نمایشگاه هنر ایران: در دنیای حرفه عکاسی ورزشی چه میگذرد
« عکاسی ورزشی » بهعنوان یکی از مهمترین شاخههای پردرآمد عکاسی مطبوعاتی دنیا شناخته شدهاست، ورزشکارانی که مانند بازیگران سینما نقل محافل خاص و عام هستند و صاحبان مهمترین مطبوعات ورزشی جهان حاضرند برای فقط یک فریم عکس خاص از یک ورزشکار هزینهی هنگفتی بپردازند تا با نشر آن روی جلد روزنامه، مجله یا وبسایت خود مشتریان بیشتری به دست آورند و فروش یا بازدید سایت خود را بهبود بخشند.
« عکاسی ورزشی » مانند دیگر ژانرهای عکاسی از تنوع زیادی برخوردار است؛ عکاسی از اکشن ورزش ، عکاسی از حاشیههای ورزشی ، عکاسی فیچر ورزشی و… .
من در این مقاله به بیان بخشی از تجربیات و خاطراتی میپردازم که در بیستسال عکاسی مطبوعاتی در زمینه عکاسی ورزشی و منحصراً « عکاسی اکشن فوتبال » داشتهام.
فوتبال تقریباً در تمام کشورهای جهان بیشاز دیگر رشتههای ورزشی طرفدار دارد اما عکاسی از آن به همان اندازه و شاید گاهی بیشتر از محبوبیت این ورزش جنجالی، با دردسر و سختیهایی همراه است و تا زمانیکه بهعنوان عکاسورزشی پشت مستطیل سبز قرار نگیرید، هرگز قادر به درک آنها نخواهید بود.
دوربین و لنزهای تلهفتو بزرگ و سنگین، لپتاپ، لوازم ارسال عکس و تمام چیزهاییکه برای دیگران جذاب هستند و شاید شما هم بهعنوان خواننده این مقاله آرزوی یکبار تجربه عکاسی ورزشی و بهخصوص عکاسی از مسابقه فوتبال را داشته باشید اما برای یک عکاسورزشی حمل و استفاده از آنها کاری پرمسئولیت و پردردسر محسوب میشود!
هر عکاس ورزشی باید مانند تمام عکاسان در ژانرهای مختلف پیشاز هر چیز شناخت کاملی نسبتبه ابزار حرفهای خود داشته باشد. عکاس باید بداند ورزشگاهی که مسابقه فوتبال در آن برگزار میشود و او برای پوشش تصویری آن مسابقه به آنجا رفته، درواقع برای وی بهمثابه یک میدان جنگ است و باید در انتهای مسابقه تاجایی که امکان دارد، برنده از زمین خارج شود. عکاس ورزشی (بهویژه اگر برای رسانههای بزرگ دنیا کار میکند) باید بداند با ظهور دیجیتالیزم در عرصه رسانه و پیشرفتهتر شدن ابزار کار؛ استرس و سرعت حرف نخست را پیشاز هر مهارت عکاسانه و نگاه منحصربهفرد میزند. دیگر چیزی بهعنوان مهلت یا (Deadline) وجود ندارد و عکاس باید بتواند عکسهایش را در کمترین زمان ممکن به رسانه خود برساند.
نخستینبار که برای عکاسی از یک مسابقه فوتبال به ورزشگاه آزادی رفتم، سال ۱۳۷۷ بود. آن زمان در روزنامه انتخاب کار میکردم. دوربینهای دیجیتال وجود نداشتند و عکاسی ورزشی بسیار کماسترستر از امروز بود. شیوه کار هم به اینشکل بود که بعد از عکاسی از مسابقه، از ورزشگاه به تهران برمیگشتیم و فیلمها را پس از ظهور، برای اسکن و نشر به روزنامه میبردیم. آن روز پس از نیمساعت از آغاز نیمهاول مسابقه تصمیم گرفتم پشت دروازه بشینم و اگر گلی زده شد، از لحظه گل با لنز واید عکاسی کنم. چند ثانیه از نشستنم پشت دروازه نگذشته بود که گل اتفاق افتاد. درست مقابل چشمانم ولی من که از دیدن صحنه گل آنهم به آن نزدیکی بهوجد آمده بودم، به جای عکاسی از آن لحظه دوربینم را پایین آوردم و با شادی شروع بهدستزدن کردم. پساز به ثمر رسیدن گل، عکاسان پیشکسوتی که آنجا بودند و متوجه کار من نشده بودند، گفتند: « آفرین مرتضی با اینکه اولینبار است به ورزشگاه آمدی ولی خیلی خوب عمل کردی و عکس بسیار زیبایی گرفتی. »
خوشبختانه آن روزها دوربین دیجیتال وجود نداشت تا بگویند عکست را ببینیم و من هم گفتم: « بله، بله عکس خیلی خوبی شد!!! »
نمایشگاه هنر ایران: چند سال از آن روز گذشت و من توانستم در عکاسی از فوتبال تجربه کسب کنم.
اما همیشه عصر روز جمعه، پنجم فروردینماه ۱۳۸۴ را بهعنوان یک روز سخت و طاقتفرسا به یاد میآورم. قرار بود مسابقه تیمهای ملی ایران و ژاپن در ورزشگاه آزادی تهران و در قالب بازیهایمقدماتی جامجهانی۲۰۰۶ برگزار شود. من برای اولینبار در عمر فعالیت حرفهای خود، باید از طرف دفتر تهران خبرگزاری رویترز به ورزشگاه میرفتم و وظیفه داشتم از پشتدروازه و بهصورت لحظهای عکسها را برای دفترمرکزی خاورمیانه رویترز ارسال کنم.
(قطعاً وقتی برای یک خبرگزاری بزرگ مانند رویترز کار میکنید، تمام لوازم حرفهای و بهروز را در اختیار شما قرار میدهند، اما باید بدانید اینکار را به اصطلاح برای خوشحالی شما انجام نمیدهند!، بلکه به این دلیل است اگر نتوانستید وظیفه خود را به درستی انجام دهید، جایی برای عذر و بهانه نداشته باشید).
شیوه عکاسی ورزشی از یک مسابقه مهم فوتبال در رسانههای بینالمللی به این شکل است که ابتدا باید دروازهای را که قصد دارید پشت آن برای عکاسی قرار بگیرید، انتخاب کنید. این کار به دو موضوع بستگی دارد؛ نخست شناخت شما از دو تیم فوتبال و دوم، نوع بازی آنها و البته شانس شما که حملات ابتدای مسابقه سمت دروازهای باشد که انتخاب کردهاید.
تمام لوازم خودتان را بررسی و آماده کنید، لپتاپ را روشن کنید، با هر وسیلهای که ممکن است به اینترنت متصل شوید، با ارسال یک عکس به ادیتور، سیستم ارسال را بررسی کنید و مطمئن شوید تمام لوازم عکاسی، ادیت و ارسال عکس بهدرستی کار میکنند. پس از آن اگر لیست قطعی بازیکنان دو تیم فوتبال آماده نبود، از طریق مسئولان مربوطه لیست را پیدا کنید تا هنگام نوشتن زیرنویس به مشکل برنخورید.
این نکته را نیز اضافه کنم قبل از حرکت به سمت ورزشگاه باید دوکار مهم انجام دهید:
۱_ لیست بازیکنانی را که عکس آنها برای رسانه شما مهم است و مشتریان نیز برای عکس آنها درخواست دادهاند، همراه داشته باشید.
۲_ چند عکس پیشفرض همراه با زیرنویس روی لبتاپ خود آماده داشته باشید تا مجبور نشوید تمام زیرنویس عکسها را تایپ کنید. با استفاده از شیوه Copy-Paste در وقت صرفهجویی کنید.
بعد از انجام این موارد باید چند عکس خوب از هواداران هر تیم تهیه کنید. طبق لیست درخواستی از بازیکنان هر تیم، زمانیکه آنها قبل از گرفتن عکس تیمی، همزمان با نواخته شدن سرود ملی کشورشان در یک ردیف ایستادهاند، عکسهای عمودی و افقی کاملا شبیه عکسهای پرسنلی تهیه کنید. همچنین میتوانید از بازیکنان تیم در طول مسابقه عکسهای احساسی، عکسهایی از واکنشهای فردی یا عکس اکشن انفرادی تهیه کنید.
« توجه کنید که عکس تیمی را هرگز فراموش نمیکنیم »
پس از انجام این کارها، به مکانی که لپتاپ و لوازمتان را قرار داده و ستآپ کردهاید، برگردید. تا اینجا شاید کمی کار راحت به نظر برسد ولی سختی از جایی شروع میشود که داور مسابقه سوت آغاز بازی را به صدا درمیآورد. در این لحظه همه چیز تغییر میکند، زمان با سرعت باورنکردنی میگذرد و شما با خودتان فکر میکنید مگر مدت زمان هر نیمه ۴۵دقیقه نیست؟…
« دلیل این موضوع چیزی نیست جز قانون سرعت در عکاسیحرفهای ورزشی »
قانون سرعت در عکاسی ورزشی چیست؟
نمایشگاه هنر ایران: ۱۰دقیقه پس از نواخته شدن سوت آغاز بازی باید دو فریم عکس اکشن خوب روی خط خبرگزاری داشته باشید. یعنی ۵دقیقه برای عکاسی، ۲دقیقه برای کپی کردن عکسها روی لپتاپ، ۲دقیقه زمان برای کپیکردن زیرنویس عکسها و جایگزین کردن نام بازیکنان و درآخر یک دقیقه زمان برای ارسال عکسها !
با توضیحاتی که دادم، جالب است بدانید در نخستین روز عکاسی از فوتبال ایران و ژاپن برای رویترز چه بر سر من آمد.
۱_ اصلا نتوانستم برای عکاسی تمرکز کنم و در نتیجه عکسهای نسبتاً بدی از آن رویداد ورزشی ثبت کردم.
۲_ در انتخاب نخستین عکسها برای ارسال دچار احساسات شدم و عکسهای معمولی را بهجای عکسهای خوب برای ارسال انتخاب کردم !
۳_ کل زمان یکنیمه را مشغول کلنجار رفتن با تلفنماهوارهای که برای اتصال به اینترنت و ارسال عکسها در اختیارم گذاشته بودند، شدم.
۴_ بعد از ارسال نخستین عکس و هنگام ارسال عکس دوم، اتصال اینترنت را بهدلیلی که متوجه نشدم، از دست دادم.
۵_ باتری تلفن ماهوارهای که داشتم، به پایان رسید.
خلاصه آنکه در پایان آن بازی تنها موفق به ارسال یکعکسونیم شدم که البته عکس از بازی هم نبود بلکه عکس پرتره مربی تیم ملی ژاپن بود !
آن روز به خیر گذشت چراکه رویترز به من فرصت دیگری داد تا در بازی بعدی عملکرد بدم را جبران کنم، بههمین منظور من تحت آموزشهای کاملی قرار گرفتم.
خاطره دیگری هم که فکر کنم جالب باشد، برخورد برخی همکاران پیشکسوت در زمینه عکاسی فوتبال بود. در جریان یکی از مسابقات مهم که باید از پشت زمین فوتبال عکس ارسال مینمودم، ناگهان یکی از همکاران پیشکسوت هنگام عبور از کنار من، لگد زد!
ابتدا فکر کردم حواسش نبوده ولی وقتی برگشت و باردیگر، عامدانه همان کار را انجام داد، درجواب اعتراض من با عصبانیت گفت:
« جمع کن این کوفتی رو، اینجا جای قرتیبازی نیست … »
خاطره دیگر من مربوط به بازی ایران و بحرین است یعنی زمانیکه ایران بعد از پیروزی مقابل تیم ملی بحرین به جامجهانی ۲۰۰۶ راه یافت. آن روز وزن تقریبی لوازم همراه من حدود 26 کیلوگرم میرسید، مسابقه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود و باید به تنهایی از پس آن برمیآمدم. لوازمیکه آن روز همراه من بود، عبارتند از :
نمایشگاه هنر ایران: قطعا با شرایط اجبار و زمانبندی ارسال عکس برای خبرگزاری رویترز _ که آن روزها من با آنها کار میکردم _ میتوانید تصور کنید چه استرس و حجمی عظیمی از کار سر من آوار شده بود!
بازی شروع شد و من یک چشم پشت ویزور دوربین و یک چشم به لپتاپ مشغول کار بودم. اما ناگهان یکی از گزارشگران محترم سازمان صداوسیما پیش من آمد و گفت: « لطفا اگر امکان داره باهات مصاحبه کنم.» به او گفتم: «من کارم را میکنم و شما سؤالتان را بپرسید.» ولی او گفت: «نه، باید بیایی چندمتر عقبتر تا بتوانیم مصاحبه کنیم.» وقتی توضیح دادم چرا نمیتوانم اینکار را انجام بدهم، با تعجب به من نگاه کرد. شاید باخودش فکر میکرد بهاصطلاح برایش کلاس گذاشتهام. اینجاست که میگویم کسانیکه بهصورت حرفهای، با مقوله عکاسی ورزشی برای رسانههای بزرگی ازجمله رویترز و دیگر رسانههای حرفهای جهان آشنایی ندارند، گمان میکنند عکاسی ورزشی سرشار از تفریح است!
من واقعا میتوانم بارها برای عکاسی به جنگ بروم ولی عکاسی ورزشی را آن هم به سبکی که اشاره کردم، انجام ندهم.
آن روز بعد از اتمام بازی ایران و بحرین و بعد از بازگشت بهدفتر، موفق به ثبت 25 فریم عکس شده بودم و تمام عکسهای موردنیاز رسانهام را در برمیگرفت؛ عکس بازیکنان، واکنشهای آنها، عکس هواداران دو تیم، شادی بعد از پیروزی و خلاصه هرآنچه موردنیاز بود.
امیدوارم با خواندن این مقاله و شنیدن دو خاطره از فعالیت من در عکاسیورزشی برای خبرگزاری رویترز، تصویری که از این ژانر عکاسی دارید، کمی واقعیتر شود و با آگاهی بیشتری سراغ این حرفه بروید.
برای فعالیت در زمینه عکاسی ورزشی ،
باید با پوتین عشق و صبر به میدان بروید نه کفش های ورزشی !