نمایشگاه هنر ایران: آشنایی با مکاتب نقاشی در ایران
مکتب تبریز (ایلخانی) در دوره ی حکومت ایلخانان مغول یعنی طی اواخر سده ی هفتم و اوایل سده هشتم هجری کتاب آرایی و نقاشی در تبریز پایتخت اصلی مغولها رونقی به سزا یافت. از آثار تصویری بر جای مانده از این روزگار با عنوان مکتب تبریز ایلخانی یاد می کنند. برای درک بهتر آثار این مکتب باید ابتدا اشاره ای به اوضاع تاریخی و فرهنگی آن روز ایران داشته باشیم. حملات ویرانگر مغولها به ایران که از سال ۶۱۶ هـ. ق آغاز شده بود تا حدود ۶۵۰ هـ . ق تداوم داشت. طی این سالها لطمات بسیاری به ارکان جامعه ی ایرانی وارد شد، تا آن که یکی از ایلخانان مغول به نام «هولاکو» که با فتح بغداد به عمر پانصدساله ی حکومت عباسیان خاتمه داد با انتخاب شهر مراغه به ،پایتختی ثبات و امنیت را در سرزمینهای فتح شده برقرار ساخت. جانشینان هولاکو کوشیدند تا روابط خود را با شرق و غرب توسعه دهند و خود را با دین و فرهنگ و هنر ایرانی سازگار کنند. غالب آنان دین اسلام را پذیرفتند و زبان فارسی را فرا گرفتند. آنان با جلب و جذب اندیشمندان کارگزاران و وزیران ایرانی درصدد برآمدند ویرانی ها را آباد کنند و آسایش عمومی را فراهم سازند. در نتیجه عمران و آبادانی گسترش یافت ضمن این که پایتخت نیز از مراغه به تبریز و سپس به سلطانیه منتقل شد.
با حضور ایرانیان در مناصب رسمی و مصادر کارها به تدریج هنرها رونق یافت یکی از مهمترین شخصیت هایی که در دوره ی سه تن از ایلخانان غازان خان الجایتو و (ابوسعید به وزارت منصوب ،شد خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی بود. او فرزانه ای هنر دوست و دولت مردی کاردان بود و برای احیای هنر و فرهنگ و تمدن ایرانی از هیچ تلاشی فروگزار نکرد. از مهمترین اقدامات وی تشکیل مجموعه ای فرهنگی به نام ربع رشیدی در تبریز بود. این مجموعه ی مهم و تأثیر گذار از اواخر سده ی هفتم تا اوایل سده ی هشتم هـ.ق دایر بود. در این مجموعه با حمایت خواجه رشید گروه های متعددی از دانشمندان صنعت گران و هنرمندان برای فعالیت های علمی و هنری گرد هم آمدند و از جمله فعالیتهای آنان تولید کتاب برای کتابخانه ها بود.
به این ترتیب بار دیگر هنر نقاشی و مصور سازی کتاب مورد توجه قرار گرفت. البته شرایط و عوامل تولید تفاوتهای چشم گیری با دورانهای گذشته داشت. این بار کارگاههایی متشکل از گروه های متعدد هنری به حمایت دربار تشکیل شده بود که نوعی هم فکری گروهی و همکاری هنری گسترده را به همراه داشت. این روش تولید کتاب پس از انقراض مغولها، به عنوان میراثی ارجمند به دیگر سلسله های ایرانی بعد از ایلخانان انتقال یافت و به عنوان یک سنت در تولید آثار نقاشی تا سه سده ی بعد در ایران ادامه پیدا کرد.
آنچه مسلم است نقاشانی از دیگر سرزمینها از جمله چین و بیزانس نیز به دعوت خواجه رشید به پایتخت آن روز، تبریز، می آمدند و در ربع رشیدی فعالیت میکردند حضور این هنرمندان که دارای تجارب و دیدگاههای مختلفی بودند عامل مهمی برای این که سنتها و دیدگاه های متنوع هنری در مکتب تبریز ایلخانی تلاقی و هم آمیزی داشته باشند. به همین دلیل شیوه های اجرا در این مکتب آنچنان متنوع شد که نوعی ناهمگونی را نیز از آن میتوان استنباط کرد. اگرچه تأثیر هنر بیزانسی (مسیحی ــ روم شرقی) در نقاشیهای مکتب تبریز به چشم میخورد ولی تأثیر گذاری هنر چینی در نقاشی ایران عمیق تر و ماندگارتر است. بیشتر کتابهای مصور این عهد دارای جنبه های تاریخی و یا علمی هستند.
از کتابهای مهم مکتب ،ایلخانی منافع الحیوان ابن بختیشوع ۶۸۹ هـ .ق) جامع التواریخ (خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی ۷۱۴ هـ.ق) و شاهنامه فردوسی معروف به شاهنامه ابوسعیدی یا دیموت ۷۳۰ هـ.ق) را میتوان نام برد. از ویژگیهای نقاشیهای این مکتب همان طور که اشاره شد یکدست نبودن آنهاست؛ که نتیجه ی خاستگاه ها و سنت های متفاوت نقاشان حاضر در ربع رشیدی و دیگر مراکز هنری آن عصر بوده است. تأثیرپذیری از نقاشی چینی، که در مواردی چون تنه ی گره دار درختان و پرداختن به برخی حیوانات افسانه ای و ابرهای پیچان دیده میشود. همچنین تأثیر پذیری از هنر بیزانس و سرزمینهای غربی ایران که در مواردی همچون میل به عمق ،نمایی تمایل برای نمایش حالات عاطفی پرداختن به جزئیات و پیکرهای بلند قامت، خود را نشان میدهد. علاوه بر این تداوم برخی سنتهای خاص ایرانی از جمله استفاده از رنگ تخت و خطوط کناره نما و استفاده از عناصر تزیینی از دیگر ویژگیهای مکتب تبریز (ایلخانی) است.
مکتب تبریز و بغداد (جلایری)
پس از مرگ ،ابو سعید آخرین ایلخان مغول (۷۳۵ هـ.ق)، بین خاندانهای مغولی بر سر جانشینی وی اختلاف در گرفت و هیچ یک از آنان قدرت لازم را برای غلبه بر رقیب و در نتیجه استیلا بر سرزمینهای ایلخانی نداشتند. سرانجام، جلایریان، که از سوی ایلخانان بر آذربایجان و عراق امروزی فرمانروایی داشتند در بخشهای شمال و غرب امپراتوری مغولها قدرت را در دست گرفتند جلایریان طی نیمه ی دوم سده هشتم و اوایل سده ی نهم هـ.ق بیشتر به مرکزیت بغداد و گاهی ،تبریز بساط قدرت خود را گستردند. کتاب آرایی در دربارهای جلایریان مورد توجه بود. به ویژه آخرین حاکم جلایری یعنی سلطان احمد (سلطنت ۸۱۲ ـ ۷۸۵هـ. ق)، که بسیاری از هنرمندان را تحت حمایت خود درآورد خود شعر می گفت و نقاش هم بود.
گرچه در دوره ی حاکمیت جلایریان آرامش چشم گیری در سرزمینهای زیر سلطه ی آنان برقرار نبود، ولی نقاشی و مصورسازی کتاب در کارگاه های درباری جریان داشت. در این مراکز سنتهای عهد ایلخانی پیگیری میشد و استمرار این فعالیتها موجب نوعی وحدت و انسجام در آثار شده بود. معروف ترین هنرمند این دوره جنید بود. جنید نقاش بزرگی بود که دستاوردهای مهمی برای نقاشی ایرانی به ارمغان آورد. او قدیمی ترین نقاش ایرانی است که برخی از آثارش را امضا کرده که حاکی از اهمیت داشتن هنرمند نقاش و اعتبار یافتن وی در جامعه ی آن روز است در آثار جنید فضای نقاشی عمقی عارفانه و لطافتی شاعرانه دارد به طوری که تا مدتها دیگر هنرمندان را تحت تأثیر خود قرار میداد. از کتابهای مصور شده در مکتب تبریز و بغداد جلایری ؛ کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی ـ ۷۷۵هـ.ق) دیوان
خواجوی کرمانی (۷۹۷ هـ .ق) و خسرو و شیرین نظامی (۸۰۶هـ.ق) را میتوان نام برد. ویژگیهای عمده ی این مکتب نقاشی که بهترین نمونه هایش به قلم جنید خلق شده به این قرار است :
همگامی و هماهنگی استادانه میان تصویر و داستان (یا شعر) – فراخ بودن فضای تصویر که بیانگر توان فنی و دید نقاشی است اختصاص یک صفحه ی کامل به تصویر (به ویژه در آثار جنید) تنوع چشم گیر در ترکیب بندیها ؛ رنگهای متنوع، تأکید بر فضاهای شاعرانه و عارفانه که متأثر از ادبیات غنی ایرانی .است توجه به منظره ی طبیعی و دقت در پرداخت ظریف گلها و درختان، توجه به فضاهای معماری و دقت در ترسیم اجزای آن و استفاده از خطوط اریب در بخشهایی از بنا که نوعی عمق را تداعی می کند. آوردن بخشی از متن در داخل تصویر، و بالاخره ترسیم پیکرهای بلند قامت و لاغر اندام . ( تصاویر ۱۴-۲، ۱۵-۲ و ۲۱۶). دستاوردهای مکتب جلایری پیش درآمدی برای نقاشی شکوهمند مکتب هرات تیموری و تبریز صفوی در سده ی بعد بود.
مکتب شیراز
با مطالعه ی آن چه گذشت دانستیم که عناوین مکاتب نقاشی ایرانی غالباً از نام پایتختها و یا شهرهایی که مرکزیت فرهنگی و هنری داشته اند اخذ شده است شیراز از جمله شهرهایی است که هر چند طی سدههای ۸ و ۹ هجری پایتخت رسمی حکومتی مهم نبوده ولی پیوسته در پیشبرد هنر نقاشی ایرانی سهم به سزایی داشته است به دلیل استمرار فعالیتهای هنری و تحولاتی که در طول این زمان در ویژگیهای نقاشی شیراز روی داده است آن را در دو بخش ـ سده ی هشتم و سده ی نهم ـ مطالعه می کنیم.
الف) شیراز در سده هشتم هـ.ق خطه ی فارس و شهر شیراز از معدود سرزمینهایی بود که در نتیجه هوشمندی خاندانهای محلی که بر فارس حکم میراندند از تهاجم ویرانگر مغولها مصون ماند در نتیجه بسیاری از شاعران و دانشمندان و هنرمندان از نواحی دیگر به سوی این دیار گریختند و تحت حمایتهای حکام فارس قرار گرفتند به این ترتیب بخشی از میراث فرهنگی و هنری ایران در سرزمین فارس محفوظ ماند سلسله های محلی همچون آل اینجو و آل ،مظفر که طی سده ی هشتم بر فارس حکومت می کردند، دوستدار ادب و هنر بودند. این دوران از شکوفاترین اعصار اعتلای شعر و ادب فارسی محسوب میشود و حاصل آن ظهور بزرگانی همچون سعدی و حافظ و خواجوی کرمانی است. همگام با ادبیات کتاب آرایی و مصورسازی کتاب نیز در کارگاه های شیراز رونق گرفت. حکام شیراز سیاست تجلیل از گذشته ی ایران را در پیش گرفته بودند فراوانی شاهنامه های مصور شده در شیراز این دوره نشان دهنده ی همین مطلب است. هنر شیراز در مسیری متفاوت از مکتب تبریز ایلخانی و عمدتاً در تداوم سنتهای تصویری عهد سلجوقی گام برمیداشت. نگارگران شیراز در سده هشتم را میتوان پاسدار سنتهای هنری قبل از حمله ی مغول و حتی قبل از اسلام دانست. آنان از تأثیرات بیگانگان به دور بودند و نه تنها بر مفاهیم و منابع ایرانی تکیه داشتند بلکه با پرداختن به مضامین تاریخی وسنتی، شکوه ادوار گذشته را یادآوری میکردند به همین جهت آثار نقاشی سده هشتم شیراز اغلب یکدست و ساده اند و اسلوب آنها شبیه تصاویر کتاب ورقه و گلشاه عهد سلجوقی .است نقاشیهای شیراز سترگنما هستند پیکرهای درشت بر زمینه ای ساده و با رنگ تخت ترسیم شده اند. گاهی پس زمینه با نقوش تزیین پر می شود فضای تصویری کم عمق است. همچنین عوامل تصویر اندک و تعداد رنگهای به کار رفته محدود است. از کتابهای مصور این مکتب تعدادی شاهنامه است که امروزه در موزه های جهان پراکنده اند از جمله شاهنامه ی قوام الدین وزیر (۷۴۱هـ.ق) و نمونه ی دیگر هم مونس الأحرار (محمد بن بدر جاجرمی (۷۴۱هـ.ق) است.
ب ـــ شیراز در سده ی نهم هـ.ق با یورش تیمور گورکانی در اواخر سده هشتم هجری به ایران، تمامی حکومتهای محلی یکی پس از دیگری از میان رفتند جانشینان تیمور امپراتوری بزرگی را تشکیل دادند که مرکز آن هرات بود. نوادگان تیمور امیرانی هنر دوست بودند در نتیجه تمامی هنرها و از جمله کتاب آرایی علاوه بر هرات در مراکزی همچون شیراز نیز رونق گرفت. حضور اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان که در نیمه اول سده ی نهم در شیراز حاکم بودند عامل مهمی در تحول و تعمیق نقاشی در مکتب شیراز شد. دربارهای این دو حاکم محلی، مرکز تجمع و فعالیت اهل فضل و هنر بود. در این روزگار همکاری و همگامی مثبتی میان مراکز متعدد هنری عهد تیموریان از جمله شیراز و هرات وجود داشت که باعث پیشرفت هنرهای کتاب آرایی از جمله خوش نویسی و تجلید و تذهیب شد.
از کتابهای مکتب شیراز در سده ی نهم میتوان : گلچین اسکندر سلطان (۸۱۳هـ. ق) شاهنامه ابراهیم سلطان (حدود ۸۳۷هـ.ق)
و خاوران نامه ابن حسام ۸۸۳هـ.ق) را نام برد. از ویژگیهای مکتب شیراز در سده ی نهم ؛ ترسیم افق رفیع (انتخاب آسمانی کوچک و زمینه ای بلند و وسیع) و پوشاندن سطح کوچک آسمان با رنگ طلایی یا آبی، صخره های اسفنجی و دندانه دار، پیکرهای باریک اندام، چیدن هندسی گلها و بوته ها در سطح ،زمینه انتخاب زمینه ی روشن و قرار دادن عناصر اصلی با رنگی تیره برروی آن، ابرهای پیچان، عدم توجه به حجم پردازی، تأکید بر پیکر آدمیان و حیوانات و ارجحیت دادن به قرینه سازی و سرانجام کاربرد نقوش تزیینی ظریف در بناها و اشیا است.
مکتب هرات
(الف) نیمه ی اول سده ی نهم هجری پس از مرگ تیمور فرزندش شاهرخ به قدرت رسید (حکومت ۸۰۷۸۵۰ هـ.ق) هرات را به پایتختی برگزید. او و ولیعهدش بایسنقر ،میرزا حمایت گسترده ای را از هنر آغاز کردند و هنرمندان و نقاشانی را، که تیمور طی جهانگشایی های خود از شهرهای مختلف ایران به سمرقند پایتخت خود گسیل داشته بود به هرات آوردند و به کمک آنان کارگاههای درباری در هرات فعال گردید. کارگاه های هنری دربارها محلی جهت تعامل و هم فکری اهل فضل و هنر ؛ از جمله خوشنویسان، مذهبان، جلدسازان، کاغذسازان، طراحان و نقاشان و… با دانشمندان و ادیبان و شاعران بود این همکاری عامل مهمی در جهت نزدیکی دیدگاه های ادبی و هنری به یکدیگر شد و در بالندگی هنرها نقشی به سزا داشت. البته برای پدید آمدن چنین شرایطی وجود امیران با فرهنگ و هنرشناس ضرورت داشت زیرا هزینه های آن را دربار میپرداخت هنرمندان فعال در کارگاه ها نیز اغلب سفارشهای دربار را می پذیرفتند و اجرا میکردند. در این عهد (تیموری)
شرایط به نحو مطلوبی فراهم شده بود، زیرا نوادگان تیمور غالباً امیرانی هنرپرور و گشاده دست بودند و خود نیز فعالیت هنری داشتند. لذا مکتب هرات از دوره های تابناک هنر ما محسوب میشود. هنرمندانی همچون قوام الدین امیرخلیل صدر خواجه غیاث الدین و جعفر بایسنقری خوش نویس و سرپرست کتابخانه در کارگاه های هرات کتابهای هنرمندانه ای را تولید کردند، که از نفیس ترین آنها میتوان به کلیله و دمنه بایسنقری و شاهنامه بایسنقری اشاره کرد.
مطالعه ی آثار هرات از تداوم سنتهای هنر باختر ایران به ویژه آثار جنید و معاصرانش، خبر میدهد. ضمن آن که این آثار از دستاوردهای مکتب شیراز بی بهره نبوده است. نقاشان این عهد از تأثیرات هنر چینی به تدریج رهایی یافتند و آثاری با ویژگیهای کاملا ایرانی پدید آوردند. آنان با ایجاد ترکیب بندی های ایشان توانم بود هک گفت اور دایر ملک زا غایت و صیاجب سر ویشه معلوم با ده کرد تا ان شقور با او که خود فلت نارنج گفت مخدوم را از من به کانے اور امیر نامتقارن، امکان خلق آثاری متنوع و پویا را اره موجب فارغ کنت دون ان سب شماست خون کرد به حکم را بخواند داکت چاند به یک برای موضوعات مختلف فراهم کردند. در واقع که ما به ایجاد می کنم مارا باش که بودم طاقت معاوت نتواند بود وز و داستان نقاشیهای این دوره از ترکیب بندیهای ساده و محکم برخوردارند و جهانی خیال انگیز و شاعرانه را نشان میدهند. پیکرها ظریف و دقیق ترسیم میشوند.
ب) نیمه ی دوم سده ی نهم هـ. ق ؛ عصر بهزاد فعالیت کارگاه های هنری هرات پس از مرگ شاهرخ و بایسنقر میرزا، اگرچه موقتاً دچار رکود شد اما با به قدرت رسیدن سلطان حسین بایقرا حکومت ۹۱۲-۸۷۳ هـ.ق)، آخرین شاه تیموری، بار دیگر فعالیت های هنری مورد حمایت قرار گرفت. کارگاه ها فعال شد و عصری شکوهمند در تاریخ نقاشی ایران پدیدار گشت. حمایت سلطان حسین بایقرا و وزیر دانشمندش میر علیشیر نوایی از دانشمندان و هنرمندان و همچنین آرامش سیاسی عصر سلطنت او موجب شکوفایی علوم ادبیات و نقاشی و کتاب آرایی گردید.
از استادان مکتب هرات در زمان سلطان حسین بایقرا باید روح الله میرک منصور و شاه مظفر پسر منصور) را نام برد. اغلب هنرمندان نام برده علاوه بر نقاشی در خوش نویسی و تذهیب و دیگر فنون کتاب آرایی نیز دستی داشتند اما مشهورترین نقاش عصر تیموری کسی جز کمال الدین بهزاد (۸۶۵۹۴۲ هـ.ق) نیست و بسیاری او را تابناک ترین چهره ی تاریخ نقاشی ایران میدانند.
دستاوردهای هنری چشم گیر بهزاد، نه تنها در میان هنرمندان هم عصر وی در هرات کاملاً مشهود مؤثر و مورد تقلید بود، بلکه بر کار نقاشان بعدی در ایران ،هند ترکیه (عثمانی) و آسیای میانه بسیار تأثیرگذار بود. بهزاد در هرات به دنیا آمد و ظاهراً در کودکی یتیم بوده است. روح الله میرک نگهداری و سرپرستی وی را به عهده گرفت و به او نقاشی آموخت. بهزاد در محفل میرعلیشیر نوایی و به تشویق و حمایت او از جهت فکری و هنری پرورش یافت. سپس به خدمت سلطان حسین درآمد و مهمترین آثار خود را در این زمان آفرید بهزاد تا فروپاشی حکومت تیموریان در هرات بود. تا آن که پس از فتح این شـهـر بـه دسـت شـاه اسماعیل صفوی به دعوت وی به همراه تعدادی از همکاران و شاگردانش به پایتخت جدید یعنی تبریز رفت در تبریز و دربار صفوی نیز مقدمش را گرامی داشتند او از طرف شاه اسماعیل به سرپرستی کتابخانه ی سلطنتی و کارگاه های هنری منصوب شد و تا اوایل حکومت شاه تهماسب صفوی زنده بود. سرانجام در تبریز درگذشت و در همان شهر به به خاک سپرده شد. هنرمندان تبریز عصر صفوی به طور عمده از شاگردان بهزاد به شمار میروند. بهزاد هنرمندی است که با آفرینش آثاری ارزنده و نیز تعلیم شاگردانی ممتاز جایگاه رفیعی در تاریخ هنر ایران به خود اختصاص داده است او علاوه بر این که انتقال دهنده ی دستاوردهای هنری گذشتگان بود با مهارت و ذوق هنری خویش و پایبندی به اصول نگارگری توانست نوآوری و تحول عمده ای در شیوه ی متداول ایجاد کند. نوآوریهای او هم در زمینه ی مفاهیم و مضامین نقاشی و هم در عرصه ی تکنیک و شیوه ی کار چشم گیر است. او برای خط اهمیتی ویژه قایل شد و با طراحی ،قوی پیکرها را به حرکت درآورد چشم انداز طبیعی و منظره ی معماری را به مکانی واقعی برای حضور انسانها تبدیل کرد اجزای تصویر را با دقتی قابل تحسین در ترکیب بندی خویش جای داد و عوامل ر به وحدتی کامل رساند از تأثیرات متقابل رنگها و ارزشهای بصری آن بهره برد و توانست میان اشخاص، اشیا و محیط و خصوصاً معماری ارتباطی هماهنگ برقرار کند.
موضوع اصلی در آثار بهزاد انسان است. انسان در نقاشیهای او به صورتی پویا و واقع نمایانه به تصویر در می آید، به ویژه وی تلاش میکند انسان را در محیطی طبیعی و با حالات روزمره نشان دهد و برای هر کس عملکردی ملموس و مشخص در نظر گیرد در میان آثار فراوان منسوب به بهزاد میتوان از بوستان سعدی (۸۹۴) هـ .ق) و خمسه ی نظامی (۸۹۸ هـ.ق) نام برد. همچنین تعدادی نقاشی تک چهره از وی برجای مانده است. ویژگیهای آثار بهزاد، به عنوان شاخصه های کلی مکتب هرات در نیمه ی دوم سده ی نهم هجری تجلی یافته است.
مکتب تبریز نیمه ی اول سده ی دهم هـ.ق)
عهد صفوی از دوره های مهم هنری ایران اسلامی به شمار میرود شاهان قدرتمند و هنر دوست سلسله ی صفوی توانستند با تکیه بر ملیت ایرانی و مذهب تشیع که از این زمان در ایران رسمیت یافت عصر درخشانی در زمینه های مختلف هنری، به ویژه هنر نقاشی، پدید آورند.
شاه اسماعیل بنیان گذار صفویه شهر تبریز را به پایتختی برگزید و با حمایت بی دریغی که از هنر و هنرمندان داشت به سرعت کارگاه های هنری در این شهر رونق دوباره یافتند و تبریز به مرکز پویایی هنری تبدیل شد نگارگری در این شهر زمانی به درخشش نهایی که به دعوت شاه اسماعیل، کمال الدین بهزاد و برخی همکاران و شاگردانش در تبریز اقامت کردند. بهزاد در حدود سال ۹۱۶ هـ . ق به تبریز آمد و پس از چندی از طرف شاه صفوی به مدیریت کارگاه های هنری و ریاست کتابخانه ی سلطنتی منصوب گردید نظارت و رهبری هنری بهزاد مکتب تبریز را به بالاترین درجه در مصورسازی کتاب رسانید و نفیس ترین کتابهای هنری تاریخ ایران در این کارگاه ها تولید شد تمامی هنرمندان نامدار مکتب تبریز صفوی، یا به طور مستقیم شاگرد بهزاد بودند و یا از آثار و شیوه های هنری وی بهره گرفتند. بنابراین گروهی از نگارگران خلاق آثار ریز نقشی را پدید آوردند که در تاریخ نقاشی کم نظیر است. این هنرمندان به علاوه بر فعالیت در زمینه ی مصورسازی کتب طراحی فرش و دیگر دست بافتها نیز می پرداختند. از هنرمندان نگارگری که در مکتب تبریز صفوی فعال بودند میتوان به ؛ آقا میرک سلطان شیخ زاده، میر مصور، میرسیدعلی (پسر میر منصور دوست محمد و عبدالعزیز اشاره کرد. با مطالعه ی دقیق آثار مکتب ،تبریز این ویژگیها را میتوان برای آن برشمرد: تمامی قسمتهای تصویر با دقت و ظرافت بسیار نقاشی شده است فضای تصویر شکوهمند سرورانگیز و فراخ ،است رنگها بسیار درخشان و متنوع اند، بهره گیری از رنگ طلا فراوان است، صحنه ها خیال انگیز و شاعرانه اند هر تصویر تمامی صفحه ی کتاب را فرا می گیرد در ترسیم جامه ها، عمامه ها و کلاه ها از پوشاک معمول مردم همان دوره استفاده شده است ترکیب بندی و حالت کلی تصاویر، برحسب موضوع داستان، تغییر می کند. به مناظر طبیعی، به ویژه صحنه های کوهستانی توجه ویژه شده است و چشم اندازها با گلها و گیاهان بسیار ظریف و زیبا آراسته شده اند.
مکتب اصفهان سده ی یازدهم هـ.ق)
در گذشته به تبع تغییر پایتختها مراکز هنری نیز جابه جا میشد به همین دلیل بود که با انتقال پایتخت به شهر قزوین، در اواسط سده ی دهم هـ. ق، تبریز به تدریج اهمیت و مرکزیت هنری خود را از دست داد و فعالیتهای هنری به مدت کوتاهی در قزوین متمرکز شد و چون با تغییری مجدد پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد این شهر برای همه هنرها و از جمله نقاشی مرکزیت یافت. شهر اصفهان، در آغاز سده ی یازدهم هـ.ق، توسط شاه عباس اول حکومت ۱۰۳۸-۹۹۶ هـ.ق) به پایتختی برگزیده شد و نگذشت که در اثر کاردانی و هوشمندی این شاه صفوی توسعه ی چشم گیر اقتصادی و اجتماعی در اصفهان و به تبع آن در سراسر کشور، پدیدار شد تغییر سلیقه ی دربار پیدایش و رشد طبقات اجتماعی جدید و ایجاد روابط تجاری و بازرگانی گسترده با اروپا، تغییرات سریع و چشم گیری را در عرصه ی نقاشی به دنبال داشت. با توجه به تنوع کمی و کیفی تولیدات تصویری این دوره، نقاشیهای مکتب اصفهان را در سه گروه میتوان بررسی کرد : رقعه نگاری، فرنگی سازی و دیوارنگاری.
الف) رقعه نگاری در سده ی یازدهم و در مکتب اصفهان تحولاتی جدی در فرم و محتوای هنری پدید می آید از جمله آن روند سنتی کتاب آرایی که به شکفتگی نهایی خود در سده ی دهم رسیده بود ادامه نمی یابد و به جای آن نوع جدیدی از نقاشی، که مستقل از کتابهاست به نام رقعهی مصور تولید میشود. این رقعه ها تک نگاره هایی هستند که اگرچه به پیروی از ساختارهای سنتی نگارگری اجرا شده اند ولی استقلال موضوعی دارند و با آن که ممکن است اشعاری با خط خوش در اطراف آنها نوشته شود ولی ارتباطی موضوعی با کتابها و داستان ها ندارند. تولید این نوع جدید از نقاشی نشانگر تغییر نظام عرضه و تقاضا در نقاشی این دوره است.
باید گفت از دوره ی مغولها مکتب تبریز (ایلخانی فعالیت کارگاههای هنری درباری که با حمایت حکام فرهنگ پرور تداول داشت عامل مهمی در تولید کتب نفیس و نقاشی های داخل آن بود اما با قطع این حمایت در اواسط سده ی دهم هـ.ق. هنرمندان مسیرهای تازه و حامیان جدیدی را جست وجو و تجربه کردند که رونق رقعه های مصور از نتایج این جست وجوها بود. رقعه ها اصلی ترین نوع تولید تصویری طی سده ی یازدهم هـ.ق در اصفهان است که توسط استاد بزرگ این دوره رضا عباسی و شاگردان و پیروان بسیارش پیگیری میشد. از هنرمندان مکتب ،اصفهان که عمدتاً رقعه نگاری کرده اند علاوه بر رضا عباسی باید از محمد یوسف، محمدقاسم، شفیع عباسی و محمد معین مصوّر نام برد.
ویژگی های نقاشی مکتب ،اصفهان که اغلب در رقعه های مصور مشاهده میشود، عبارت اند از ؛
۱- جدا شدن مسیر نقاشی از مصورسازی کتاب و کسب استقلال صفحه ی نقاشی ؛
۲- کاهش عناصر ،تصویری به ویژه تقلیل تعداد پیکرها ؛
3- اهمیت یافتن موضوعات ،تغزلی، عاشقانه و اشرافی ؛
۴- تأکید بر بر عنصر خط، به خصوص اهمیت یافتن قلم گیریهای پیچان و پرتحرک ؛ تقلیل اهمیت رنگ و استفاده نکردن از فامهای درخشان و خالص و متنوع ؛
5- واقع نمایی نسبی در نمایش حالات چهره ها، به ویژه پوشاک افراد ؛
6- کاهش پیوند میان پیکرها و محیط اعم از منظره ی طبیعی و معماری ؛
7- و ساده شدن موضوع کار هنرمند و تناسب آن با توان خرید سفارش دهندگان که اغلب تجار و بازرگانان بودند.
ب) فرنگی سازی در مکتب اصفهان و به موازات روابط تجاری با غرب، ارتباط فرهنگی و هنری نیز میان برخی کشورهای اروپایی با ایران برقرار میشود و در کنار انتقال آثار بعضی از هنرمندان به اروپا تابلوهایی از کشورهای غربی به ایران وارد می شود. به همراه این آثار، برخی نقاشان و هنرمندان غربی همچنین ابزارهای جدیدی مانند رنگ روغنی و بوم های پارچه ای به بازارهای هنر ایران راه پیدا می.کند هنرمندان ،اروپایی اغلب توسط ارامنه جلفای اصفهان برای تزیین کلیساهای آنان و یا اجرای برخی سفارشهای شاه یا بزرگان عهد صفوی راهی ایران می شدند. در همین راستا به تدریج فرهنگ و هنر اروپایی به ایران نفوذ می کند و زمینه های مناسبی برای تلفیق هنر اروپایی با نگارگری ایران به وجود می آید. نفوذ نقاشی اروپایی را در این دوره با عواملی چون طبیعت گرایی تلاش برای ژرف نمایی (پرسپکتیو)، سایه پردازی، پلان بندی و شباهت سازی میتوان دید محمدزمان و علی قلی جبه دار از شاخص ترین هنرمندانی هستند که این تلفیق در آثارشان دیده میشود.
ج) نقاشی دیواری رونق عمومی نقاشی در سده ی یازدهم هجری قمری موجب گردید که نقاشان عرصه های جدیدی را در دنیای هنر بگشایند. از جمله ی این عرصه ها تجدید حیات نقاشی دیواری پس از صدها سال بود در مباحث گذشته خواندیم که پس از گسترش دین اسلام کم کم نقاشی دیواری اهمیت و کاربرد خود را از دست میدهد و دیوار بناها، به جای نقاشی، با گچ بری و کتیبه های خوش نویسی و نقوش تجریدی آراسته میشوند. در عصر صفوی تعدد کاخها و بناهای اشرافی و تمایل به اتمام هرچه زودتر آنها، موجب میشود در مکتب اصفهان نقاشی دیواری مجدداً رواج یابد.
نقاشی های دیواری و بسیاری از کاشیهای تصویری به کار رفته در بناهای صفوی در ،اصفهان، ارتباط تنگاتنگ میان رقعه های مصور را با این گونه آثار تصویری نشان میدهد نقاشیهای دیواری اصفهان بیشتر توسط رقعه نگاران (شاگردان رضا عباسی) اجرا شده اند و البته به لحاظ شیوه های اجرا فضاسازی و موضوع حد فاصلی میان رقعه های مصور و آثار فرنگی سازی است.
روند دور شدن از سنتهای ویژه ی نگارگری ایرانی و نزدیکی به طبیعت نگاری غربی را که در رقعه نگاری این روزگار مشهود بود، در دیوارنگاره ها نیز میتوان ملاحظه کرد به همین دلیل آثار متأخرتر نزدیکی بیشتری با فرنگی سازی دارند و این می تواند نشانگر تغییر سلیقه ی دربار صفوی باشد زیرا دربار سفارش دهنده ی اصلی این گونه نقاشیها بود. مهمترین نقاشیهای دیواری عهد صفوی را در کاخهای عالی قاپو و چهل ستون اصفهان میتوان تماشا کرد.