن از نقشهای چسباندنی (کولاژ) و یا از مواد و مصالحی متنوع شکل گرفته اند. از هنرمندان گرایشهای مدرن در نقاشی ایران می توان به جلیل ضیاپور، جواد حمیدی منصور قندریز فرامرز پیلارام حسین زنده رودی و سهراب سپهری و … اشاره کرد.

مطلبی که مطالعه کردید تلاش داشت تا آشنایی با مکاتب نقاشی در ایران (بخش دوم) را در «نمایشگاه هنر ایران» به شما ارائه دهد، در صورتیکه محتوای این صفحه را کافی نمی دانید یا سوالی دارید از طریق ارسال دیدگاه با ما در میان بگذارید.
اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

60 + = 63