نمایشگاه هنر ایران: بررسی اقتصاد هنر در ایران و اهمیت آن
در زنجیرهی تولید تا مصرف آثار هنری، هریک از عوامل تولید، انتقال و مصرف، نقش ویژه و متفاوتی ایفا میکنند. بسترسازی آموزش هنری و توسعهی ابزار تولید هنری، به افزایش کارایی هنرمند در مرحلهی تولید منجر میشود. فراهمآوری زمینههای فرهنگی و ارتقای ذائقهی هنری افراد تشکیلدهندهی جامعه نیز به اختصاص بخشی از سبد هزینههای خانوار به محصولات هنری منجر میشود و برای تکمیل این زنجیره، حلقهای وجود دارد که بهواسطهی آن، کالای هنری به شکل بهینه در سبد مصرف قرار میگیرد حلقهای که با علم اقتصاد هنر طراحی میشود. اما آیا این حلقهها در آنچه اقتصاد هنر در ایران مینامیم به درستی به یکدیگر متصل میشوند؟ این پرسش را با صاحبنظرانی به اشتراک گذاشتهایم.
اقتصاد هنر به خرید و فروش آثار هنری محدود نیست
دکتر مظفر رؤیایی اقتصاد دان، استاد دانشگاه و مجموعه دار آثار در این خصوص میگوید: اقتصاد هنر چند سالی ست که به حوزه کسب و کار آثار هنری وارد شده اما اصل موضوع از حدود ۲۵ سال پیش مطرح گردید. بحث اقتصاد هنر فقط به خرید و فروش آثار هنری قدیمی محدود نیست و اکنون عرصههای مختلفی در این حوزه از جمله سرمایه گذاری و حمایت از هنر و تأسیس آموزشگاههای هنری ادامه پیدا کرده است. در گذشته خطاب قرار دادن یک اثر هنری به عنوان کالا نوعی تحقیر و تخفیف اثر هنری بود اما با باز شدن مبحث اقتصاد هنر عناوینی چون کالاهای هنری و فرهنگی، واسطه گری و فروش آثار از تعابیر گذشته به یک شغل در عرصه هنری تبدیل گردید. البته اقتصاد هنر تنها بخشی از المانهای اقتصاد مرسوم را در خود دارد و در بیشتر این حوزه مباحث اقتصاد، منحصر به دنیای هنر میباشد.
نمایشگاه هنر ایران: مکانیزم عرضه و تقاضای بازار هنری بر ۲ عنصر استوار است که یکی از این دو عنصر، عرضه و تقاضاست که باید به صورت بازار آزاد باشد و هیچ دخالتی نباید در آن باشد یعنی صرفاً عرضه و تقاضا دخیل باشد. در مورد حراجهای آثار هنری باید گفت به هر حال این حراجها محاسنی هم دارند و یکی از محاسن آنها ورود و معرفی چهرههای جدید به بازار است و دیگر اینکه هنرجویانی که این فروشها را میبینند، چشماندازی را در برابر خود میبینند که اگر خلاقیت خود را به خوبی نشان دهند میتوانند آثار خود را به فروش برسانند و از این راه امرار معاش کند. همچنین متعاقب اجرای حراجیها و رونق آنها آموزشگاههای هنری، هنرجویان و موارد دیگر هنری افزایش پیدا میکند و این باعث رونق اقتصاد هنر میشود و باعث رواج نقد در جامعه هنری میشود. از ۲۵ گالری ثبت شده در تهران کمتر از ۲۰ گالری فعالیت دائم و با برنامهریزی دارند و این نشان دهنده این است که گالری داری در ایران جواب نداده و باید دنبال عرصههای دیگری برای رفاه هنرمندان باشیم و یکی از راههای تأمین رفاه هنرمند، خرید آثار آنها توسط افراد توانمند است. بنابراین این افراد متمول میتوانند در حراجیها آثار هنرمندان را خریداری نمایند. من با اصل موضوع حراجیها موافقم، البته ما در اقتصاد چیزی به نام حراجی نداریم اما این ابزار در اختیار هنر هست پس باید استفاده کرد اما باید با کمک هنرمندان ضعفهای موجود را برطرف نمود.
راه ورود به اقتصاد هنر را به درستی طی نکردهایم
احسان آقایی کیوریتور و مدیر پیشین موزه هنرهای در این باره میگوید: «اقتصاد هنر در چند سال اخیر با توجه به فروش و قیمت گذاری آثار هنری بسیار مورد توجه قرار گرفته است. برخلاف تولیدات اقتصادی یا هنری دیگر که مستلزم طی پروسههای متفاوت است، مثلاً در حوزه موسیقی برای خلق و عرضه یک اثر عناصری همچون نوازنده، استودیوی ضبط ، آهنگساز، خواننده، شرکت پخش کننده و… باید باشند تا دست در دست هم یک اثر موسیقیایی تولید و به بازار عرضه شود اما در عرصهی هنرهای تجسمی مثلاً نقاشی تولید یک اثر چندان هزینهای برای هنرمند نداشته و به مواردی همچون یک بوم و رنگ محدود شود و بقیه ذوق و قریحه هنری وی است، اما همان اثر میتواند در یک حراج هنری به قیمت بالا به فروش برسد. بنابراین ما با پدیدهای روبرو هستیم که از قواعد رایج اقتصاد چندان پیروی نمیکند و مبنای کار تنها هنرمند است.در گذشته خلق اثر هنری توسط هنرمند، بیشتر به یک کار عرفانی و دلی محدود میشد اما هم اکنون و در دنیای مدرن امروز اثر هنری به یک کالا که با قیمتهایی بسیار بالا به فروش میرسد، تبدیل گردیده است. در حراجیهای خارج هر اثر هنری یا کالا توسط اساتید و کارشناسان همان حوزه مورد ارزیابی قرار گرفته و پس از تأیید مورد قیمت گذاری واقع میشود و در این خصوص ساز و کار بسیار دقیق وجود دارد. ما باید به سمتی برویم که هنرمند کار خود را انجام دهد و حراجی هم روال کاری خود را، در واقع انتقاد ما به ساز و کارهای موجود در قسمت اقتصادی هنر در کشور است و ما راه ورود به این عرصه را درست طی نکردیم.»
در بحث اقتصاد هنر زمینهها و الزامات اولیه را نداشتیم
نمایشگاه هنر ایران: محمد فیروزهای نقاش، استاد هنرستان و عضو هیات رئیسه انجمن نقاشان ایران معتقد است: «نقاشی در قدیم در دربار شاهان مورد حمایت قرار میگرفت و در واقع حامیان اصلی هنر و هنرمندان در برخی مقاطع تاریخ دربارها بودهاند و از دوره صفویه به بعد این حمایتها تحت تأثیر تغییرات مداوم حکومتها دستخوش تغییر و تخفیف در حمایت از آثار هنری گردید. ما در بحث اقتصاد هنر زمینهها و الزامات اولیه را نداشتیم ولی وارد این بحث شدیم. در دوره قدیم هنرمند تحت حمایت درباریان بوده اما امروزه باید بخش هنری دولتی در این راه همراه هنرمندان باشند که متاسفانه این طور نشده است در نتیجه این مبحث اقتصاد به دست گالری داران و یا حتی افرادی که درکی از هنر ندارند و صرفاً به سود خود میاندیشند میافتد و در هر برههای و هر جایی عدهای با سلایق مشخص اقدام به راه اندازی حراج هنری در محدوده خاص مد نظر خود میکنند و همه گیر و همه جانبه نیست بلکه فقط با تعدادی هنرمند محدود انجام میشود و حتی برای فروش به هنرمند خط داده میشود که چه اثری خلق شود تا قیمت بیشتر و فروش بهتر داشته باشد.
در گذشته مساله پول مطرح نبود و هنرمند حس درونی و هنر ناب خود را ارائه مینمود که نمیتوانستیم به دلیل ناب بودن اثر بر روی آن قیمت گذاری کنیم. اما در حال حاضر اولویت اول با فروش رفتن اثر هنری است چون هنرمند محل درآمد دیگری جز هنر خود ندارد. باید دایره این حراجیها گستردهتر گردد.در این حراجیها متاسفانه بخش اعظمی از فروشها نه به هنرمند بلکه به واسطهها تعلق میگیرد البته هنرمند برای ورود به دوره مدرن مجبور به تقابل و تعامل با افراد مختلف و قبول شرایط جدید است تا بتواند خود را به جامعه هنری معرفی نماید. هنرمندی که میخواهد موفق باشد باید با شرایط روز پیش برود، امروزه یک هنرمند نیازمند همکاری با کیوریتور، مدیر برنامه، گالری دار و… است اما متاسفانه در این زمانه و این عرصه هنرمند جوان تابع گالری دار است و طبق خواسته آنها به خاطر مسائل اقتصادی مجبور به خلق اثر است و متاسفانه بخشهای نظارتی دولتی و فرهنگی در این باره هیچگونه نظارتی ندارند و عدهای هم از این خلاء نظارتی سوءاستفاده و در بازار هنری و با انحصار اقدام به اعمال سلیقه و خط دهی در امور هنری مینمایند.
هنرمند تاوان عملکر د نادرست در اقتصاد هنر را میدهد
علی فرامرزی هنرمند نقاش و گالری دار معتقد است: اقتصاد هنر باید جایگاه خودش را در جامعه پیدا کند. البته تند روی در این مسئله ممکن است ما را از آن سوی بام به زمین بیفکند.این همان اتفاقی است که الان در نقاشی ما افتاده است. این هراسها هنرمندان ما را به اشتباه انداخته است و با توجه به قیمتها در اکسپوهای دیگر قیمتهایی بر روی آثارشان میگذارند که این قیمتها در توان جامعهی ما نیست. الان یکی از معضلاتی که وجود دارد این است که چگونه قیمت گذاری کنیم؟ الان گالریها بر سر این قیمت گذاری در حال صدمه خوردن هستند برای این که ما در مقولهی حراجها تازه کار و جوان هستیم و و هنوز جایگاه خودمان را پیدا نکردهایم. ما در اقتصاد هنر دچار یک بیماری شدهایم و اگر این اصلاح نشود و گفته نشود آیندهی بدی در انتظار ماست. یک بار از من پرسیدند یعنی شما مخالف حراج هستید؟ گفتم نه من مخالف عدم آگاهی هستم؛ من میگویم هنرمند یا گالریها باید این آگاهی را پیدا کنند که نزدیک به سیصد سال است که حراج در اروپا شکل گرفته و هم نقاش و هم حراج گذار ماهیت حراج آثار هنری را درک کردهاند. البته مشکل ما حراج گذار هست که یک واسطه به حساب میآید که البته او را لازم داریم و اما جایگاهش تعریف نشده است. اگر آن سوی آب یک کار نقاشی خط خریدند در ظرف مدت کوتاهی همهی نقاشهای ما شروع به کشیدن نقاشی خط میکنند. مگر نقاشی و هنر تابع مد است که یک روز لباس گشاد مد باشد و یک روز لباس تنگ؟ عملکرد هنر که نمیتواند مانند مد باشد. تا همین چند سال پیش نقاشان فیگوراتیو را فسیل شده عنوان میکردند یعنی اگر میخواستند هنرمندی را تحقیر کنند میگفتند فلانی فیگوراتیو کار میکند. ناگهان برعکسش شد. حالا دیگر طبیعت را هم به عنوان فیگور قبول ندارند و فکر میکنند فیگور تنها معنیش آدم است. بعد این سئوال پیش آمد که چگونه این اتفاق فرهنگی ظرف شش سال افتاد و ناگهان سلیقهی جامعه از نقاشی فیگوراتیو کمال الملکی تبدیل به یک آبسترهی کاذب شود و بعد تبدیل به نقاشی خط شود و دوباره تبدیل به فیگوراتیو از نوع بُنجلش شود. متاسفانه جایگاهها در جامعه ما معلوم نیست. یکی شغلش این است که حراج برگزار کند. خیلی هم خوب است اما دیگر داعیهی رهبری فرهنگی جامعه را که قرار نیست داشته باشد.اینها به دلیل تازه به دوران رسیدن ما است.
نمایشگاه هنر ایران: قیمتگذاری آثار هنری پدیدهای پیچیده و چند وجهی است و فاکتورهای مختلفی در آن دخیل هستند. این است که علیرغم مشکلات قیمت گذاری جامعهی تجسمی ما دچار این بیماری شده است که جایگاه حراجها را به اشتباه درک کرده است. حراج یک مقولهی صرفاً اقتصادی است با یک ساز و کار صرفاً اقتصادی که ملاکها و ارزشهای هنری فقط میتواند چند درصد کوچکی از آن امتیازها را تشکیل بدهد. باقی آن به مسائل دیگری مربوط است که بیش از این وارد آنها هم نمیشویم. اما اقتصاد هنر را متن جامعه ایکه توان خرید آثار هنری را داشته باشد تأمین میکند. امروز حراجها در لایهی محدودی از جامعه کار میکند. چند اثر را میفروشند، دوباره چند کار میخرند و میفروشند و در این در دایرهای معین و محدود در حال چرخش است. همین مسئله باعث شده اتفاقاً برخلاف آنچه گفته میشود دسترسی جامعه به آثار هنری کم شود. و این تاوان را نه تنها جامعه بلکه خود هنرمند هم میدهد.