نمایشگاه هنر ایران: بررسی اهمیت فضای تجسمی معاصر از زبان “آرزو کامران نژاد”
بررسی اهمیت فضای تجسمی معاصر در شکل گیری فرهنگ بصری جامعه به قلم آرزو کامران نژاد:
فصل چهارم بررسی دو نمایشگاه چیدمان از دو هنرمند آلمانی
4-1 گونتر اوکر
نمایشگاهی با محوریت مواردنقض حقوق بشری،
«زخمها، پیوندها»
این نمایشگاه که از 26 شهریور تا 11 آبان 1391 در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد آثار هنرمند و مجسمهساز آلمانی،«گونتر اوکر» که شامل 14 اثر از سری کارعای « موارد نقض حقوق بشری-14 مورد خاص » بود نمایش داده شد.
این 14 مورد نقض حقوق بشر در واقع اشاره دارد به مواردی که در سال 1992 توسط موسسه برلین مبتنی بر روابط فرهنگ خارجی IFA پایه گذاری شده است.
موسسهای که توسط دولت آلمان تاسیس شده بود.خشونت علیه اتباع خارجی مقیم آلمان اوکر را برانگیخته تا آثاری را به سبک آرته پورا که در برگیرندهٔ متریالهای متناقض و متفاوت مثل ناخن،سنگ،خاکستر میشد خلق کند. به گزارش وب سایت رسمی این موسسه،اوکر تلاش دارد با استفاده از آیکونهایی متفاوت دیدگاهش را د رابطه با زندگی و رنجهای آن بیان کند. تجربههای اساسی و پایهای انسانی مانند تجاوز،آسیب،تخریب و همچنین رویکردهای متناقض این فعالیت مثل تلاشهای صلح آمیز و جلوگیری از موارد نقض حقوق بشر در آثار وی برجسته هستند. شاید بخش اصلی تمرکز آثار گونتر بر روی این نکته باشد که « رنجهای انسانی از انسانها بر انسانها نشات میگیرد.»
گونتر اوکر که در سال 1930 میلادی،در خانوادهای روستایی و کشاورز متولد شده است،بیش از 50 سال سابقه فعالیت هنری دارد و درسطح بینالمللی سرشناسترین هنرمند آلمانی در عصر حاضر محسوب میشود.
نگاه انسانی او به رخدادهای جهانی فارغ از هر نوع تعلق خاطر به آیین یا گرایش خاصی،آثار او را علی رغم برخوردداری از زبان مشترک جهانی با سایر هنرمندان غربی متفاوت ساخته است. اوکر که در دههٔ هشتم عمر خود به سر میبرد،هنرمندی ساده در عین حالپیچیده است. آشنایی او با هنر شرق و برخورداری از ذهنی فعال و اندشمند، از وی انسانی متکثر ساخته است.
او در مصاحبهای در سال 1983 گفته است:« هنر در ذات خود توانایی نجات انسان را ندارد، ولی با بهره گیری از ابزار هنری میتوان باب گفتگویی را گشود که ما را به اقدام برای حفظ بشریت فرا میخواند»
4-1-1 روز شمار (گونتراوکر)
1930 تولد در 13 مارس در وندورف مکلبنورگ) پدر کشاورز دوران کودکی در شبه جزیره و وسترو، 1949 شروع به یادگیری نقاشی و طرح تبلیغاتی در جمهوری دموکراتیک آلمان سابق – دریافت مدرک کارگرفنی.
1979 – 1953 تحصیل در هنرستان هنرهای کاربردی در و سیمار طرح ریزی و طراحی تظاهرات سیاسی، ویترین فروشگاهها، یک پلاکارد بیست متری با پرتره استالین و نقش بزرگ شده کبوتر صلح پیکاسو.
تحصیل درمدرسه عال یهنر بولین – وایسنزه – مدیر گروه تئاتر در گروس – شوانژه.
1951 شرکت در بازیهای بینالمللی جوانان در بلین شرقی. در یک نمایشگاه برلین غربی با دنیای آبسزه کاندینسکی آشنا میشود که هم پریشان میکند و هم تحت تأثیرش قرار میدهد.
1953 اوکر به برلین غربی نقل مکان میکند، و به عنوان یکی از اولین کسانی که ساختمان هایخالی را تصرف میکردند، در خیابان پتسدام، در ناحیه دادگاه اجتماعی دوران رایش، پشت موزه نقاشی جدید که بعداً تالیس شد، ساکن میشود.
1955 – 1957تحصیل در آکادمی هنر دوسلدورف نزد اوتو پانکوک که اوکر به عقاید ضد فاشیستی و اجتماعی او اعتماد دارد. بعد از یک دوره حکاکیهای چوبی آبستره و فیلگورتیو، دوره ساختارهای دستی شروع میشود: نقاشیهای Fingermalereien و Dreckbild اولین ابژههای میخی (1955 و 1956) 1957 با ایوکلاین، هاینس ماک و اتوپینه آشنا میشود. اولین تابلوهای میخی.
1958 شرکت در نمایشگاه تصویر سرخ که توسط ماک و گینه سازماندهی و در آتلیه آنها در خیابان کلاد باخ. شماره 69 دوسلدورف برگزار میشد این نمایشگاه نقطه شروع تاسیس گروه ZERO است که اوکر در سال 1961 عضو آن میشود.
1960 نمایش تیراندازی با کمان در فستیوال هنر آوانگارد در پاریس شرکت در نمایشگاه نماشگاه هنر کنکرت در 1961 آکسیون نقاشی منطقه سفیر به مناسبت نمایشگاه Heinz mach , otto
Piene et Gunther ueckerDynamo در Palais des Beaux-Arts در بروکسل.
دومونستراسیون Zero در راین ویژه – دوسلدروف با ابژههای طبیعت ماشین چمن زن، سفرههای پلاستیکی سفیر. اولین کارهای میخی با اشیاء مصرف شده. شرکت در نمایشگاه nul در موزه Stedelijk آمستردام 1963 سالن نور، با ماک و پینه، در نمایشگاه ماک پینه اوکر در موزه هاوس لانگه کرفلد.
آکسیون میخ کوبی مبل و اثاثه. اولین جایزه برای Zero و Gruppoh در چهارمین بنیال سالن مارتیو.
1976 گونتر اوکر و کلاوس رینکه بعنوان دو استاد جدید آکادمی هنر سوار بر شتر وارد آکادمی میشوند. طراحی صحنه و طراحی فیگورها برای اپرای پارسیفال ریشارد واگتر برای اپرای دولتی اشتوتگارت، همراه با گوتس فریدریش. نمایشگاه گونتر اوکر – نقاشیها و ابژه ها. طراحیهای سالهای اول فعالیت، باسمههای چاپ و فروتاژ نمایشگاه طراحی فیگور و صحنه برای پارسیفال، گالری دولیت، اشتوتگارت و در تئاتر شهر، اشتوتگارت.
1977 چهار عنصر، گالری فان هورد، انتورپ. میز ترک عادتف فروم فلز برای فستیوال بینالمللی بروکنر، لینتس. نقش برجستههای دیواری برای سازمان ملل در ژنو. شرکت در دکومنتا 6، بخش طراحی ها- کاسل. آکسیون هائی در صحرای لیبی: محل تلاقی دو خط، نقطه است، آنجا میخی میزنم، نقطه را من تعیین میکنم. ستونهای ناتمام. زدودون ردها و اثرها.
1978 مثله کردنهای دستی، تغزل ساختار شکنی و مجسمه سکوت در نمایشگاه سکوت کشتیها یا بی زبانی در گالری ر کرمان – کلن.
1979 طراحی صحنه اپرای لوهنگرین اثرریشارد واگنر برای فستیوال شهر بایروت، همراه با گوتس فریدریش. شرکت در بینال سوم سیدنی.
1980 مجسمه قایق Chichicastenango برای نمایشگاه نقاشی ایمان – روح آوانگارد در برلین – قصر شارلوتن بزرگ- باغ بزرگ مرکبات- برلین.
1981 مزارع زخمی آتشکدههای سیاه برای نمایشگاه سیاه در تالار هنر دوسلدوف. ارکستر ترور و درهائی که به هم میخورند در هامر فابریک در شهر بال اقامات در صحرای غربی: آبرنگها و کلاژهای یافتههای صحرا.
1983 فهرست آثار، تالار هنر، دوسلدورف، اعطای حلقه قیصر از طرف شهر گوسلار. چیدمان و مانیفست مربوطه انسان به مخاطره افتاده توسط انسان در موزه مونشه هاوس، گوسلار.
1984 سفر به اردوگاه سرخپوستان ناواجو در اریزونا، ایالات متحده امریکا، و مطالعاتی درباره تاریخ سرخپوستان: Blak Mesa، مجسمههای چاقو. سفر با قطار ترانس سیبری در روسیه، سیبری، مغولستان و چین، سفر به ژاپن: ساخت مجسمههای درختی. نمایشگاه در گالری کاماکورا، توکیو. اولین جنگل در نمایشگاه Kunstpranger (چوبه اعدام هنر) در گالری آنه لی بروستن – ووپرتال.
1985 پروژه اپرا مده آ برای اجرا در سالن اپرای شهر کیل، همراه با فریدهلم دوهل (اجرا نشد). شرکت در نمایشگاههای 1985 – 1945. هنر در جمهوری فدرال آلمان در گالری ملی برلین، th Century German Art in the20 در رویال آکادمی هنر لندن، و در گالری دولتی اشتوتگارت، و نمایشگاه German Art 1945 – 1985 در تایپه.
1986 تحت تاثیر فاجعه راکتور اتمی چرنوبیل نقاشیهای خاکستر و نیز مجسمه چیدمان زدودن.
شرکت در نمایشگاه موقعیتها – هنر نقاشی در آلمان فدرال در موزه (التن موزئوم)، برلین شرقی و در آلبرتینوم دوسلدورف.
1987 نمایشگاه در Vasarely Muzeum در Pecs رتروسپکتیو در موزه ویلهلم هاک – لودویگس هافن
1988 اقامت در سئول، کره جنوبی: مجموعه طرحهای مرکب چین روان – هان سئل. برپایی یک مجسمه چاقو در پارک المپیک سئول مجموعه حاصل خیزی روی خاکستر ممکن است؟ برای Muzeum sztuki در شهر لوچ (برپایی نمایشگاه در سال 1989) رتروسپکتیو گسترده آثار اوکر- نمایشگاهی با 820 اثر در خانه مرکزی هنرمندان در Krimwall در مسکو. دریافت مدال خدمت ایالت نورد راین – وستفالن
1989 مجممعه عکسهای چشم اندازهای معماری. فیلم پرتره گونتر اوکر مانند یک کشاورز روی زمین، ساخته میشائل کلوت، همراه با هوبرت نویربورگ. نمایشگاه Gunther Uecker RFN nowe dziela در موزه Sztuki در لوچ.
1990 نقاشیهای خاکستر درگالری ULUV پراگ شرکت در نمایشگاه منطقه D – فضای داخلی، در گالری هنر معاصر – لایپزیگ.
1992 نمایشگاه اوکر در شورین به مناسبت روز اتحاد دو آلمان در موزه شورین. نمایشگاه در موزه هنر مدرن – وین.
1993 سفر به کامبوج، مطالعه هنر خمرها: مجموعه طرحها با مرکب چین و عکسهای نقاشی شده. نقاشی میخ کوبیده – نقاشی لو رفته، گالری هانس اشترلوو، دوسلدورف، معرفی آثار اوکر در نمایشگاه انسان زجر کشیده (14 آلات و ابزار آرامش یافته و 120 واژههای ستیزه جویانه): نمایشگاه سیار انستیتو روابط خارجی اولین نمایش یک مجسمه از مجموعه انسان زجر کشیده در نمایشگاه آلمانی بودن؟ در تالار هنر – دوسلدورف. رتروسپکتیو آثار در بنیاد فرهنگی هیپو، مونیخ. گونتراوکر- آبرنگها، گالری شهر رمشاید.
1994 نمایشگاه نامهای به پکن، سازمان داده شده توسط مرکز هنری هانمو و انستیتو گوته در پکن، قبل از افتتاح لغو شد. (سال 1995 در انجمن جدید هنر برلین نمایش داده شد).
1995 اقامت در ژاپن. غوطه ور غوطه خوردن، Kitakanto Museum of fine Art درگومنا. جایزه بزرگ بیست ویکمین بینال گرافیک در لیوبلیانا. 1996 چندین طراحی با آبرنگ.
1997 ضربه ماشین تحریر- درباره سکوت نوشتهها، در گالری لوهرل، مونشن گلادباخ. ادامه نامهها (مربوط به معاهده صلح اولم) در انجمن هنر، شهر اولم. سفرهایی به مکزیکو سیتی و هات اسپرینگ در داکوتای جنوبی، ایالات متحده.
1998 سفر به چین. لویوتان، در Artists House اورشلیم. طرح و اجرای اتاق تعمق در ساختمان پارلمان برلین… مدال ماسو و ین – ورشو، به دلیل خدمات فرهنگی فوق العاده اوکر در همکاری آلمان و لهستان.
1999 مجسمه زخم ها- پیوندها در هانوی. نمایشگاه مجموعه حاصل خیزی روی خاکستر ممکن است؟ واژه – نوشته- علامت، در گالری ارکر- سنت گالن شرکت در نمایشگاه ZERO auw Deutschland 1957 – 1966 در گالری شهر اسلینگن اسلینگن. فیلم دنیای تصاویر و نقاشیهای گونتراوکر ساخته میشائل کلوت. جایزه نخست مسابقه پار مجسمهها در کامپ لینت فورت.
2000 اقامت در ژاپن مجموعه آثار وحشیگری و امید 1 تا 5 برای نمایشگاه میان وحشیگری و امید – وضعیت هائی در مورد قرن بیستم در انستیتو گوته – رتردام. 14 صلیب برای نمایشگاه Lost Paradis Lost – هنر و فضاهای مذهبی، در کلیسای اگیدین – هانوور. زخمها – پیوندها. گونتر اوکر به مناسبت هفتاد سالگی، درقصر راینس برگ – راینس برگ. عضویت در Orden Pour le merite علوم و هنر.
2001 قطعه گفتاری، قطعه نوشتاری در میدان تاتر در شهر وایمار. اینستالیشن نشانهها و خطها، در پارلمان آلمان، ساختمان پاول لوبه – برلین 2002. دریافت مدال بزرگ خدمت با ستاره نشان خدمت جمهوری فدرال آلمان.
2002 شرکت در دیالوگ روسیه – آلمان در پترزبورگ و وایمار. مجسمه هشدار دهنده سقوط در نمایشگاه فقدان هنر در تئاتر ملی – وایمار. شرکت در نمایشگاه آب – شن- پهناور موزه هنر شارجه – امارات متحده عربی. گونتر اوکر – آثار جدید، گالری آکیرا ایده آ- برلین. گونتر اوکر- دیالوگ، موزه هنر مدرن- پاسآوو.
2003 مجسمههای صحنه تداتر برای اجرای ویلهلم تل اثر فریدریش شیللر همراه با تئاتر ملی وایمار. این اجرا در فضای باز و در سال 2004 صورت گرفت. گونتر اوکر – گرافیکها، موزه لمبروک- دویسبورگ، شرکت در نمایشگاه برلین – مسکو در ساختمان مارتین گروپیوس – برلین. M-ARS هنر و جنگ در گالری نو گراتس، The Spirit of White در گالری بایلر- بازل، نور از بوستن – ابزار کار از دو سلدورف در موزه زپلین- فریدریشس هافن، و نیز ZERO.
2004 شرکت در نمایشگاههای ZERO 1958 – 1968.
Germania e Italia in Palazzo delle papesse, Siena, Declaration – در سئول و National Museum of ContArt در 100 Artist of Peace Museo Nacional Centro de در Monocromos de Malevich al presente arte reina sofia مادرید.
2005 آثار اوکر در نمایشگاههای زیر شرکت دارند: بیست عنوان در ساختمان مارتین گروپیوس – برلین، در انجمن جدیدهنری برلین و در گالری ملی جدید در برلین، دیالوگ نشانهها و خطها با همکاری انستیتو گوته در Milli Reaurans sanat Galerisi در استانبول، ابژههای صوتی: ارکستر ترور، Hommage a John Cage در تالار هنر برمن و گونتراوکر، آن چه هست در موزه کوپرسموله برای هنرهای جدیددر دیوسبورگ.
نشانه گذاری. گونتر اوکر و Yu=Ichi در بنیاد لانگن – نویس – هومبرویش Old words New Expressions, German Artist Gunther Uecker در مرکز هنری آلمان در National Museum of History در تایپه – تایوان، و در Kaohsiung Museum of Fine Arts در تایوان. گونتر اوکر، شع ساختار شکنی، فیلم ساخته میشائل کلوت به سفارش رادیوی غرب آلمان برای آرته. اعطای جایزه فرهنگی روزنامه بیلد 2005 برلین 2006 نشانهها و خط ه، متنهای صلح جویانه از کتاب مقدس و قرآن در لکیسای حضرت مسیح در شهر دورن، با همکاری موزه لئوپولد هوش. نمایشگاه معرفی آثار انسان زجر کشیده در Birla Academy of Art & Culture کولکاتا – هند. Gunther Uecker – Letter to China در تالار هنر (گالری تافا)، تیان جین چین. نمایشگاه معرفی اثار انسان زجر کشیده در موزه گالری ملی – دهلی، و در موزه گالری ملی – بمبئی – هند. Zero، آوانگارد هنرمندان بینالمللی در دهههای 1950 و 1960 در موزه کاخ هنر دوسلدورف، و در موزه هنرهای مدرن، سن اتین Letter to chin در کودا آپلدورن – هلند.
2007 Letter to china – works on Paper، نمایشگاه انفرادی در اتقا شرکتهای بیمه ایالت باواریا – مونیخ. Op Art شرکت در نمایشگاه موزه شیرن – فرانکفورت. شرکت در نمایشگاه Retrospective of Piero Manzoni در Museo Madre –Donnaregina Museum of Contemporary Art در ناپل – ایتالی. Vertigo شرکت در نمایشگاه موزه هنرهای مدرن – بولونیا – ایتالیا. نمایشگاه انفرادی در NAMOC National Art Musemum of China پکن – چین. گاه شمار یک نا- نمایشگاه بین 73 – 1969، شرکت در نماشگاه تالار هنر دوسلدورف، Hommage Fur Gunther Uecker, ein Soiree، دریافت مدال برنز بنیاد کنراد آدناوئر، برلین.
Sound of Art 2008، موزه هنرهای مدرن – زالتسبورگ، Photographs گالری آکیرا ایکدا – برلین. سیل کلمات و وظیفه سکوت، مجموعه هنری نوی براند نبورگ.
Gunther Uecker – Works paper موزه دولتی هنرها اشپندهاوس – رویتلینگن. Post of Ordos، موزه هنر اوردوس – مغولستان. شرکت در نمایشگاه ها: The thin shadow line,Fondazione Mudima، ایتالیا. موضع فشار، مجموعه هنری در سدن، Sotto Voc گالری ایوون لامبرت – نیویورک – ایالات متحده امریکا، ZERO زنده است، تالار هنر وایس هاوپت – اولم. ZERO مرکز کونست لیشت – ایندهوفن – هلند. MEDIATIONS BIENNALE در پوسن.
2009 نمایشگاه معرفی آثار انسان زجر کشده – اولان باتور – مغولستان. شرکت در نمایشگاه ها: 60 سال – 60 اثر، ساختمان مارتین گروپیوس – برلین. Aus/gezeichnet/ zeichnen آکادمی هنرها – برلین. Essential Experiences در Riso Museo d,arte contemporanea della sicilia پالرمو – ایتالیا. مجموعه لنتس، موزه هنرهای مدرن – زالتسبورگ – اتریش. انریکو کاستلانی.
Art of two Germanys/Cold War Cltures در Los Angeles County Museum of Art لس آنجلس – ایالات متحده امریکا. ترک خوردگی در زمان، اداره ثبت اختراعات مونیخ. هنر و جنگ سرد- موقعیتهای آلمانی 1989 – 1945، در موزه تاریخ آلمان در برلین و در موزه ملی ژرمنی در نورنبرگ.
2010 گونتراوکر – عملکرد. آثاری از سه دهه در تالار هنر ازنابروک – و در موزه شهر اولم. Gunther Uecke –Works 1995 – 0720 در گالری آکیرا ایکدا در اورا و توکیو – ژاپن. شرکت در نمایشگاه Isole mai trovate در Palazzo Ducale در جنوا – ایتالیا، و در Musee d’art modern در سن اتین- فرانسه. دریافت مدال یان ولم از طرف شهر دوسلدورف برای سهمی که گونتر اوکر در تنوع فرهنگی شهر دوسلدورف بعده داشته و اهمیت کارهای وی بعنوان بخشی از آثار هنرمندان مهم هنرهای تجسمی.
2011 Gunther Uecker – The Early Years در L&M Arts – نیویورک – ایالات متحده امریکا. گونتراوکر- مارپیچ ماسخ ای، تالار هنر شیرن – فرانکفورت – تصویرهای نوشته شده، گالری والتر اشتورمس – مونیخ. شرکت در نمایشگاه ها: 55 سال هنر در دوسلدورف- موزهکاخ هنر – د. سلدورف. Art on Lake موزههنرهای زیبا – بوداپست در پارک شهر، در به در لهستان.
2012 Enrico Castellani e Gunther Uecker در Galleria Internazionale d’Arte Moderna Ca’Pesaro در ونیز – ایتالیا. شرکت در نمایشگاه ها: End of th Earth: Land Art to 1974 در MOCA- لس آنجلس- ایالات متحده امریکا پیدایش نقاشی و فضای واقعی آکادمی هنرها برلین.
گونتر اوکر در دوسلدورف زندگی و کار میکند.
1964 منع کبی پیانو در فروشگاه پیانو کهل در گلزن کیرشن. نمایشنامه Talk of an Ange باس. د. زوانر بیر، اجرا در فرودگاه دوسلدورف شرکت در دمونستراسیون اتاق نور با گروه ZERO در دکومنتا 3 در کاسل.
1965 New York Dancers، یاد گمشده، بزرگداشت مالوویچ، اولین مارپیچ ماسه ای.
آکسیون جنگل سفیر در برن.
Eye در مزه هنرهای مدرن نیویورک. جایزه چهاردمین بنیال جوانان در پاریس.
1966 آتلیه در نیویورک، Zero Garden N.y در گاری هوارد وایس در نیویوک.
میخ هال الکتریکی. آسیاب شنی در گالری شملا – دوسلدورف. ماشین صاعقه در تالار هنر بن.
باران نور برای نمایشگاه نور – هنر – نور در Stedelijk آمستردام – آیدموفن و بعد در دکومنتا 4 در کاسل.
1967 آکسیون طبعیت فلامندری، با جف فرهین در مولهایم، بلژیک.
1968 جابه جا کردن یک کوه سالن هنر بادن – بادن- دمونستراسیون زندگی در مزوخ موزهها میتوانند محلهای مسکونی باشند، همراه با گرها دریشتر، اجرای ارکستر ترورو و رقص فریاد در نمایشگاه 14 X 14 هنرمندان جوان آلمان در سالن هنر، بادن بادن. آکسیون سنگرهای خیابانی در فورستن والد، دوسلدورف.
شماره صفر روزنامه اوکر، که تا 1983 مجموعه وازده بار منتشر شد حاوی اطلاعات درباره فعالیتهای اوکر بود.
1969 آکسیون رفتن روی برف برای اولین بار Earth Art symoisum در lthaca cornell university شرکت در نمایشگاه Art by telephone در موزه هنرهای معاصر شیکاگو.
1970 تیراندازی به دریا با تیرهای آتشی شرکت در غرفه آلمان درسی و پنجمین بینال ونیز آکسیون خیابان سفید شده در مونشتاو.
1971 آثا آلمانی نمایش داده شده در بینال زاختار گالری هنر ورشو به نمایش در میآیند. اولین نمایشگاه هنر معاصر آلمان در لهستان. گونتراوکر – ابژههای تصویری 1970- 1957، Tmoderna museet, استکهلم شرکت در بینال سائوپائولو: جایزه FundacaoBienal desao Paulo
1972 اتاق سفیر – اتاق سیاه کارنقانهی برای نمایشگاه صحنه راین – روهرو 72 در موزه فولک وانپ، اسن (به صورت فیلم ویدئو) شرکت در نمایشگاه آمستردام / پاریس/ دوسلدروف در موزه گوگن هایم، نیویورک.
1973 سفر پنج ماه به آفریقا
1974 دعوت برای کرسی استادی آکادمی هنر دوسلدروف. ردیفهای دستی برای نمایشگاه Struktury در muzenum sztuki در شهر لوچ ویولن میخ کوبی شده.
1975 آکسیون اتاق سیاه- اتاق سفید، در موزه فولک وانگ، اسن، نمایشگاه گونتراوکر، طرحها، موزه هنر، دوسلدروف. سکوت خطها و نوشتهها، گالری ارکر در سن گللن.
4-1-2 مصاحبه با الکساندر تولنای دبیر نمایشگاه« زخمها،پیوند ها»
به بهانه برپایی نمایشگاه گونتر اوکر، با الکساندر تولنای دبیر نمایشگاه «زخمها و پیوندها» که مسئولیت برگزاری این نمایشگاه را به عهده داشت مصاحبهای انجام شد واز وی خواسته شد توضیحی مختصر در مورد این نمایشگاه بدهد :
آثاری که در این نمایشگاه وجود دارد، نگاه متفاوت هنرمند را به فجایع جنگ نشان میدهد. هنر واقعیت یا حقایق را باسازی میکند و هنرمند فکر هنری خودش را به صورت ملموس و مادی در میآورد. هنرمند با حضور خلاقانه خودش،فکر تازهای را به مخاطب خود عرضه میکند و توصیف هنری از پدیدههای واقعی ارایه میکند.گونتر اوکر هم سعی میکند دیدگاهش را در رابطه با زندگی و رنجهای آن بیان کند. درون مایه اصلی کارهای او خشونت،جنگ و ویرانی ناشی از جنگ است.
در چیدمان « زخمها و پیوندها » صحبت از واقعیتی است که هم زمان هم زخم میزند و هم مرهم میگذارد. او سعی دارد که با استفاده از پیوندهای بشری،زخمها را ترمیم کند.
در ورای هر اثر هنری ما یاخالق آن روبه رو میشویم در واقع آثاری که هنرمند به وجود میآورد یک بیوگرافی از خودش است که در آثار اوکر هم این وجود دارد.
گونتر اوکر جنگ جهانی دوم را پشت سر گذاشته و شاهد از بین رفتن و کشته شدن و زخمی شدن آدمها و همهٔ فجایع جنگ بوده است. و آن فشارها تا الان ادامه دارد و قادر به فراموشی آن نیست. به همین خاطر او به باسازی وقایع جنگ میپردازد و نشان میدهد جنگ چه تلفاتی را به بار میآورد.
یکی از عناصری که گونتر اوکر بسیار در آثارش استفاده کرده میخ است که این به زمانی برمیگردد که اوکر در زمان جنگ مجبور میشود برای محافظت از خانواده اش در برابر دشمن با چوب و میخ در و پنجرههای خانه را چفت کند.
در این نمایشگاه اوکر نشان میدهد که چطور آدمها میتوانند به هم آسیب بزنند و به هم زخم بزنند و در عین حال میتوانند درصدد پیوند و ترمیم این زخمها برآیند.
گونتر اوکر همچنین در آثارش از عناصر طبیعی مثل درخت،سنگ،خاک و…استفاده کرده است که به خاطر سفرهای زیادی که به آسیا داشته و تحت تاثیر هنر شرق که در آن به پدیدههای طبیعی بسیار اهمیت داده میشد،برای نشان دادن این فجایع از طبیعت استفاده کرده است.
در یکی از آثار تنهٔ درختی رو میبینیم که سر آن پوشیده از میخ شده است.این اثر در واقع نشان گر وضعیت دنیای کنونی است. سر محل اندیشه و تفکر،بدن نمای بیرون آن. اگر چه بدن خود را طبیعی نشان میدهد،ولی از اندیشههای سر پیروی میکند.
نوشتههایی که به صورت کلمه در گالریها کنار هم چیده شده اشاره به همان زخمها دارد که اوکر به فارسی برای نمایشگاه تهران کشیده است. جایگزینی متن به جای تصویر،یک هنر مفهومی که در هنر معاصر به ظهور رسید. هنرمند به جای نشان دادن تصویر از نوشتن کلمه هیی که جزو دغدغههای خودش است استفاده میکند و تصور آن را به مخاطب خودش محول میکند یعنی بیننده جایگزین تخیل هنرمند میشود. هر چه به پایان نمایشگاه اوکر نزدیک میشویم از بار سنگینی در شروع حس میشد کاسته میشود. خشونت از بین میرود و حضور رنگها در آثارش نمایان میشود. در گالریهای آخر بافت در آثارش تنوع لازم را به آثارش بخشیده است. بیننده در این آثار سکوت را تجربه میکند ولی سکوتی که سرشار از تفکر است. تفکری که با استفاده از سادهترین عناصر و کمترین رنگ مخاطب رو به تامل وا میدارد.
4-1-3 گونتر اوکر و گروه صفر
« صفر × صفر مساوی است با هنر». این شعار افتتامیه یکی از مهمترین نمایشگاههای هنر معاصر آلمان بعد از جنگ جهانی دوم است،سال 1962. نمایشگاهی که هنرمندانش یه ایدهٔ ساده بیشتر نداشتن اما ایدهاشون احتمالاً انقلابیترین ایدهٔ ممکن هم بود. میگفتن جنگ جهانی دوم پوسیدگی فرهنگ اروپارو آشکار کرده حالا باید همه چیز رو برگردوند به نقطهٔ صفر و از ونجا دوباره شروع کرد در واقع داستان این سرخوشی و انقلابیگری ریشه در مشاهده مستقیم برخی از تلخترین رویدادهای قرن بیستم داشت. گونتراوکر یکی از اصلیترین هنرمندان گروه صفر بود.
گونتراوکر میگوید: « 14 یا 15 سالم بود. با پدر و مادر و خواهرم در جزیرهای در دریاچهای در شرق آلمان زندگی میکردم که اون جا کشاورزی میکردیم تا این که یه روز آب تعداد زیادی جسد به ساحل جزیره آورد. جسدها مال بمباران کاپاکرنا و اردوگاه کار اجباری بود. سربازهای رومی که اون جزیرهرو اشغال کرده بودن نمیتونستن بوی جسدها رو تحمل کنن باد هم از غرب میوزید و تحمل بو رو براشون مشکلتر هم میکرد. به ما گفتن که باید جسدها رو دفن کیم. ما سه تا پسر بودیم تو اون جزیره تنها آدمهای مذکر جزیره ما سه تا بودیم. مردها یا رفته بودن جنگ یا جای دیگهای بودن. ما سه تا با مادرها و خواهرهایمان مانده بودیم. من و اون دو تا پسر دیگه تمام جسدهایی که شش هفته پیش مرده بودن خاک کردیم. من به تنهایی تقریباً هفتاد و پنج جسد رو خاک کردم این برای من خیلی شوک بزرگی بود.»
ایدهٔ برگرداندن هنر به نقطهٔ صفر البته سابقهاش به قبل از جنگ جهانی دوم و گروه صفر برمیگردد. هنر آوانگارد نیمهٔ اول قرن بیستم اساساً میخواست پیوند هنر و زندگی رو که مدتها بود قطع شده بود رو دوباره برقرار کنه و برای این کار روی خود هنر تأمل میکرد.
نمایشگاه هنر ایران: کازیمیر مالویچ یکی از شاخصترین هنرمندان آوانگارد مربع سیاه رو سال 1915 کشید نقاشی که احتمالاً خلاصه تمامی نقاشیهای تاریخ است یه بوم یه پس زمینه که رنگ سفید سادهاس و یه پیش زمینه یعنی سوژهٔ اصلی نقاشی که این جا یه مربع سیاه سادهاس، برگردوندن نقاشی به نقطهٔ صفرش برای گونتراوکر اما قضیه یه فرق اساسی داشت. او نمیخواست هنر آوانگاردش فقط فکر کردن دوباره به تاریخ هنر باشه. برای اوکر موضوع هنر بیرون از عرصهٔ هنر میآمد و به این ترتیب محتوای اجتماعی کار برای اوکر مهم شد.
او میگوید:« من همیشه گفتهم که ریشههای هنر بیرون هنر هستند. با وجود اینکه توی دانشگاه و مدرسه یاد گرفته بودم که هنر از بطن خود هنر به وجود میاد یعنی هنر برای هنر ولی این نگاه از همون دوران دانشجویی زیر سوال بود و به نظرم محکوم بود به شکست. مثلاً وقتی طراحی بدن لخت میکنیم و با مداد همین طور روی آلت جنسی مثلاً کنکاش میکنیم این به نظرم دروغ محضه. چو مدل خیلی بزرگتره و من وقتی اونو روی کاغذ پیاده میکنم این یه فضای دیگهایِ، دروغه، حقیقت نیست. این جا بود که این شورشها و این روشهای کار کردن مستقیم و بی واسطه و بازیگوشیها توی کار من شروع شد. این کارها خیلی واقعیتر بودند. این که تبر و چکش و غیره و برداری و باهاشون کار کنی مثل همون حرف مایاکوفسکی که گفته بود شعر با تبر ساخته میشه.»
اوکر به این ترتیب طراحی و نقاشی به معنای کلاسیک رو کنار گذاشت و به سراغ هنری رفت که به زندگی واقعی ربط داشته باشد با ابزارهای زندگی واقعی. چوب و میخ و تبر و چکش و خاک. اینها ابتداییترین ابزاری هستند که تمدن بشری با آنها شروع شد. اما هم زمان عمیقترین آسیبها رو هم به طبیعت وارد کردند و نه تنها به طبیعت بلکه حتی به انسانهای دیگر. میخ و چوب و چکش ابزارهای شکنجه رو هم میسازند. انسانهای آسیبدیده یا زخمها و پیوندها یکی از مهمترین مجموعههای که اوکر در دو دههٔ اخیر اب این تلقی از هنر خلق کرده. مجموعهای از آثار چیدمان با موضوع زخمهایی که انسان بر انسان وارد میکند. آثاری که هم شبیه ابزارآلات بدوی کشاورزی آن همون ابزارهایی که گونتراوکر جوان در مزرعه پدری باهاش کار میکرد وقت جنگ جهانی دوم و فاشیستم اتفاق افتاد و هم شبیه آلات شکنجهان. نمایشگاهی که تا امروز در دهها کشور آرام و بحران زده جهان به نمایش در آمده از جمله ایران.
گونتراوکر «این پروژه اینطور شروع شد که از من خواسته شد مجموعهای درست کنم علیه جداسازی سیاهان و سفیدها. من برای نلسون ماندلا طراحی انجام دادم به عنوان هدیه برای شصت کودک یتیمی که به فرزندی قبول کرده بود. بعد نمایشگاه جاهای مختلفی هم به نمایش درآمد. هر جایی که دعوت میشم معمولاً افراد یه آشنایی اولیه با کار دارن. در تهران هم موزه هنرهای معاصر از طریق وزارت فرهنگ و سفارت آلمان منو دعوت کرد. یه گروهی هم کمک کرد که بتونیم برای خرج نمایشگاه کمک بگیریم و مشکلات اجرایی رو حل کنیم. اما نکتهای که باید بگم این بود که آثار رو به هیچ شکلی نمیشد بفرستیم ایران در اروپا شرکت بیمهای که کارها رو بیمه کنه نبود.
این شد که من یه بیمه فدرال از وزارت فرهنگ آلمان خریدم وگرنه نمیشد حمل و نقل کارها رو بیمه کرد. از طریق دریا هم نمیشد کارها رو فرستاد به این دلیل تصمیم گرفتیم از طریق زمینی کارها را بفرستیم. از طریق ترکیه و کردستان با کامیون و دو تا کانتینر بزرگ. این کارها قبلاً در شیلی و نیوزیلند و چاپن و چین هم بودن و حالا به تهران میرسیدن و این برای من خیلی خوشحال کننده بود.»
اوکر تا امروز مجموعه زخمها و پیوندها رو در شهرهای مختلفی به نمایش گذاشته. از سارایووی جنگ زدهای که دم مرز ارتش جعبههای آثار هنری با تفنگ باز کرده تا بازرسی کند تا شیلی تحت حاکمیت دیکتاتوری نظامی. معتقدِ هنر نمیتونه آن را نجات بده اما میتونه گفتگو دربارهٔ نجات انسان رو تسهیل کنه. یک بخش از کار از واژههای برگرفته از انجیل یا آلمان نازی هست که همه به نوعی شکنجه ربط دارن. این واژهها در هر شهری که نمایشگاه سفر میکنه به زنان همون جا دوباره نوشته میشن.
گونتراوکر در این مورد میگوید: «اینها همون کلمهها هستند به فارسی که من برای نمایشگاه تهران نوشتم زخم، شکنجه، هتک حرمت، خفگی با گاز. تازیانه. میخ زدن، کلمههایی که اشاره به زخم زدن دارند.
این وسایل معانی مختلفی رو تداعی میکنه آدم میتونه بگه اونها شبیه ابزارهای شکنجهان و برای شکنجه کردن درست شدن خوب این تعمدی بوده. از طرف دیگه میشه گفت که شعر همون اندوهه. اندوه و ماخولیای یه وسیله کشاورزی که قبل از زمستون تو مزرعه رها شده و الان برف روشو پوشانده. زمین به خواب زمستانی رفته و اون وسیله در آرامش روی مزرعه برفی آرمیده. ماخولیا اون جاست که بهار که برسه این ابزارها جلو میان و حالا شروع میکنن زمین رو مجروح کردن. اگه به کارهای من از همون اواسط و اوایل دهه 1950 نگاه کنید میبینید که مشابهتهای زیبا شناسانهٔ زیادی بین کارهای من و فعالیتهای مربوط به مزرعه وجود داره. مثل زمانی که مزرعه رو شخم میزنی و خطهای بینظیری روش شکل میگیره و بعد از کنارش رد میشید و دونه رو میکاری بعد که از بیرون نگاه میکند و به خودتون میگید عجب کاری کردم. تا همین امروز این نکته توی کار من خودشو حفظ کرده حتی من اسم بعضی از کارهامو مزرعه یا ساختار مزرعه گذاشتم. یا مثلاً کارها رو به صورت افقی میسازم. یه بوم رو افقی میزارم روی زمین و روش مثل زمین کار میکنم. مثل نقاشان آبستره نیستم که میرن از عقب به کارشون نگاه میکنن میگن اینش کمه اونجاش باید اون کارو بکنم. توی مزرعه اگه عقب عقب برید که نگاه کنید ممکنه بیافتید توی چاله. برای همین اگه میخواین از عقب بهش نگاه کنید خطر افتادن تو گودال هست برای همین بوم رو بهتره همون افقی بذارید بمونه. ببینید چه اتفاقی افته اما به کار ادامه بدهید. از طریق کار و عمل و از طریق گسترش حوزهٔ عمل هم به کمک انگشتها و دستها و بازوها و حرکت خودم از این طریقه که یه نشانهٔ انسانی خلق میشه.
حقیقت اینه که ما عدت کردیم دنیارو با ابزارهای تحلیلی خودمون تقسیمبندی کنیم تا بتونیم هضمش کنیم اما اگه میخواین خودتونو تسلیمش کنید باید کاملاً خودتونو با هر چیزی که هر جای جهان داره اتفاق میافته آمیخته کنید.
4-1-4 سخنرانیهای مربوط به نمایشگاه« زخمها، پیوندها»
اصغر امیرنیا؛ سرپرست مرکز هنرهای تجسمی – وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با قدردانی از برگزار نمایشگاه « گونتر اوکر» و دست اندرکاران برگزاری این نمایشگاه گفت:
جهان معاصر تشنه صلح و معنویت است و از جنگ و خونریزی در سدههای اخیر گریزان، انسان امروزی به سرعت در مسیر پیشرفت و توسعه که هنوز کینه و خشونت حقوق و آرامشش را در آن تهدید میکند.
هنر از گذشته همواره از مهمترین بسترها برای ایجاد صلح و دوستی میان ملتها و انسانها بوده و هست و هنرمندان در آثار خود با نفی خشونت، صداقت و عدالت را زیبا و گویا به تصویر کشیدهاند تا کینه و دشمنی رنگ ببازد و محبت و دوستی اوج گیرد. هنر در جستوجوی حقیقت است و از فطرت پاک و اندیشه متعالی برمیآید و از زبانی جهانی و فراگیر نیز برخوردار است نقش تاثیرگذاری در پیوند و ارتباط انسانها و ملتها تا رنگ، نژاد و زبان و فرهنگ متفاوت دارد و امروز که زخمهای خشونت جسم و جان انسانها را در آثارشان فریاد کنند.
گونتراوکر، هنرمند شاخص آلمانی نمونه و مصداقی از هنرمندان است که زخمهای جهان معاصر را میبیند و میکوشد فرهنگها و ملتها را پیوند دهد. اوکر معتقد است هنر به تنهایی نمیتواند انسان را نجات دهد اما میتواند گفتوگویی بین انسانها و ملتها و فرهنگها را جانشین خشونت و کینه سازد.
موزه هنرهای معاصر تهران، با توجه به جریانهای هنر معاصر، تبادل هنری با دیگر کشورها و نوع نگاه ؟؟ اوکر که دوستی و گفتگو بین ملتها را در آثارش تجلی میدهد، آثار این هنرمند را به نمایش گذاشته است تا دوستداران هنر با آثار هنرمندی از غرب که جریانهای روز هنری را میشناسد و با اندیشههای معنوی و فرهنگ شرق ارتباط دارد، آشنا شوند.
* برند اربل – سفیر سفارت جمهوری فدرال آلمان در ایران
نمایشگاه زخمها – پیوندها با ارایه آثاری از گونتراوکر یکی از فرازهای درخشان در روابط فرهنگی ایران و آلمان طی سالهای گذشته را ترمیم میکند.
محوریت این آثار را در دو مقوله زندگی و مرگ تشکیل میدهند. گونتراوکر در آثار خود با ترسیم پر احساس و در عین حال خشن، لطیف و با صلابت زندگی و مرگ همه ما را تحت تاثیر قرار داده و تکان میدهد.
گونتراوکر خود میگوید، اگر دو حوزه زمان و فضا به من مجال دهند، به تمام رویاهایم جامه عمل خواهم پوشاند، این کلام هنرمند، بیانگر توان بی پایان نیروی خلاقه او و استعداد باور نکردنی وی در الهام بخشی است.
این جانب بسیار خرسندم که با افتتاح این نمایشگاه بی بدیل بازدیدکنندگان ایرانی موفق خواهند شد در پندارهای این هنرمند سهیم گردند. امیدوارم که در آینده نیز بتوان این دست پروژهها را عملی ساخته و بدین وسیله روابط فرهنگی ایران و آلمان را استمرار بخشیده و گامی بزرگ در راستای درک متقابل ملتها از یکدیگر برداشت.
همچنین احسان آقایی؛رئیس موزه هنرهای معاصر تهران در مورد برگزاری این نمایشگاه چنین گفت :
موزه هنرهای معاصر تهران همواره کوشیده است تا با نمایش آثار هنرمندان بزرگ ایران و جهان، بستری مناسب برای آشنایی علاقهمندان با هنر روز دنیا فراهم سازد و در این راستا نمایشگاهی از آثار «گونتراوکر» که از نامدارترین هنرمندان آلمانی پس از جنگ جهانی دوم به شمار میرود را در معرض دید هنر دوستان قرار دهد.
گونتراوکر هنرمندی ساده و در عین حال پیچیده است که آشنایی وی با هنر شرق و برخورداری از ذهنی فعال و اندیشمند، از وی انسانی متکثر ساخته است. نگاه عارفانهٔ وی به هنر آسیا و برخورداری از درونمایههای هنر اروپای شرقی آوانگارد دهههای بیست و سی میلادی به نحوی بارز در آثارش نمایان است. درک آثار او در مرز گوشه و کنایه است و تمرکز بیش از آن که روی اثر هنری باشد، روی ارتباطی است که بیننده با اثر پیدا میکند در آفرینشهای او مشارکت فعال بین مخاطب و اثر هنری کاملاً مشهور است و بیننده تنها ناظری منفعل در مقابل آثار نخواهد بود.
* الکه اوس دم موره – رئیس بخش هنر موسسه روابط فرهنگی خارجی (ifa)
ارتباط متقابل هر گفتمان فرهنگی بین انسانها، از سرزمین و فرهنگهای متفاوت را تشکیل میدهد. موسسه روابط خارجی موسوم به (ifa) وظیفه خود در راستای درک متقابل و تعمیق تفاهم را در این میبیند که با برگزاری نمایشگاههای گوناگون در جهت تبادل هنر همت گمارده و بدین ترتیب تصویری واقعگرایانه و متنوع از آلمان را ترسیم نماید.
برای تحقق این هدف، هیچ هنرمندی مناسبتر از گونتراوکر نمیباشد زیرا ردپای علاقه به گفتمان با دیگر فرهنگها در کلیه آثار وی مشهود است. موضوعی که وی در آثارش به آن بها میدهد، تهدید انسان برای دیگر انسانهاست. او با بهرهگیری از ابزار هنری موضعگیری کرده و گفتمان هم تراز برای کسب تفاهم را با هدف بیان این مطلب مطرح میکند، که مخاطرات برای انسان ناشی از کنش وی است، مثلاً با ساخت سلاحهای مخربتر با انهدام طبیعت و بهره برداری نادرست از آن.
یک بخش از آثار این نمایشگاه بیش از 20 سال است که در حال سفر بوده و به صورت نمایشگاه سیار ifa در سراسر دنیا به نمایش در آمده است. در سال 1993، هنرمند به مدت شش ماه اقدام به خلق یک مجموعه به هم مرتبط آثار هنری نمود. وی به ارایه چهارده اثر و یا آن گونه که خود از آنها به عنوان آلات و ابزار نام میبرد، برداشتها و احساس خود از زندگی و رنج به تصویر میکشد و به کار بر روی درک موقعیتهای زیستن، احساسات و تجربیات زندگی میپردازد. او به مثابه یک زلزلهنگار همه مولفهها را ثبت و تبدیل به تابلو، اثر هنری یا چیدمان مینماید. مؤلفههایی مانند خشونت، زخم زدن یا ویرانگری که در مقابل آن ملاحظات آشتیجویانه و التیامبخش را قرار میدهد.
این آلات و ابزار به آرامش رسیده، دیگر توان آن را ندارند که تهاجم کرده و جراحت وارد نمایند، چه خود به قربانی بدل شدهاند، ابزاری ناکارآمد و ترحم برانگیز. بدین گونه است که واژه خشونت، در قالب یک اثر هنری قاب شده و در نمایشگاه ملاحظه میشود، اثری که وی آن را در سال 1992 تحت عنوان جراحت انسان توسط انسان که برگرفته از کتاب مقدس است، به روی کاغذ آورد. اوکر این مطالب را در وهله اول به زبان آلمانی، به مثابه یک اقرار نامه و سپس به دیگر زبانها نگاشت. وی برای نمایشگاه خود در تهران این واژگان را به زبان فارسی نیز به رشته تحریر در آورد. از آن جایی که اوکر در آثار خود هم زمان مجرم و قربانی است، خود بدل به یک اعتراف، حتی به یک هشدار میگردد و انگشت اتهام را به هیچ سو نشانه نمیگیرد. کار هنرمند روی این مجموعه هنری از طریق عکسهای گوناگون و یک فیلم ویدیویی مستند شده است که در نمایشگاه نشان داده میشوند و هنرمند را در حال کار، ایجاد جراحت و پانسمان کردن زخمهای ناشی از آن، نشان میدهد.
اینگونه است که انسان رنج دیده به محور نمایشگاه بدل میشود و نهایت تبلور عینی آن، شخص هنرمند است. وی به عنوان هنرمند خلاق، نقش عیسی مسیح را پذیرا میشود و تلاش میکند که در قالب تصویر، رنج و محنت را درک کرده و عینیت بخشد. این نقش به دلیل بازیافت خلاق آن در هر نقطه از نمایشگاه به واقعیت بدل میشود و به مدد آن هنرمند به بازآفرینی این آثار پرداخته و هر بار رنج و محنت را به آیین بدل کرده و دگر بار تجربه مینماید. بدین گونه است که این نمایشگاه به تجربهای بینظیر بدل میگردد. اطمینان دارم که نمایشگاه در تهران نیز مخاطب خود را پیدا خواهد نمود.
تحت تاثیر سرزمینی با تنوع بهشتی که عینیت آن در گستره پهناور دشتهای آرمیده در میان کوههای کهنسال نهفته است. و متأثر از آگاهی موجود، که ناشی از وقایع انقلاب و تقاطع آن با جهان معاصر و پر مخاطره است با شما سخن میگویم. تحت تاثیر اقامت در تهران، آکنده از نگاههای محبتآمیز به دیدگان اثرگذار و نیروبخش بانوان با شما سخن میگویم. آشکارا میتوان بازتاب آن را در اشکهای من دید که خاطرات را با دلتنگی در هم آمیخته و دیدارهایی را بار دیگر در ذهن مرور میکند که آکنده از وقار محبتآمیز بوده و حکایت از هم خوانی چند وجهی تن پوش با لطافت ذاتی دارد. ذات برتری طلب مردان، که تشنه اثبات خویش در جلب معبود و در عین حال خویشتنداری است. چالش آکنده از سلطه و تسلط به ذات خویش را در درون او به وجود میآورد تا در غایت او را به راه پروردگار رهنمون شود.
غروری ملموس، برخاسته از تاریخ تمدنی چند هزار ساله، بسترساز مسیری است که با تأثیرپذیری از راههای بازرگانی، از میان سرزمینی ناز، گذر کرده و تاثیر خود را به جای گذاشته و الهامبخش تمدن، فرهنگ و باورهای ادبی اروپا نیز بوده است.
تحت تاثیر موزه هنرهای معاصر تهران که مجموعهای از شاهکارهای هنرمندان سراسر جهان را در خود جای داده و گنجینه ارزشمند و منتخبی قابل تأمل از بهترینهاست.
و نمایشگاهی با عنوان: زخمها پیوندها.
زخم انسان ناشی از کنش انسان.
در این مجموعه آثار و مجسمههایی از جمله ابزار کشاورزی، ادوات شکنجه و واژههای آزار دهنده برگرفته از انجیل را به معرض نمایش گذاشتهام.
تهدید انسان، خطرات موجود برای او و آسیبپذیری انسان محتوای نمادهایی هستند که در این نمایشگاه ارائه گردیده است.
بیان این محتوا گاه به کمک واژگان و گاه بدون آن، خالق ارتباط هنرمندان است.
هنر توانایی نجات انسان را ندارد اما با بهرهگیری از امکانات هنر، گفتمانی میسر میشود که بقاء انسان را طلب نماید. گونتراوکر 1391
مهدی حسینی – پژوهشگر تاریخ هنردر مورد نمایشگاه گونتر اوکر افزود:
جای بسی خوشوقتی است که موزه هنرهای معاصر تهران میزبان هنرمند برجسته آلمانی، گونتراوکر، در این فصل هنری است. گونتراوکر در بستر سیاسی – اجتماعی غرب رشد کرده و آفرینش آثارش در آن دیار به سامان رسیده است، ولی از سرچشمهها و فرهنگ شرق تغذیه میکند و آثار تجربی و پیشتازش را شکل میبخشد. اوکر در حقیقت پیوندی است میان شرق و غرب. زمانی که این دو واژه در کنار یکدیگر قرار میگیرد، بلافاصله دیوان غربی – شرقی یوهان ولفانگ فن گوته (1832-1749) در ذهن زنده میشود که نزدیک به دو قرن پیش، با الهام از فرهنگ غنی شرق، و به ویژه ایران، سروده شد.
گوته برای نگارش دیوان غربی – شرقی از 42 منبع معتبر سود برد، که مهمترین آنها قرآن کریم، ترجمه: ت آرنولد، دیوان حافظ، برگردان جوزف فن هامر، گلستان سعدی، ترجمه: آدامو الئاریو و لیلی و مجنون جامی ترجمه: هارتمن بود.
در حقیقت دیوان غربی – شرقی گوته گفتگوی میان دو فرهنگ است. «نه برای اینکه یکی از این دو برتر از دیگری به حساب آید، بلکه برای نشان دادن این نکته که آن جوان چگونه در آغوش این پیر آرام میگیرد و چگونه این پیر به وجود آن جوان امیدی نبرد. دیوان غربی – شرقی در دورهای سروده میشود که جهان در تب و تاب تعصبات ملی است و شعر گوته به این نگرش میخندد و به بشریت احترام میگذارد.» (صفوی، 1379: 33)
پس از گذشت دو قرن، در زمانی که مجدداً در التهاب جنگهای بی امان میسوزد و هر روز جهان در چنبره فجایع انسانی (که نیچه در نیمه دوم سده نوزدهم میلادی وقوعش را اعلام داده بوده) تقلا میکند، هنرمندی از سرزمین اندیشه و فلسفه ظهور میکند تا پیوند مجدد و دایمی غرب و شرق را بازآفرینی نماید، دیوارها و سدها برآمده از اندیشههای خشک و جزم را فرو ریزد، تعصبات ناشی از جهل را از ذهن بزداید، دلها را مصفا ساخته و انسانها را به یکدیگر نزدیک کند.
در نخستین سروده از دیوان غربی – شرقی، تحت عنوان «هجرت» گوته این گونه میسراید،
شمال و غرب و جنوب در هم میشکنند،
تخت و دیهیم فرو میپاشند، امپراتوریها به خود میلرزند،
بیا و از این دیار بگریز، در شرق پاک
تن به نسیم پدر شاهی بسپار،
تا که چشمه خضر، در بر عشق و میو آوازها
شور ایام جوانی را به تو باز دهد.
در آن دیار، در پاکی و صفای دل
پیوند تبار آدمیان را به روزگار وصل خواهم خواست؛
به روزگاری که کلام آسمانی را به زبانی زمینیان میشنیدیم؛
و در پی حقیقت، فکر خود رنجور نمیساختیم؛
آن جا که پدران را محترم میداشتند،
خدمت بیگانگان را تن نمیدادند،
آن جا که دل به عنان گسسته جوانی
خوش خواهم داشت
ای حافظ قدسی، به گرمابه و میخانه
میخواهم به تو اندیشم،
آنگاه که نگار نقاب پس میزند،
آن گاه که جعد مشکینش عطر میپراکند،
آری که نجوای عشق شاعر
حتی حوریان را به هوس خواهد آورد.
به این هنر شاعر رشک میبرید،
اما بدانید که سخن شاعر
همواره بر گرد دروازه بهشت در پرواز است،
آهسته به کوبه میزند
و حیات جاودانه میطلبد.
(گوته 1379: 47-45)
گونتراوکر رنگهای متنوعی در آثارش به کار نمیبندد. رنگ در آثار وی نه صورت کمّی، بلکه صورتی کیفی دارد. محدود به رنگهای کرم و خاکستری و سیاه است. اوکر مانند هنرمند ذن – بودیت هنرمندی خاکی است که میتواند در یک دانه شن و مشتی تربت جهان را به نظاره نشیند و در اندیشههای پاک و بیکران غوطهور شود.
(Letters to Beijine) با بهرهمندی از تجربه هنرمندان ذن بودیت و کالیگرافی شرق دور که حد متوسط آن 300×500 سانتیمتر است را شکل میبخشد. رنگ سیاه در این آثار نقش تعیین کنندهای دارد. سیاه در این مجموعه آثار نمایشگر نور است و مخاطب به اندیشههای عرفانی متفکران شرقی چون شیخ محمود شبستری نزدیک میشود، که میگوید:
سیاهی گر بدانی نور ذات است به تاریکی درون آب حیات است
سیه جز قابض نور بصر نیست نظر بگذار کین جای نظر نیست
در پرده بزرگ نامههای پکن، گونتراوکر، از عامل پویایی و حرکت کالیگرافی شرق دور بهره جست و آن را در قالبی تازه ارایه داشت. این آثار بر خلاف آثار کلاسیک اروپایی در محدوده بوم به «بند» کشیده نشده، بلکه، رها و آزاد، به مانند طومارهای شرقی، از سقف تا سطح زمین آویخته شدهاند. رنگها در این دسته آثار، مجدداً اندک و عناصر نیز در حد متعارفاند. ولی با همین عوامل محدود، اوکر فضای متعالی را ایجاد میکند که فرد در آن به تأمل و مراقبه نزدیک میشود.
در سفری که اوکر، در سال 1994 به تبت داشت طومارهای افقی بلندی (به طول چهار متر) خلق نمود که تنها از نقطههای بزرگ و کوچک سیاه تشکیل شده بودند. اوکر این نقطههای مکرر سیاه را، بازآفرینی عینی نوای آهنگین طبل راهبان بودایی میداند که به هنگام مناسک دعا، به پوست طبلها میکوبند (Uecker: 2007، 392)
(طومار هفت بخشی، مرکب چین روی کاغذ، حدود 400×30-20 سانتیمتر 19940، تصویر در صفحه 91)
مجموعه خصوصی، این غددها و آفریدههای بسیار دیگری از این دست، نشان از روح جستجوگر، تجربی و در عین حال متعالی انسان معاصری دارد که در پی یافتن معنایی بیرون از دایره محدودیتهای متعارف است. از این طریق، اوکر مخاطب را با لایههای از جهان عرفانی دمساز میکند، که گرچه سخنانش کوتاه و نوایش در حد فاصل زمزمه و خاموشی است ولی تجربه بیکرانی را پدیدار میسازد که ژرف و پایدار است.
«اشیاء میخی» (Nailed objects) گونتراوکر جایگاه ویژهای در مجموعه آثار وی دارد.
برای ما ایرانیها، این آثار میخی، به نوعی خطوط میخی (cuneiform) دوره هخامنشی را تداعی میکند. با این تفاوت که خط میخی (cuneiform) را میتوان خواند و از این طریق پیام را دریافت کرد ولی خوانش آثار میخی گونتراوکر شکل نوینی به خود میگیرد که تا پیش از این تجربه نشده است در این مجموعه آثار، اوکر، با اضافه کردن میخ به لبه کادر (که از نخستین تجربههای وی در این زمینه است) کادر بسته تصویر در هم شکسته میشود. فضا شکافته میگردد و محدوده بسته کلاف به اطراف گسترش مییابد. اوکر خود در این زمینه اشاره داشته است: «هنر به محدود سطح تصویر خلاصه نمیشود. با کوبیدن میخ در اطراف یک بوم، چهارچوب تصویر، به سطح دیوار، مبلمان و دیگر اشیایی که ما را احاطه کردهآند گسترش پیدا میکند. به این ترتیب هنر تمام جهان را در بر میگیرد. (uecker، 66: 2005). افزون بر این ماهیت عینی و جسمی اشیاء شناخته شده روزمره در هم شکسته میشود، ماده تبدیل به فضا شده و شکل تازهای از همان شکل، صندلی، پیانو، کابینت، بوم و … در قالب نقطه و خط (شکل میخ) ارایه میشود که تا به آن روز به تجربه در نیامده است.
گونتراوکر هنرمند متفکر عارفی است که در تجربیات متکثرش، مخاطب را به اندیشه و مراقبت هدایت میکد و پیش از آن که یک هنرمند منطقهای باشد، هنرمندی جهانی است که از ریشههای فرهنگ شرقی تغذیه میکند و با رویکردی تجربی و نوین در آفرینش آثارش، از آن سود میبرد.
گوته را غربیها به خاطر فاوست، شرقیها برای دیوان غربی – شرقی و دانشمندان علم فیزیک به واسطه نظریاتش درباره رنگها برایش احترام قائلند و ستایش میکنند. درست مانند حکیم عمر خیام که به خاطر رباعیات و هم به عنوان یک ریاضیدان و هم به لحاظ دانش گستردهاش درباره هیأت و نجوم در جهان شهرت دارد.
ولی اغلب هنرمندان گوته را هم به واسطه فاوست هم به خاطر دیوان غربی – شرقی و هم به لحاظ نظریه رنگش میشناسند و محترم میشمارند. گونتراوکر نیز هم به خاطر کارهای آغازینش که از سطوح بافتدار پوشیده و هم به واسطه آثار متأثر از کلیگرافی شرق دور و هم به لحاظ کارهای تجربیاش عزیز است و در ذهن ما جا دارد.
الکساندر تولنای (دبیر نمایشگاه) زخمها و پیوندها در مورد آثار اتوپینه چنین گفت:
گونتراوکر یکی از مهمترین و در سطح بینالمللی سرشناسترین هنرمندان آلمان در عصر حاضر است. حتی پنجاه سال پیش هم اوکر در صف اول نوآوری هنری مغرب زمین جا داشت، از جمله به عنوان عضو گروه آوانگارد ZERO شناخته شده است. گروهی که در این فاصله جنبه افسانهای پیدا کرده است. اوکر از اهالی شرق آلمان است. مانند عهد باستان که دنیا به خاور و باختر تقسیم شده بود، سرزمین هنرمندان هم بیش از چهل سال به شرق و غرب تقسیم میشد. باورهای سیاسی گونتراوکر او را به سمت غرب آلمان کشاند، اما قلبش هیچ گاه تپیدن برای زادگاهش در شرق را فراموش نکرد. زمانی که اوکر پا به آزادی گذاشت، علاقهاش به مناطق درودست دنیا که حالا راحتتر در دسترس بودند، بیشتر بودند، بیشتر شد. اوکر در زمان جنگ سرد که اجازه دیدن زادگاهش را نداشت، دست به مسافرتهای طولانی به کشورهای خارج از اروپا زد. در طی این سفرها جهان ناشناختهای را کشف کرد با ایدههای بکر و حسی که به او شناختهای تازه و انگیزههای تعیین کننده برای کارش داد. بر خلاف گوته که هرگز مشرق زمین را ندید و الهامبخش کارش در «دیوان غربی – شرقی» کتابها و نوشتههای مختلف بودند، تاثیرپذیری و برداشتهای اوکر از کشورهای دیگر در محل و بلاواسطه بود. با مطالعه ادیان و نشست و برخاست با پیروان فرهنگهای مختلف، جهانبینی و بردباری او در برابر دگراندیشان تقویت شد. اوکر هم شاهد فقر و تنگدستی بسیار بود و هم شاهد بیعدالتی، هم انسان رنج کشیده (عنوان یک دوره از کارهایش) و نیازمند را دید و هم غنای باورنکردنی زیبائی و تنوع خلاقیت انسان را. این تجربهها در پایداری در هنر او به جا گذاشتند و تا امروز مشخصه آثار او میباشند. همچنین برای اوکر یافتن محتوای تازهای از هنر در همان کارهای اولیهاش هم اهمیت داشت. از همان ابتدا در آثار او جستجوی درکی نو از آزادی شکل گرفت که این تلاش در انتخاب فرم هنری تجریدی خود نشان میداد. اوکر در انتخاب این فرم به این نظریه که مواد، بیان تجسمی بلاواسطه است، توجه داشت. همچنین بعدها و به سبب سفرهایش که طی آنها آگاهیش نسبت به خطرهای عینی که طبیعت و انسان را تهدید میکنند، مدام بیشتر میشد. این مساله حس مسئولیتی که یک هنرمند برای تاثیرگذاری از طریق آثارش نیاز دارد، در وی افزایش مییافت و در نتیجه در کارهایش هر چه بیشتر به آن تهدیدهایی پرداخت که موجودیت وجوه مختلف زندگیها را به خطر میافکنند.
اوکر با آثارش همگان را به حفظ هر آن چه که انسانی است، فرا میخواند. نمایشگاه تهران از نظر تکنیکی از دو بخش تشکیل و کارهای مربوطه با توجه به مشترکات هر بخش در گالریهای مختلف موزه جای گرفته اند: در یک جا نقاشیها و اینستالیشنهای دوره انسان رنج کشیده و در جای دیگر آثار روی کاغذ که از حفظ نظر محتوایی بیانگر تمایل هنری اوکر که در ابتدا شرح داده شد، هستند. در همین جا باید توضیح داده شود که این مجموعه فعالیتها که مورد حمایت وزارت امور خارجه آلمان میباشد و طرح آن را موسسه روابط خارجی (ifa) داده است، بخشی از نمایشگاه سیاری است که طی بیست سال گذشته در بسیاری از کشورها به نمایش گذاشته شده و همه جا به عنوان فراخوانی علیه خشونت و درخواستی برای صلح و آشتی مورد استفاده قرار گرفته است.
کارهایی که در پنج گالری اول به نمایش درآمدهاند، به طور عمده زبان شکل در هنر اوکر را نشان میدهند. این آثار یک مشخصه واحد دارند، و آن مادیت برگرفته از طبیعت آنها است و اکثراً رنگ مایه سفید و خاکی دارند. استفاده از رنگ سفید در کارهای اوکر شاخصه کلی است اما در این نمایشگاه نمادین بودن این رنگ وزن خاصی دارد چون سفید نه فقط در آلمان، بلکه در ایران هم نماد خلوص پاکی و صلح است.
به نظر اوکر «سفید نقطه اوج نور، پیروزی بر تیرگی» است. اوکر میگوید:
«دنیای سفید، دنیایی است انسانی، که انسان در آن پی به موجودیت رنگین خود میبرد» که انسان در آن میتواند زنده باشد. این ساختارهای سفید میتواند زبانی باشند معنوی، که با آن شروع میتیشن و تمرکز میکنیم. وضعیت سفید را میتوان نوعی ذکر دانست که گفتن آن میتواند به یافتن تجربهای معنوی منجر شود. بصری شدن برداشتهای حسی در آثار اوکر روندی است که ریشه در خاستگاه آنها دارد، خاستگاهی که نه فقط در تاریخ هنر، بلکه بیش از همه در تجربیات زندگی هنرمند قرار دارد. در موارد متعددی عناوین آثار بیانگر محتوای ریشهای آنها هستند، اینها به هیچ وجه تمرینهای فرمی زیبائیشناسانه نیستند، پیامهاییاند رمزگذاری شده که با آنها اوکر به خاطرات و نارسائیهای زیست محیطی ما اشاره میکند. مجسمه بزرگ چوبی با عنوان راه لبه که مانع از ورود راحت بازدید کننده میشود، با سادهترین امکانات فرمی اشاره به موانعی دارد که باعث میشوند تا بازدید کننده، به عبارت دیگر انسان به طور کل، برای دستیابی به درک اشتباهات تاریخی و نارسائیهای بشری دچار مشکل میشود. عناوین نقاشیها مانند مزرعه خشم یا اشکهای سفید تداعی کننده رؤیاهای اندوه زدهاند.
در این مورد به یک نمونه مشخص اشاره میشود، به تابلوی داغ خاکستر که فاجعه نیروگاه چرنومیل موجب خلق آن شد و موضعی است انتقادی نسبت به مساله در معرض تهدید بودن و ناپایداری، مسألهای که پس از حوادث فوکوشیما به طرز غیر قابل انتظاری موضوع روز شد و مورد توجه قرار گرفت.
سایر کارها به موضوع مرگ و نابودی جنگلها میپردازند و به عنوان شکوائیهای علیه طبیعت در شرف نابودی تلقی میشوند. اوکر با استفاده از تنه درختهای در حال نابودی، از جمله در کارهایی مانند درخت یا جنگل سنگهای معلق در واقع بنای یادبودی برای جنگلهای در معرض نابودی خلق کرده و از ما خواست میکند و هشدار میدهد که علیه تخریب محیط زیست اقدام کنیم یا حداقل از آن مطلع شویم. هنرمند روی سطح بالایی تنه درختهایی اره شده، خاکستر مخلوط با سریش میمالد و انگار مرهمی روی آنها میگذارد. برای حفاظت از محل جراحت هم روی آنها یک لایه میخ قرار میدهد یا آنها را پانسمان میکند. تمام اینها نشانهها و مناسک جادویی است که در تمدنهای امروزی تاثیر بلاواسطه ندارند، اما بار معنایی آنها بیننده را تحت تأثیر قرار میدهند و در واقع بیدار کننده آن احساسی هستند که نسبت به بحران بسیار ریشهداری در سطح جهانی داریم و آن را در تمام وجوه زندگی خودمان، از محیط زیست تا زندگی فردی، حس میکنیم. یک گروه از آثار که اوکر به آنها به عنوان آلات و ابزار آرامش یافته را داده است. نشان از ریشه روستایی او دارد. این آثار عمدتاً آلات و ابزار کشاورزی هستند، مانند شنکش و کلوخ شکن که تیزی زخم زننده خود را از دست دادهاند. در این جا یک دوگانگی متضاد زخم – پانسمان عرضه میشود که در آثار اوکر نقش تکرار شوندهای دارد. آلات و ابزار آرامش یافته را شصت دست نوشته روی دیوارها همراهی میکنند.
این نوشتهها واژههایی از کتاب مقدس هستند که انسانها را میرنجانند و زخمی میکنند. اوکر آنها را شخصاً با الفبای فارسی نوشته است. در این نوشتهها خطها و دایرههای نرم نشان از ثبات و هماهنگی داشتند و به هیچ وجه تناسبی با معنی و مفهوم خشن و تهاجمی واژهها ندارند. این نوشتهها از سویی همانطور که اوکر خود میگوید، هشدار هنرمند است علیه رنجاندن بشر توسط بشر، از سوی دیگر نمادی است دلنشین برای عدالتی متوازن و کنار گذاشتن منازعات. انتظار میرود تا این افکار در تهران پسزمینهای بسیار ثمربخش بیابند، زیرا تاریخ ایران به دلیل چشمانداز غنی دینی، از بردباری تحسینبرانگیزی برخوردار است که همواره با زندگی عمیقاً مذهبی در پیوند بوده است.
این سرزمین در تمام طول تاریخ خود پناهگاهی برای اقلیتهای مذهبی به شمار میرفته و احترام به سایر ادیان که در گذشتهها توسط کوروش کبیر اعلام شد و در قرن سیزدهم توسط شاعر بزرگ مولوی توصیف گردیده، همواره نقش مهمی در زندگی ایرانیان داشته است. نمونهای از این طرز فکر را در اشعار مولانا میبینیم:
ور نظر بر نور داری، وارهی از دُوی و اعدادِ جسم منتهی
از نظرگاهستای مغزِ وجود اختلاف مؤمن و گبر و جهود
در همین مفهوم هم گوته در اثر معروف خود به نام : دیوان غربی – شرقی که خود آن را ستایشی از شاعر بزرگ حافظ مینامد، آورده است: «هم مشرق و هم مغرب / نعمتهای فراوان به تو ارزانی میدارند.»
در یکی از سالنهای مرکزی نمایشگاه، چیدمان آسیاب تازیانه به نمایش گذاشته شده است، که حوزه نیروی تقریباً مدیاتیو آن بیننده را بلافاصله جذب میکند. آرامش و حرکت ناشی از بازی بین سقف بلند سالن و چیدمان تقریباً مسطح روی زمین، و نیز تاثیر حضور عناصر طبیعی مدام در حال تغییر، بیننده را به عبوری ریتمیک از حس زمان ترغیب میکنند اگر خاکستر در تصویر جایگاه خاکستر اشاره به مرگ است، شن اشاره به گذر زمان دارد و به بیننده یادآوری میکند که زمان، و زمانِ خود بیننده، مدام و بلاوقفه در گذر است. به این ترتیب آسیاب شنی که تا ابد مسیر خود را طی میکند، باید نماد گردش ابدی دنیا تلقی شود. البته در ارتباط با این اثر اغلب به باغهای ذن ژاپن به عنوان الگو اشاره شده است، ساختاری از طبیعت که برای اوکر بسیار آشناست، اما در تهران باید این اثر بیشتر یادآور زندگی ساده در روستاها باشد، یادآور قرنها کار در مزارع که اوکر از زمان کودکی خود با آن خو گرفته است.
در بخش دوم نمایشگاه که اختصاص به آثار روی کاغذ دارد، بار دیگر به موضوع «شن» پرداخته شده و مجموعههای شن صحرا و یافتههای صحرا در اینجا عرضه میشوند. این مجموعهها دستاوردهای اقامت اوکر در کشورهای آفریقایی است. اوکر در مجموعه اول با ماده طبیعی، یعنی شن روی کاغذ به اصطلاح «نقاشی» میکند، در مجموعه دوم اوکر به سراغ اشیایی رفته است که دنیای متمدن در صحرا دور انداخته، شواهدی گویا از مواجهه و طبیعت دست نخورده و دنیای مصرفی. در اینجا اشیایی که از روی بیمبالاتی دور انداخته شدهاند در مرکز توجه برداشتهای هنرمندانه قرار میگیرند و با دستکاریهای هنر تجسمی، دوباره به دنیای متمدن باز میگردند.
آثار چاپ گرافیک اوکر که در اینجا گزیدهای از آنها به نمایش در میآید، اکثراً به موازات سایر کارهای نقاشی، حجمی و چیدمانی در ابعاد بزرگ خلق شدهاند. اگر اوکر ساختارهای پویا – مکانی آنها را با کمپوزیسیونهایی که از نظر بصری به طرز باور نکردنی حرکت در خود دارند، روی کاغذ میآورد و همراه آن کارها به نمایش میگذارد، این عمل را بر اساس تفکری انجام میدهد که در این رشته هنری نمونهای برای آن پیدا نمیشود.
در مجموعه خلاقیتهای هنری اکر چاپ برجستهٔ خاص خود را دارد. این تکنیک که توسط او ابداع شده، تنها روش فنی چاپ است که توسط آن میتوان تلاش هنری اوکر از نظر بصری و جسمی را بر روی کاغذ تکثیر کرد. اوکر برای این آثار نه قبلاً طرح و نقاشی میکند، و نه از منابع موجود استفاده میکند. تنها کار خلاقانه او تولید باسمههای چوبی است که به روش ابژههای میخی او ساخته میشود چاپ خود را با تکنیک چاپ عینی کند. در اینجا هم، مانند مجسمههایش، جنبههای شاخص و خاص عملکرد اوکر که در روش کارش نهفته است، به طرز موثری بیان میشود. در هنر اوکر کار دست و کار فکر و نیز چارچوب دادن به ایدههای فلسفی، اهمیت یکسانی دارند.
حرکت و نور، دوگانگی روشنائی و تیرگی، سیاه و سفید نه فقط در چاپهای برجسته، بلکه در لیتوگرافیها و حکاکیهای چوبین نیز موتیفهای تکرار شوندهای هستند که به عنوان مثال در مجموعه نورگیر لابهلای درختان میبینیم. اوکر در این کارهای چاپ برجسته در پی کشف رابطه امکانات اولیه همه طرحهای گرافیکی است، یعنی نقطه و خط، برای اوکر نقطه و خط «امکاناتی هستند برای شناخت اصل نظم»، که اساس ساختار هنری او را تشکیل میدهد. اوکر بر مبنای این اصل سعی دارد تا به تجربه پذیری ماتریالیستی شده ساختارها و سطوح دست یابد. در کنار این دو ابزار ساختاری، اوکر از یک امکان سوم نیز استفاده میکند که نقش اساسی داشتند و در واقع در تمام آثار این هنرمند وجود دارد: ریتم و ضرب آهنگ. ریتمهایی که با نظمی معین و پیوسته میآیند، سطح تصویر و نقاشی را تشکیل و مسیرهای انرژی کاملاً متفاوتی را بسط میدهند. اینها با توجه به ویژگیهای مجموعه و زنجیرهای که کارها در آن قرار دارند، ایجاد آرامش میکنند یا ناآرامی، خونسردی یا سرکشی. دست آخر با دیدن برگههای قاب گرفته شده کتاب هنرمند “Graphien” با نمونهای عالی از هنر خط نویسی اوکر آشنا میشویم، که در آن واژه یونانی نه از نظر نوشتاری بلکه از نظر فرم و طراحی هم معنی میدهد.
آثار چاپ برجسته او رو در روی منابع الهام هنرمند قرار دارند، یعنی رودرروی نمونههای تاریخی در اعصار و سرزمینهای مختلف از خط میخی تا هیروگلف گرفته، تا الفباهای گوناگون تاریخی و امروزی.
اوکر به آبستراکسیونهای متنوع علائم و نشانههای نوشتاری – گرافیکی فقط با یک نشانه هنری پاسخ میدهد: دایره سر میخ، که با فرم خاص خود به کاغذ که حامل تصویر است، حرکات زیبایی نگارگرانه میبخشد. میدانیم که از نظر تاریخی خط ابتدای تصویری بوده است. در اینجا روند برعکس میشود و خط تبدیل به پدیدههای تصویری میشود.
در پایان نمایشگاه بدون شک متوجه یک نکته میشویم: گونتر اوکر نمیتواند زندگی و هنر را از هم تفکیک کند. محتوای هنر او تصاویری هستند گرفته از زندگی و احساساتی در آمده به تصویر، که به تمامی باید به اصطلاح «ورای مرزهای ملی و ملیتی» به یک میزان از طرف ایرانیها و آلمانیها، اگر توانایی تحت تاثیر زیبایی و حقیقت قرار گرفتن را داشته باشند، تجربه و درک شوند. اوکر در نمایشگاه تهران هم روی این قدرت هنر حساب میکند. ابداعات متنوع فرمی و تصویری او با امکاناتی مانند میخ، چوب، ماسه یا خاکستر نشان میدهند که او قادر است تا با این مواد ساده اولیه، رابطه معنا بخش بین واقعیت و هنر را همواره به گونهای نو مشخص نموده و از آنها فرمهای مؤثر جدیدی به دست آورد. دنیای هنر برای اوکر، بر خلاف دنیایی که اسیر روند تخریب و ویرانی است و سنت به اهداف انسانی خود بیگانه شده است، هنوز مکانی است قابل سکونت، یا آن طور که مونوگرافی نویس او دیت و هونیش میگوید، «یک مدل بقا و جان بدر بردن» است و «یک دلیل مکرر و مکرر برای وجود داشتن». اگر بخواهیم از شاعر بزرگ ایرانی حافظ کمک بگیریم، میتوان گفت اوکر با «چشمی مست» دنیای پیرامون خود را میبیند و برداشتهایش را به کمک هنرش به شبکهای از نمادهای جادویی و تصاویر تمثیلی تبدیل میکند. گفته خود هنرمند در این راستا، میتواند پایان بخش این مقاله باشد: «تصویر بیان بدون الفبای ناگفتنیهای دنیای ماست و به همین خاطر در نسبیت چند هزار ساله خود پایه و اساس حیاتی درک و توافقهای صلحآمیز بین فرهنگها را تشکیل میدهد.»
آفرینشهای اوکر مانند نخستین بیت از سروده «هجرت» شمال و غرب و جنوب را در هم میشکند، تفاوتها را از میان بر میدارد، دلها را به هم نزدیک میکند و اندیشهها را به یکدیگر پیوند میدهد. مانند این است که روح آن شاعر و اندیشمند بزرگ مجدداً سر برآورده و این بار در کالبد انسان معاصر خلاقی حلول کرده است ولی نه صرفاً در کلام، بلکه بیان تجسمی.
گونتر اوکر هنرمند اندیشمند و عارفی است که با استفاده از امکاناتی که تکنولوژی معاصر در اختیارش قرار میدهد ذهن فعال و متعالیاش را در کالبدهای متنوع از بیان شکل میبخشد و با جهان پیرامون و مخاطبش، خواه شرقی و یا غربی، ارتباط برقرار میسازد. در نخستین دوره از آثار این هنرمند آلمانی، در دهه شصت میلادی مخاطب با پردههای ساده و بیآلایشی روبهرو است که از ابتداییترین عنصر تصویری (نقطه و خط) در شکل دایره و بیضی، که در میان چهارچوب بوم محاط شدهاند، تشکیل شده است. اگر چه رنگها محدود به کرم، خاکستری و سیاه رنگ هستند، همین رنگهای محدود و عناصر نخستین (نقطه و خط) ذهن را به مراتب بالاتری از محدودیت ملموس سوق داده و جانی معنوی دور از دسترس را به مخاطب اشاره میدهد. باخت در این مجموعه آثار به مدد گونتراوکر آمده و تنوع لازم را به آثارش بخشیده است. بیننده در این آثار سکوت را تجربه میکند ولی سکوتی که سرشار از تفکر است. تفکری که با استفاده از سادهترین عناصر و کمترین رنگ مخاطب را به تأمل وا میدارد.
چیدمان این عناصر و بافت حاکم بر آنها صورت پوشیده (All-Over) دارد. نگاه ناظر به نقطه خاصی معطوف نمیشود و به تأنی در سرتاسر اثر سیلان دارد. هر لحظه آن زاینده است و ذهن سرشار از حضوری میشود که حضور ندارد. به سان بافت صفحات خط بریل است که روشندلان با لمس آن پیام را دریافت میکنند.
ولی برای مخاطب صاحبدل معاصر نیاز به لمس فیزیکی این صفحات پوشیده از بافتهای ساده آثار اوکر نیست.
اوباحیثم خود آنها را درک و با «دل» خود آنها را لمس میکند و از ورای بافت ساده و بی تکلف آن پیام خاموش آنها را به باطن صیقلیاش روان میسازد و دامنه تجربه بصری و روحانیاش را وسعت میبخشد.
4-2 اتوپینه
نمایشگاهی با محوریت صلح، رویا و آزادی
« رنگین کمان »
نمایشگاهی از حدود یکصد اثر ار آثار «اتوپینه» هنرمند فقید آلمانی از 5 اسفند 1393 تا 28 فروردین سال1394 در موزه هنرهای معاصر تهران برپا شد.
«اتوپینه» بعد از جنگ جهانی دوم و در سال 1957 به همراه« هانس ماک» گروه هنری «زیرو» به معنای «صفر» را پایه گذاری کرد و بعدها «گونتر اوکر» نیز به آن پیوست.
از آن جهت نام این گروه «زیرو» یا «صفر» گذاشته شد که آلمان شکست خورده بعد از جنگ،در تمامی عرصهها،از جمله هنر، از هم پاشیده و سر در گم بود و نام «صفر» بر آن گذاشته شد تا جریانی را آغاز کند که در امتداد روند هنری پیشین نباشد و در واقع از صفر شروع شود و طرحی نو دراندازد و مسیر هنر نقاشی را از شیوه سنتی رنگ و بوم و قلم مو به سوی هنری رهنمون کند که از مواد،رسانهها و تکنیکهای خدید بهره میبرد.
پینه را شیفته نور خوانده اند چون در اغلب آثارش از نور استفاده کرده است.
ظاهرا شیفتگی او به نور برمی گردد به دوره نوجوانی پینه که در دوران جنگ جهانی دوم گذشته است. دورهای که هواپیماهای متفقین به آسمان شهرهای آلمان حمله میکردند و مردم برای در امان ماندن مجبور به تحمل خاموشیهای طولانی و مکرر بودند و همین امر باعث شد که «پینه» نور را ستایش کند و آن را یکی از زیباترین پدیدههای کیهان،زندگی و جهان توصیف کند.
4-2-2 مصاحبه با افشن درمبخش، مسئول برنامه ریزی و سازماندهی نمایشگاه«رنگین کمان»
به بهانه برپایی نمایشگاه گونتر اتوپینه با افشین درمبخش که مسئولیت برگزاری و سازماندهی این نمایشگاه را به عهده داشت مصاحبهای انجام شد واز وی خواسته شد توضیحی مختصر در مورد این نمایشگاه بدهد:
بخشی از مهمترین آثار پینه در این نمایشگاه جمعآوری شده است و همچنین چیدمانی در هیچ جای دنیا به این شکل اتفاق نیافتاده اتوپینه در دانشگاه دوسلدروف به عنوان استاد اعلام میکند که کار نقاشی دنیاصفر است. به این معنی که تا الان هر کاری انجام شده باید دور ریخته شود و دوباره از اول پایهگذاری کنیم. این افکار ده سال بعد از جنگ جهانی دوم شکل میگیرد. او یکی از پایهگذاران زرو است و زرو پایهگذار هنر مدرن در دنیاس. پینه اعلام میکند که نمیخواهد در قید و بند بوم و رنگ باشد به همین خاطر از ابزارهای دیگهای برای ارائه اثر هنری خود استفاده میکند. که آخرین آن هنیمن بادکنکهاست و خودش اینطور بیان میکند که این بالنها را به این خاطر ساختم که آسمان بوم میشود. در این جا هفت رنگ از بالنها انتخاب شده است که نمادی از هفت رنگ رنگین کمان و عنوان نمایشگاه است. رنگین کمان برای اتوپینه اسم بزرگیر. به این خاطر که رنگین کمان در تمام دنیا یک شکل دارد و این ارتباط هنر و مردم دنیا رو به هم نزدیکتر میکند. پینه در سال 1979 در المپیک مونیخ یک بالن به ارتفاع 400 متر به عنوان نمادی از صلح و دوستی بلند میکند.
اتوپینه اثری به طور مخصوص برای نمایشگاه تهران ساخت با عنوان اشباح نوری. مجسمههای شیشهای سبزآبی که تحت تأثیر مسجد امام اصفهان ساخته شدهاند.
زمانی که پینه گفته نمیخواهم روی کاغذ و بوم ناقشی بکشم فکر اتاقهای نور در ذهنش شکل گرفت. اتاقهای نور پینه حالت معنوی مخصوصی را در بیننده ایجاد میکند.
واشهای آتش پینه که در دههای آخر عمرش شکل گرفت. او اعتقاد داشت یک اثر هنری نباید بیشتر از 5 دقیقه طول بکشد. بنابراین بعد از پاشیدن رنگ روی مقوا برای لحظهای آتش و بعد در یک زمان مشخص خاموش میکرد و در چند مرحله و طبقات رنگی این کار را انجام میداد. شاید استفاده از آتش به دلیل فشارهای روحی و روانی که ناشی از جنگ به وجود آمده است.
سال 1961 پینه شروع به نقاشی روی اسلاید میکند که حدود 1200 اسلاید رو به صورت دستی با گفتن کلمه خورشید روی دیوار گالری اجرا میکند. اسلایدها شامل شکلهایی فضایی که به ذهنش میرسیده است. بعدها بنیاد پینه پول خیلی زیادی را صرف دیجیتالی کردن این اسلایدها میکند.
نمایشگاه با گلهای اندوه به پایان میرسد که شاید بعدی دیگر زندگی باشد.
4-2-3 سخنرانیهای مربوط به نمایشگاه «رنگینکمان»
علی مرادخانی؛ معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باقر ردانی از برگزاری نمایشگاه «اتوپینه» و دستاندرکاران برگزاری این نمایشگاه گفت: موجب خوشحالی است موضوع دیپلماسی فرهنگی که در دولت تدبیر و امید مطرح نشده است، در وجوه مختلف آن در حال انجام است و این از موقعیتهای دولت کنونی است.
مرادخانی این نمایشگاه را اغازی برای فعالیتهای بیشتر در آینده دانست و افزود:
برپایی نمایشگاه باشکوه «رنگین کمان» برگ زرین دیگری بر دفتر فعالیتهای فاخر و ارزشمند موزهٔ هنرهای معصر تهران افزود. «اتو پینه» هنرمندی است که دغدغهٔ جهانی بهتر داشت و برای تحقق آن تا آخرین لحظات زندگی کوشید.
هنر یگانه مسیری است که ما را به دنیای بهتر و زیباتر رهنمودن میکند و هنرمند از طریق آثارش ما را در پرسهها و تجربیات روحی ود همراه میازد تا دریچهٔ نگاه او به دنیا بنگریم. «رنگین کمان» پینه حکایت از دنیای رنگارنگ دارد که بدون نیاز به زبان مشترک، ما را به ضیافت زیبایی و همدلی میخواند؛ آنچنان که نژاد و ملیت رنگ میبازد و صرفاً گوهر وجودی انسانی است که هویدا میشود. خاک، آتش و باد عناصری هستند که به ناخودآگاه جمعی ما تعلق دارند و پینه با استفاده مکرر و خلاق از این عناصر، ما را به دنیایی میبرد که سراسر نیکی، برابری و همدلی است.
این نمایشگاه که گامی فعال و مؤثر در تعامل فرهنگی دو کشور است، مرهون زحمات یاران و علاقمندان هنر در ایران و آلمان است که برخورد فرض میدانم از آنان قدردانی کنم. آقای ملانوروزی و سایر همکارانم در موزهٔ هنرهای معاصر تهران، عالیجناب میشاییل فرایهر فون اونگرن اشترنبرگ سفیر محترم جمهوری فدرال آلمان در تهران و کارکنان سفارت بویژه در بخش فرهنگی، مؤسسهٔ گئوته، شرکت دی. اچ. ال، همچنی مدیر و کارکنان گالری بر کنر شایستهٔ تقدیر و تحسیناند.
مجید مولانوروزی، مدیر کل هنرهای تجسمی و رییس موزه هنرهای معاصر تهران گفت:
موزهٔ هنرهای معاصر تهران در راستای رسالت هنری خود و شناخت و معرفی آثار فرهنگی – هنری جهان، در مسیر تعامل و گفتگوهای بین فرهنگی و ارائه و نمایش سبکها و جریانهای معاصر و تأثیرگدذار هنری، همواره در پی معرفی آثار هنرمندان بزرگ جهان معاصر بوده است و از هر فرصتی برای این مهم بهره جسته است.
برگزاری یک نمایشگاه ارزشمند میتواند در کنار شناخت هنرمندان از نگاه، جستجوها و کنکاشهای شخصی یک هنرمند در نوع ارائه، سبک و تکنیک، به عوامل تاثیرگذار و جریانهای مختلف در شکلگیری و افت و خیز سبک هاف شیوهها و مکتبها نیز بیانجامد و زمینهٔ پژهش و بررسی تاریخ اجتماعی و فلسفی جریانهای هنری را برای علقاقمندان و پژوهشگران فراهم آورد.
برپایی نمایشگاه آثار هنرمند معاصر آلمان «اتوپینه» از هنرمندان گروه آوانگارد (ZERO) که پیش از این هم به همت مسئولان وقت موزهٔ هنرهای معاصر تهران آثار دو هنرمند دیگر این مکتب یعنی «هاینس ماک» و «گونتراوکر» در این موزه برپا گردیده است، در راستی همین نگاه شکل گرفته است که چگونه یک گروه میتواند در عین اعتنا به شاکلهٔ فرهنگی و فلسفی واحد و در ادامهٔ جریانهای معاصر هنر دههٔ بیست و سی میلادی، آثار مؤلف و شخصی خاص خود را نیز در بستر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و هنری نیم قرن اخیر ارائه نماید.
گروه هنرمندان ZERO با خاستگاهی فرهنگی از جهان فلسفی آلمان، همواره دغدغههای بنیادینی چون انسان معاصر را با تکیه بر بنیانهای کهن بشری در آثارشان جستجو و پیگیری کردهاند و همانند شاعر بزرگ «گوته» به تعاملی بین فرهنگی پرداخته و الگوی کهن شرق و غرب را در آثارشان یکجا جمع نمودهاند.
آثار پینه نیز بر پایهٔ عناصر بنیادین نور، آتش، هوا و خاک، کهنترین مواد و عناصر طبیعت را با نگاه فاخر و زیباشناسانه خود گره زده و با خوانشی امروزین در بستر هنری و شیوهٔ شخصی خودف برای علقامندان به آثارش پیش رو میگذارد که میتواند در تعام لو گفتگوی هنر معاصر تأثیرگذار باشد.
جای خوشوقتی است آخرنی نمایشگاه مسال موزه راهمپای با طبیعت که در پی چرخش و پویش به سوی گرمابخشی و تولد و دگرگونی عناصر اربعه است و کنایت نوشدن عناصر طبیعی را در این روزها دارد، تجره میکنیم. آثار هنری و فاخر «اتو پینه» میتواند در راستای همین نگاه، چشمان مشتاقان و علاقمندان به آثار هنری را همراهی کند و جای دریغ دارد که این هنرمند که مشتاق بود در نمایشگاه آثارش در تهران با ما همراه شود. امروزه در میان ما نیست.
در خاتمه جای آن دارد که از همکاران عزیزم در موزهٔ هنرهای معاصر تهران، سافتر جمهوری فدرال آلمان در تهران، انستیتوگوته، گالری برکنر در دوسلدروف، بنیاد ZERO و شرکت حمل و نقل بینالمللی دی.اچ.ال که همگی در برپایی این نمایشگاه سهم و نقشی مهم و بسزا داشتهاند، تشکر نمایم.
میشاییل فرایهرفون اونگران – اشترنبرگ، سفیر آلمان درباره این نمایشگاه گفت:
نمایشگاه رنگینکمان اتو پینه، نمایشگاه بزرگ دیگری است که موفق شدهایم به ایران بیاوریم. اتوپینه تأثیر بسزایی بر روند جریان هنر معاصر نیمه دوم قرن بیستم میلادی داشته است. موزه هنرهای معاصر تهران مکان شایستهای برای این نمایشگاه است. به این ترتیب میتوانیم – پس از نمایشگاه گونتراوکر- مجدداً یک پل فرهنگی بین آلمان و ایران بزنیم.
اتوپینه علاقه خاصی به رنگینکمان داشت، زیرا رنگین کمان در هر جای کره خاکی ما به همان شکل دیده میشود. به این ترتیب رنگینکمان برای او سمبل یکپارچگی تمام ملل جهان بود. باعث خوشحالی من است که رنگین کمان اتوپینه، کمانی است از آلمان تا ایران و به این ترتیب سمبلی است برای روابط خوب و تاریخی ما از قرنها پیش.
بسیار امیدوارم که این نمایشگاه، قدم دیگری باشد در راستای تبادل فرهنگی فعالتر بین دو کشورف همان طور که بازدید کنندگان ایرانی از نمایشگاه اتوپینه به وجد آمدند، بازدید کنندگان آلمانی نیز از نمایش هنر ایرانی بسیار خوشحال خواهند شد.
از تمام دست اندرکارانی که تحقق این نمایشگاه فوقالعاده را امکانپذیر ساختند، از موزه هنرهای معاصر تهران، گالری برکنر، گالری ملی جدید برلین، دی.اچ.ال آرتس و مؤسسه گوته، کمال تشکر را دارم.
یوآخیم یگا، دبیر نمایشگاه آثار اتوپینه با ابراز خرسندی از برپایی این نمایشگاه در موزه هنرهای معاصر تهران گفت:
هنر اتوپینه حد و مرز نمیشناسد. هر مادهای، هر عنصری، هر جنسی میتوانست بخشی از هنرش شود. اتوپینه که پس از جنگ جهانی دوم دوره نقاشی دیده بود، در ناقشی متوقف نشد. او بیشتر رجوع کرد به پدیدهها و عناصر طبیعت: هوا، نور، دود، بخار و آتش و نیروهای آنها را وارد هنرش کرد. پینه همانقدر که شیفته طبیعت بود، شیفته تجهیزات و پیشرفتهای فنی نیز بود که منشاء بسیاری از کارهای او بودند. او در آثار خود از گازهای صنعتی مانند هلیوم استفاده میکرد و دستگاههای برقی و همچنین فیلم، ویدئو، لیزر، هولوگرافی و برنامههای کامپیوتری به کار میبرد. هنر، آن طور که اتوپینه آن را درک میکرد، دیگر نمیبایست محدود به مقررات خشک و سختگیرانه باشد، نه از نظر قالبها و مواد به کار رفته و نه از نظر زمان و مکان. بسیاری از آثار او متحرک هستند و ناپایدار و تنها در یک پدیده سحرآمیز بی مانند وجود دارند و تنها برای مدتی کوتاه و در مکانی خاص و طی اجرایی ویژه قابل تجربه هستند. اگر چه کارهای دیگری از او جهت نمایش دائم در خانهها و یا در شهرها و میادین نصب شدهاند، آثار اتوپینه اما همواره بر پایه گفتمان با محیط، معماری موجود و یا طبیعت آزاد بنا نهاده شدهان. همچنین آثار وی همواره با توجه به مخاطبین، انسانهایی که آماده پذیشر تفکرات و طرحهای پیشگامانه وی میباشند، خلق شدهاند. از این رو تعریف پینه از هنر بسیار انسانی است و متأثر از روحیه آرمانگرایی و یک جهانبینی بسیار خوشبینانه. رنگین کمان که بارها به عنوان نماد و سوژه در آثارش بکار برد، بهترین مثال است: رنگین کمان به عنوان یک معرکه تصادفی آسمانی، همواره مجذوب کننده است، طیف گسترده رنگها که در سراسر جهان همزمان نماد صلح و مدارا میباشد.
به این ترتیب عنوان «رنگین کمان» برای نمایشگاه اتوپینه در موزه هنرهای معاصر تهرانف گویای جنبههای بسیاری از آثار هنری اتوپینه میباشد، از جمله اهمیت مووضع نور از دید اتوپینه رنگین کمان چیزی نیست جز پدیدهای نوری، از طرفی دیگر، تجربه نور در ابتدای مسیر هنری اتو پینه قرار داشت. این هنرمند بارها شرح داده بود که تجربه جنگ جهانی دوم در اروپا، در جوانی تأثیر عمیقی بر او گذاشته بود. خانهها و خیابانهای آلمان، جهت محافظت در برابر حملات هوایی، همواره تاریک بودند. پس از جنگ بود که نور به شهرها بازگشت و زندگی خوصصی و عمومی روشن و نورانی بود. این تجربه تأثیرگذار و بنیادین از جنگ تاریک و صلح نورانی و روشن اتوپینه، الهام بخش هنرمند بود و باعث شد نور را بررسی کند، پیکرههای نوری بسازد و حتی نور مصنوعی را به بیرون و به دل طبیعت ببرد. رنگین کمان و پدیده شکست نور موضوع پرمحتوایی بود که در کنار اثر درخشان رنگ و نور، مسئله عمومی قابل رویت بودن رنگها در جهان رامطرح میکند.
اتوپینه در کنار تحصیل نقاشی، به تحصیل فسلفه نیز پرداخت. وی قصد تحقیق محض رنگها از منظر علوم طبیعی را نداشته استف مانند کاری که نویسنده آلمانی، یوهان و لفگانگ فون گوته در تئوری رنگها انجام داد. همانطور که اتوپینه در متون مختلفی نیز اشاره کرده بود، وی بیشتر به رنگ به عنوان یک کمیت تجربی، که فرار و غیر قابل ثبت است، علاقه داشت. وی در این خصوص توضیح میدهد: وظیفه هنر تجسمی امروز، غلبه بر بعد زمان میباشد و تنها درک قطعی این امر رنگ را به ما به عنوان رنگ، نور، انرژی میشناساند.
این حجم از وابستگی به زمان و اجرای رنگها در ابتدای نمایشگاه تهران با سری پیکرههای بادی، که اتوپینه از اوخر دهه 1960 طراحی کرده است. نمایان میشود. سوژههای ساده، در این مورد ستارههای بزرگ، که از پارچه ساخته میشوند، اما فرم نهایی آنها تنها پس از باد شدن توسط هوا دیده میشود. از این نظر ستارهها جنبهزیستی پیدا میکنند، به دلیل حرکات جریان هوا و چرخش، بزرگ شدن و خالی شدن مجدد، به نظر نفس میشکند و «زنده» میشوند. تأثیر کلی رنگها ستارههایی که از تک رنگها تشکیل شدهاند، جابجا شده و تغییر میکند، بسته به حرکت و جریان هوا و همچنین زاویه دید ناظر هنر دیگر به صورت فرمی نهایی، ثابت و تعریف شده به نظر نمیرسد، بلکه به صورت فرایندی باز و در جریان و همچنین پدیدهای در حال ارتباط با معماری دیده میشود.
پلاستیکهای هوایی فضای داخلی ارتباط تنگاتنگی با طرحهای «هنر آسمانی» اتوپینه دارند، هنری که با آن فضای آسمان را به عنوان فضایی برای هنر تسخیر کرد. در سال 1952 طراحیهای سیاه قلمی خلق کرد که در آن حرکات هنرممندان سیرک را به ثبت رساند و آن را «انسانهای پرنده» نامید. در این آثار نقش انسانهایی که در فضای آسمان معلق بودند، دیده میشدند. یک دهه بعد اتوپینه در متن مشهور «راههای رسیدن به بهشت» مدعی شد» در آسمان امکانات فوق العاده وجود دارد. (…) فضای آسمان تنها جایی است که آزادیهای تقریباً نامحدودی به انسان میبخشد (چرا هنری برای فضای آسمان درست نمی کنیم، نمایشگاهی در آسمان؟
در پایان دهه 1960 اتوپینه شروع به کار با بالونهای پر شده با هواو هلیوم، لفافهای رنگارنگ نایلونی و یا لفافهای شفاف و طوی پلی اتیلنی نمود که با طنابهایی به آسمان میفرستاد. این امر ابتدا در زمینهای نزدیک مرکز مشهور تحقیقات پیشرفته بصری (CAVS) در بوستون، مؤسسه دانشگاهی متمرکز بر تبادلات تلفیقی بین علوم و هنر، و از سال 1974 به بعد به عنوان مدیر در آن فعالیت مینمود. پینه در این مکان در کنار طرحهای شبیه به بادبادک، بر روی شلنگهای پلی اتیلنی پر شده از هلیوم نیز کار و تحقیق مینمود. اولین فرمهای بودند، که اتوپینه در ادامه به صورت فوقالعادهای بر فراز رودخانهها و ساختمانها گستراند. نور و نورپردازی بخشی از این رویدادهای آسمانی شد. با الهام از سفرهای همزان فضانوردانبه فضا، پینه در اواخر دهه 1960 حتی انسانهایی را با لولههای حمل کننده پر شده از هلیوم به آسمان فرستاد. هنرمند سرشناس «لاری بورگس» تأثیر چنین پروژههای فضای بازی که برای آن زمان بسیار پیچیده بود را به یاد دارد. وی در ارتباط با پروژهای در نزدیکی بوستون مینویسد: شبی با آسمانی صاف در اوایل ژانویه 1969 بود. ژانت و من با خودرو مسیر کنار رود چارلز را به سمت کمبریج طی میکردیم. از فراز علفهای کوتاه کنار رودخانه دیده بودیم که پرتوهای نور چگونه در برخود با اشیایی درخشان که همچون علف آسمانی تکان میخوردند، میشکنند و ما را صدا میزدند. نزدیکتر که شدیم. در طرف دیگر روخانه یخ زده، بندهایی شفاف رادیدیم، که به یک انسان نقرهای رنگ یک «آسمان نورد» وصل بودند. که ناگهان به ارتفاعی زیاد بلند شد و به پرواز درآمد، در کانون معماری پارچهای که متصل به انسان زمینی است. در اینجا ما اتوپینه را دیدیم.
امروز بسیاری از این آثار را تنها میتون در فیلم یا عکسهای مستند مشاهده نمود. آنچه در تمامی فیلم و عکسهای موجودمشخص است. نقش محوری نور در آثار پینه است. چه به صورت نور خورشید که در آثا بادکنکی وی انکسار یافته و منکس میشد.، چه نور مصنوعی که از زمین به آثار «اجرام آسمانی» میتابید. این تعامل عناصر با یکدیگر که از دیرباز مورد توجه پینه بوده و به همان اندازه در خلق «رویدادهای آسمانی» نقش ایفا نموده است که همکاری با تعداد بسیاری تکنیسین، دستیاران پروژه و دیگر هنرمندان تمامی آثار «رویدادهای آسمانی» کارهایی گروهی بودهاند.
شیفتگی خاص پینه برای ابعاد گوناگون تأثیر نور را میتوان تا سالهای آغازین کار وی در شهر دوسلدروف، شهری بزرگ در کنار رود راین و جایی که پینه نخستین تجربههای خود در به کارگیری نور را به دست آورد، دنبال نمود. پینه پروزکتورهای عظیمی مانند انواعی که در آن زمان در تئاتر بکار برده میشدند را به نحوی پشت عناصری پر فراژ دار از جنس حلب یا چوب نصب مینمود که نقوشی آبستره از نور روی دیوار ایجاد شود و با حرکت دادن پروژکتورها تحرکی در نقوش به وجود آید. چندی پس از این، پینه چراغها را داخل دستگاههایی نصب نمود که با حرکاتی آرام و دورانی، نقوش کوچک، نورانی و جالبی را روی دیوارهای تاریک منعکس مینمودند. با این روش در دهه 50 میلادی اتاقهایی طرحی شدند که درون آنها با استفاده از دستگاههای نور متحرک، نورانی میشد. پینه با توجه به خصوصیات نمایشی و اجرای این آثار نام «باله نور» را برای آنها برگزید.
اتاق نور در تهران یادآور این دوره است. تفاوت با نمایشگاه دوسلدورف در این است، که نور در آن از داخل به خارج روی دیوارها منعکس نمیشود. بلکه برعکس نور از خارج از طریق سوراخهایی که در دیوار ایجاد شده است به فضای نوایشگاه نفوذ میکند. در آثار پینه همچون تمام آثاری که وی در زمینه نور خلق کرده است، مسئله تنها معرکهای ظاهری و سطحی نمیباشد، بلکه نور به عنوان تجربهای هویتی و به خصوص در فضای داخلی موزه، نور به عنوان بدیلی برای طبیعیت، به عنوان نشانهای برای محیط مدرن زندگی انسان است. بنابراین یکی از ویژگیای باقی مانده برای فضاهای نوری که توسط اتو پینه شکل میگیرند، آرامش فکری است که مجدداً با تغییرات نوری که در طبیعت به صورت کنگ و بی صدا رخ میدهد، تطبیق میکند و در فضای هنر انسان را به تفکر و ادیشه عمیقی دعوت مینماید.
در نقاشیهای اتوپینه یک نوع کنترل ناپذیری و بی گردگی وجود دارد. همزمان و مانند هنرمند مفهومی بزرگ فرانسه، ایو کلاین، اتو پینه نیز با آتش واقعی و نیز با فرصت به دست آمده از ساخت این تصاویر و نقاشیها امتحان و آزمایش انجام میداد. وی از «طبخ نقاشی» صحبت میکرد: بومها ویا کاغذهای رنگی نقاشی شده به آتش کشیده میشدند، طوری که امالگام بسیار جالبی به علت سوختگی این نقاشها در آتش ایجاد میشدند. اشکال اصلی تصاوی رمانند دایره و یامخروط از پیش قابل ترسیم بودند، اما این نحوه سوختگی در آتش بود که ظاهر خاص و رنگ آمیزی را تعیین میکرد. آتش بر روی بومها و کاغذ، تصاویر منقوش کیمیاگرانهای ایجاد کرده است که سطح سوخته آن، چشمانداز گستردهای از مناظر و طبیعت را نشان میدهد. با تیتر تصاویری چون «کوه داغ» و «تولد رنگی کمان» تفکر زیست محیطی اتوپینه را نشان میدهد که پروژههای بعدی هنر آسمانی وی نیز (Sky Art) از آن نشن میگیرد. بسیاری از این نقاشیهای آتشی و سوخته در طول دوره زندگی وی خلق شدند. حتی در آخرین سالهای خلق آثار، اتو پینه در مزرعه خود در گراتن (آمریکا- ماساچوست) بر روییک سری بزرگی از گواشهای آتشی کار میکرد که در این آثار نیز روند کیمیاگری این رنگها مورد توجه خاص قرار داشت. تعدادی از این آثار را میتوان در تهران مشاهده کرد، به خصوص با موضوع و سوژه آتش و رنگهای خاص. این آثار با تاریخ فرهنگ ایران نیز مرتبط میباشند و یا با تزیینات براق مساجد اصفهان و تصاویر رنگارنگ هنر منیاتور ایران باستان.
اتوپینه در پیکرههای نوری سبز که آگاهانه برای تهران ساخت از کاشیهای براق آبی و سبز مسجد امام اصفهان الهام گرفت که به طرحهای سالهای 60 میلادی به نام «پیکرههای نور» باز میگردد. در ابتدا تنها از پلکسی گلاسی شیری رنگ، سفارش ساخت اشکالی بلند و تابدار همچون شعلهای که در بالا نازکتر میشوند را داد که از داخل به وسیله همچون شعلهای که در بالا نازکتر میشوند را داد که از داخل به وسیله نیروی الکتریسیته روشن میشدند. این پیکرهها به صورت مستقل از هم قرار گرفته و نور الکتریکی تعبیه شده برای آنها به تدریج روشن میشود به شکلی که در اتاق کاملاً تاریک همچون پیکرههایی از فضای غیر مادی به نظر میآیند. اتوپینه در ابتدا در صدد بود که پیکرههای نورانی دیگر به رنگهای سرخ، سیاه، و سبز نیز بسازد که لیکن به مرحله اجرا نرسید. نمایشگاه تهران موقعیتی بود برای ساخت نخستین پیکرههای نورانی سبز رنگ تا بدین طریق بتوان طیف آثار پینه را بار دیگر وسعت بخشیده و در عین حال اشارهای نیز به رنگ سبز، که از ویژگیهای فرهنگ معماری ایران باستان است نمود.
نمایشگاه هنر ایران: در دهۀ شصت میلادی از دیدگاه اتوپینه «اشیای نورانی» فقط گذرگاهی برای دستیابی به مفهوم گستردهتر هنر بود. تأثیر مسحور کنندۀ «جانهای نوراین» که آزادانه در فضا جای میگیرند و «بالۀ نور» که تمامی فضای نمایشگاه را در بر میگیرد، ولی به خصوص آرزوی این هنرمند که پیشتر از آن یاد کردم، مبنی بر مشارکت فزایندۀ گوناگونی همچون اجرای تئاتر شرکت کند و همین امر به او امکان داد محدودیتهای مکانی را باز هم بر هم بزند. پینه در سال 1964 در گالری دیوگنس برلین نمایش «گل آتش» را بر روی صحنه برد. سالها بعد هم در شهر کیل اپرایی با عنوان «تاریخ آتش» را طراحی کرد. پینه از 1964 پیوسته و مرتب بین امریکا و آلمان در رفت و آمد بود. در همین زمان کاروسل اسلاید شرکت کداک به بازار آمد. با این وسیله میشد که اسلایدها را با تنظیم دور تا بینهایت نشان داد. اتوپینه چندین پروژکتور اساید کداک را خریداری و همچنین در سالهای 1964 تا 1967 حدود 2000 اسلاید شیشهای را از مجموعۀ طیف رنگین کمان نقاشی کرد. هر رنگ بر اسلایدها شکل نقطه با برشهایی از دایره است، به نحوی که هنگام نمایش آن با پروژکتور مخاطب حس میکند که تصاویری از سیارهها و منظومۀ شمسی را میبیند. پینه رنگها مایع را چنان هنگام نقاشی اسلاید را با هم به جریان میانداخت که اسلاید حالتی رویاگون و توهم زا پیدا میکرد.
این اسلایدها پرفورمنس «گسترش خورشید» را پدید آوردند. پینه برای نخستین اجرا در بن (آلمان) و نیویورک (امریکا) اسلایدهایش را بین پنج پروژکتور پخش کرده و تنظیم پروژکتورها را به پنج هنرمند دیگر به صورت دستی و یا تعیین سرعت سپرده بود. در اجرای مشترک و مجدد این اثر با همکاری پینه که در سال 2014 در برلین انجام شد، او به جای اسلایدها، هفت فیلم ساخته بود که مشابه تکنیک اسلایدهای قدیمی یکی پس از دیگری این تصویرها را نشان میداد. به این ترتیب، پرفورمانس در قالب ترکیبی از اسلایدها درآمد که میشد آنها را پشت سرهم به نمایش درآورد. همچنین از اجراهای قبلی صداهایی ضبط شده بود که پروژکتورهای امروزی، این صداها هم پخش میشد. فرمانهای مشخصی که پخش میشدو خود پینه آنها را با صدای خمود ضبطکرده بود، هماهنگ با ریتم تغییر تصویرها بود و این ریتم آرام آرام افزایش مییافت و در نهایت تصویرها چنان به سرعت پشت سر هم قرار میگرفت که به نوری سفید و درخشان بدل میشد. ترتیب تصویرها بعد با نظمی جدید ادامه مییافت و صدای پینه به گوش میرسید که میگفت: «سپیدی، سپیدی، سپیدی» یا «سیاهی، سیاهی، سیاهی».
تشک و کوسنهای موجود در فضای نمایشگاه در اجراهای گذشتۀ «گسترش خورشید» دعوت برای توقف و تأمل بین تصویرها است و در زمان اجراء اواخر دهۀ 60؛ تجربهای منحسر به فرد از هنر بوده است. موضوع اصلی کار تجربۀ حرکتدر نمایشگاه پینه و امکان حس مستقیم تأثیر نور و رنگها است. اتوپینه از این تأثیر با عنوان «سفری شاعرانه به فضا» یاد میکند و به واقع هم همان گونه که باربارا انگلباخ میگوید این سفر اشارهای به سفر انسان به فضا در سطوح گوناگون است. او میافزاید: «این سفر اشارهای به منظومههای ستارگان و سیارههای کهکشان است و در آن فرصت نمییابیم که جهت خود را در فضا پیدا کنیم یا با فرمان «سیاهی» این احساس پدید میآید که در یک سفر فضایی به طور موقتی ارتباط سفینه با ایستگاه روی زمین قطع شده است.»
عنوان «گسترش خورشید» در این اثر مهم اتوپینه در بطن خود مفهومی سیاسی هم دارد. زیرا مفهوم «گسترش» در ذهن مفهوم گسترش سلاحهای اتمی مطرح در دهۀ 60 و نخستین معاهدههایی را تداعی میکند که به اصطلاح به آنها «معاهدۀ منع گسترش سلاحهای اتمی» میگویند و هنوز هم از موضوعهای مطرح است. اتوپینۀ هنرمند با بازسنجی ارزشهای و مفهومها و عنوان جدید «گسترش خورشید» به جای نیروی ویرانگر بمب اتم، ایدۀ یک منبع انرژی مثبت را مطرح میکند، منظورم انرژی خورشیدی است.
اصل امکان تفسیرهای گوناگون در فضاهای نورانی و حتی پخش تصویر در «گسترش خورشید» بسیار تأثیر گذار و نشانهای بارز از آثار پینه در سطوح مختلف است. آثار او داستان یا بازنمود تصویرها نیست، هر چند برخی از نقشها منظره، رنگین کمان یا منظومۀ سیارات به نظر میرسند و یا برخی آثارش با بهرهگیری از آثار ادبی پدید آمدهاند. هنر از دیدگاه پینه بایدکمتر جلوهگری کند و بیشتر فضاهایی برای تجربه را بگشاید و مشاهده گران باید با استنباطهای شخصی، حال و هوا و احساسات خود، فضاها را پر کنند. دقیقاً همین مفهوم آزادی خاص در هنر در بسیاری از طرحها و کارهای چاپی که اتو پینه در جریان زندگی خود به دلایل گوناگون پدید آورده است. حس میشود. پینه در نمادها و نقشهای ساده و تصویری خود احساسی بسیار مثبت و تقریباً شادی بخش را به رغم همۀ مشکلات و درگیریها منتقل میکند. برای مثال او در سال 1972 مجموعهای را برای پایتخت اتیوپی که در آن زمان گرفتار فقر فزاینده و قحطی شدید بود، بر پا کرد. پینه در مجموعۀ چاپی خود معنای استماری شهر آدیس آبابا را (که معنی آن «توگل» میشود) برگزید و مجموعهای از گلهای درخشنده به عنوان نماد رشد و امید در بطن کار خود قرار داد. طرحهای پینه اغلب ساده و آشکار است و در آنها پیوسته انرژی رنگها تأثیر مکانی شدیدی بر فرم دارد. پینه به این انرژیها علاقهمند بود و میکوشید آنها را با هنر خود به دیگران منتقل کند.
نشانهای از آزادی بنیادین پینه، دید گستردهاش نسبت به انتخاب تکنیک و مواد گوناگون است. آثار او در دورهای که در مرکز پژوهشهای دیداری دانشگاه ام.آی. تی کار میکرد، بسیار جنبۀ تجربی دارد. این هنرمند حتی در سنی بالا نیز بی پروا به سراغ یک رسانۀ کاملاً جدید برای هنر خود، یعنی سرامیک، رفت. پینه در سالهای 2007-2006 ابتدا مجموعهای از سر حیوانات یا اشکال اسطورهای گلی درست میکرد و در سالهای بعد به سراغ صفحههای تکرنگ و پوشیده از لعاب درخشنده رفت.