نمایشگاه هنر ایران: مصاحبه خواندنی با «صادق صندوقی» تصویرگر پیشکسوت کتابهای درسی و تمام خاطرات کودکی
در ابتدا بیشتر از خودتان و گرایش و علاقه به نقاشیتان برایمان بگویید؟
صادق صندوقی متولد ۱۳۲۵ هستم و در شهر همدان به دنیا آمدهام. تصویرگر کتب درسی و نقاش بیش از دو هزار جلد ازکتابهای کلاسیک، دواوین شعرا و… هستم. از همان ابتدای کودکی به نقاشی علاقه داشتم و با دیدن نقاشیهای کتب درسی برادر بزرگترم و رنگ آمیزیهای آنها که در آن زمان به صورت سیاه و سفید چاپ میشد جرقهای در ذهن من زده شد که به سمت کشیدن کتابهای درسی به صورت رنگی بروم. البته باید اضافه کنم که در دهه ۳۰ به علت فقدان کلاس و کارگاههای آموزشی در محیط مهجور و بسته همدان تنها منظر نگاه تشنه من در زمینه یادگیری هنرهای تجسمی، دیدن پوسترهای سینمایی فیلمها و همچنین تابلوهای سردر مغازهها در معابر و میادین نصب میگردید و نیز روئیت برخی نقاشان هنگام انجام کار، فکر و ذهن مشتاق من را به سمت خود مشغول میساخت. بعدها نیز با دیدن نقاشیهای مجلات و کتبی که با امضای اساتید تصویگری نظیر: بهرامی، تجویدی، دولو، مستشیری، مسعودی و… که امضا شده بود در حقیقت نگاه کنجکاو مرا در ارایه راه مشتاق کرد و در واقع بهره گیری از راه و و روش این اساتید در حوزه تصویگری مطبوعات کلاس درسی شد برای منی که از نعمت کلاس نقاشی و همانطور مدلهای با چاپ و کیفیت بهتر محروم بودم.
چه کسی در این زمینه مشوق شما بود و در واقع چه کسی استعداد شما را کشف کرد؟
یک روز معلم کلاس اول ابتدای ما از بچهها خواست تا گربه یا خرگوشی بکشیم و سپس از کلاس بیرون رفت. وقتی من نقاشی کردم همه دیدند و گفتند: «چه خوب شده، چقدر خوشگله! برای ما هم بکش» به همین ترتیت برای بچهها همان گربه را کشیدم غافل از اینکه مبصر کلاس به من پرخاش کرد و گفت: «تو تقلب کردی و اگر آقا معلم این را بفهمد تورا اخراج خواهد کرد!». من هم بسیار نگران بودم و خیلی استرس داشتم. همان لحظه آقای علی اکبر بلالی معلم مان به کلاس بازگشت و با حیرت پرسید: این نقاشیها را چه کسی کشیده است؟! همه به من اشاره کردند و ایشان مرا صدا زد و به بچهها گفت: «برایش کف بزنید و او را تشویق کنید.» و این باعث شده به نقاشی تشویق بشوم و باور کنید اگر معلمم با من طوری دیگری رفتار میکرد و من را تنبیه میکرد، سرنوشت من عوض میشد و به سمت نقاشی نمیرفتم. در واقع تشویق آقای بلالی باعث شد که به سمت نقاشی بیشتر کشیده شوم و علاقه من به آن بیشتر شود و آینده من با نقاشی رقم بخورد.
نمایشگاه هنر ایران:
بعد از آن به کلاسهای نقاشی رفتید؟
بلافاصله با اخذ مدرک سیکل اول متوسطه از دبیرستان علویان به سمت تهران مشتاقانه روانه شدم و در هنرستان هنرهای زیبایی نام نویسی کردم و زیر نظر اساتید زبده از جمله: ویشکایی، وزیری مقدم، نامی، مقیمی، حالتی، قهاری، ذکاء، کاظمی و.. به آموزش پرداختم. که همین حضور در این کلاسها و تحصیل دروس کلاسیک در آنجا باعث شد تا باب تازهای را در نوع نگاهم به نقاشی نو و درک آثار هنرهای مدرن بگشایم. البته این در حالی بود که در آن زمان به علت مهاجرت به تهران، ورشکستگی پدرم و بیماری برادر بزرگترم سخت در مضیقه مالی قرار گرفتیم و به ناچار همزمان با تحصیلم به انجام کارهای مختلفی که به نوعی به نقاشی مرتبط بود دست زدم مثل شبیه سازی با سیاه قلم و پاستیل یا نقاشی گل و مرغ روی بشقاب و…
چه چیزی باعث شد که به سمت تصویگری کتب درسی رفتید؟
در آن روزهایی که من مشغول این فعالیتها برای امرار معاش بودم، به طور اتفاقی از طریق یکی از رهگذران به من پیشنهاد کار در چند نشریه معتبر آن دوران شد. نشریاتی مانند: دانشمند، صبح امروز، تهران مصور و… در این نشریات به عنوان نقاش و خوشنویس آغاز به کار کردم. یعنی علاوه بر نقاشی داستانها، تیتر مقالات را نیز به صورت خطاطی (دکوراتیو ) طراحی میکردم اینکار گرچه حقوق چندانی برای من نداشت ولی چون از کودکی به کار در مطبوعات علاقه داشتم آنها را با دل و جان انجام میدادم. در همین راستا بود که اولین کار رنگیام تحت عنوان (کربلا) که مربوط به واقعه جانسوز عاشورا در در سال ۱۳۴۲ روی جلد مجله صبح امروز چاپ شد. این نکته را هم باید بگویم که من بدون اینکه سبکهایی از قبیل» کنستراکتیویسم «و یا» آپ آرت «را قبلا آموزش دیده باشم به صورت خودجوش این سبکها را کار میکردم که بعدها متوجه شدم اینها خودشان یک سبک محسوب میشوند. بعدها سعی کردم در زمینه هنرهای بومی و سنتی کشور هم بیشتر کار کنم که»شکوه لاجورد «حاصل ان دوران است کاری که از سبک معماری جنوب خراسان و نقش و نگارهای مسجد گوهرشاد مشهد ملهم شده است.
چه زمانی شما با قلمها و وسایل نقاشی آشنا شدید و به طور حرفهای پیش رفتید؟
پاییز ۱۳۴۵ بخت یار من شد که در خدمت دو تن از وارستگان هنر نقاشی ایران یعنی آقایان پاکباز و جودت به همکاری دعوت شدم. در دفتر کار ایشان که سازمان گرافیک نام داشت و من برای اولین بار با کلمه گرافیک آشنا شدم. استاد پاکباز با صبوری و اشتیاق سوالات در مورد گرافیک را به من آموزش میداد و من که قبلا فقط با مرکب و جوهر نقاشی میکشیدم با انواع و اقسام وسایل مربوط به کار در گرافیک آشنا شدم. وسایلی از قبیل کاغذهای کالک، قلمهای گرافوس، شابلونهای اشکال هندسی، انواع ترامها و… و اینها حکم چشمهای را داشت که عطش یادگیری را در من سیراب میکرد.
چه چیزی باعث شد که به خدمت آموزش و پرورش درآیید؟
جوهره و علاقهای که به این حرفه داشتم من را به سمت آموزش و پرورش هدایت کرد. در آن زمان در کارگاهی هنری نزد استادی مشغول بودم و حتی قرار بود کارگاه را هم به من بسپارد اما من چون به معلمی علاقه داشتم رفتم و تقاضای استخدامی دادم و در سال ۱۳۴۸ به عنوان معلمی ساده رسما به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و در موازات کار اداری آموزش و پرورش به علت مشکلات مادی و تاهل در آتلیه هنر و زیر نظر استاد محمد سلحشور به عنوان مینیاتوریست و مذهب فعالیتم را آغاز کردم و این باعث شد تا بعدها به عنوان نگارگر و مذهب هم شناخته بشوم. در آتلیه هنر درابتدا کارم ساختن تذهیب و تشعیر برای حواشی خطوط و نقاشی روی جلد دو اوین شعرا بود و گهگاهی نیز کاریکاتور هم میکشیدم که در همان سالها هم تقویم کاریکاتوری مربوط به یک شرت رنگسازی نیز چاپ و حتی سالهای بعد هم تجدید چاپ شد.
نمایشگاه هنر ایران:
شما در انتخاب تکنیک برای طراحی یک اثر چه معیارهایی دارید؟
باید اعتراف کنم که ناخودآگاه انتخابم را میکنم که البته به مرور زمان شکل گرفته است. اما خواست اصلیام این است که نقاشی سنتی ایرانی را در آثارم به کار گیرم به طور واضح گرایشم به نقاشیهای قهوه خانهای است. گمان میکنم این قضیه در آثارم مشهود باشد. حتی برخی هم منتقد بودند که صندوقی نقاش قهوه خانه است! خیلی خوشحالم که سنتهایهای ایرانی را در کارهایم رعایت کردهام. این جز علایق اصلی من در کار نقاشی و تصویرگری است. ولی در عین حال تلاش کردهام تناسبات و اصول را رعایت کنم. چرا که در نقاشی سنتی ایرانی به خصوص «اغراق» در تصویرگری شخصیتهای است.
چه چیزی باعث شد که تصاویر مذهبی بکشید؟
در اواسط سالهای دهه ۵۰ یعنی دو سه سالی قبل از انقلاب، با سفارش حجه الاسلام حاج میر ابوالفتح دعوتی و در پی یک تکلیف شرعی که ایشان از امام (ره) داشتند، با احتیاط شروع به نقاشی یک سری کتابهای مذهبی برای کودکان و نوجوانان کردم که چاپ اینگونه کتب با آغاز تظاهرات انقلاب اسلامی به اوج خود رسید به طوریکه در گرماگرم اوج گیری مبارزات انقلابی مردم نقاشیهای مذهبی حقیر به صورت تکثیر شده بر روی در و دیوار مساجد و پایگاههای مردمی به چشم میخورد. در مورد نقاشی کتب اسلامی علاوه بر قداست کار دو نکته برایم حایز اهمیت بود یکی اینکه عنوان اولین نقاش داستانهای مصور اسلامی در ایران را به من دادهاند و دیگر اینکه خیلی از افراد به من میگفتند سیمای شخصیتهای مذهبی را برای اولین بار از طریق دیدن چهرههایی که من ساختهام در ذهن مجسم میکنند که این هر رو بهرحال موجب افتخار و دلگرمی من است.
یکی از معروفترین تصویرهایی که از شما در کتابهای درسی به یاد داریم، تصویر اصحاب فیل در کتابهای درسی بود. درباره این طرح صحبت میکنید؟
ما به عنوان تصویرگر براساس آنچه مولفان میدادند باید تصویری میکشیدیم. برای تصویرگری داستان اصحاب فیل خدا میداند چقدر مشقت کشیدم. اصلا نمیدانستم ابابیل چه شکلی هستند. همه شنیدیم که موجوداتی شبیه پرستو بودند، اما شکل دقیقی از آن را در ذهن نداشتم. هر چقدر با مولفان مشورت میکردم، آنها هم اظهار بیاطلاعی میکردند. از طرفی جدای از شکل ابابیل، تصویر کردن آن جسمی که آنان به سمت زمین پرتاب میکردند هم کار سختی بود. آن جسم باید چه شکلی میبود و چه وزنی میداشت؟ با همه این مشکلات اما خوشبختانه تصویر جواب داد و در حافظهها باقی ماند.
نمایشگاه هنر ایران:
غیر از آن تصویر، دیگر چه کارهایی از شما در کتابهای درسی تصویرگری شده است؟
قرار شد چند چهره از مشاهیر بخصوص مفاخر صد سال اخیر ایران کار کنیم. من چهرههایی مثل امیرکبیر، شیخ فضلالله نوری و بوعلی سینا را کار کردم که از بین آنها چهره امیرکبیر مقبولیت بیشتری پیدا کرد و در حافظه کتابهای درسی ماند. نخستین عشق و علاقه به کتاب و کتابخوانی با دیدن نقاشیهای من در آنها به وجود آمده است. در نتیجه تمام توجهم را به سمت جوانان و نوجوانان جلب کردم و دوست داشتم اثری ماندگار و تأثیرگذار برایشان طراحی کنم. چون آنها آیندهسازان کشور هستند و به نوعی باید آیندهنگری را در نقاشیهایم نشان میدادم. وقتی میدیدم تمام نقاشیهایم در همه نقاط ایران حتی در دنیا به عنوان کتاب درسی مورد استقبال قرار میگیرد حس خوبی را تجربه میکردم چون این نقاشیها دست پرورده خودم بود که به همه نقاط دنیا سرک میکشید. در واقع نیمی از شخصیت من بود. به همین خاطر با عشق و علاقه کار میکردم. علی رغم کار زیاد و وقت اندکی که داشتم سعی میکردم بهترین کار را ارائه دهم. حتی در آن زمان که جنگ بود و شهرها موشک باران میشدند که تصمیم گرفت برای نوجوانان و جوانان آن زمان فکری نو بیندیشد. پیشنهاد داد تا در کتاب زبان انگلیسی تصاویر به صورت کاریکاتور نقاشی شود که در آن شرایط متشنج جوانان با فکری باز به تحصیل ادامه دهند. این طرح مورد توجه قرار گرفت و موجب شاد شدن روحیه جوانان زمان جنگ شد.
آن زمان به شما برای تصویرگری کتابهای درسی سفارش میدادند یا تصویر شما در کنار چند تصویر مورد بررسی قرار میگرفت و در نهایت یکی گزینش میشد؟
به من سفارش داده بودند و حالت مسابقهای نداشت. آن زمان تعداد تصویرگرها کم و حجم کار هم زیاد بود. بنابراین خیلی هم فرصت نداشتیم.
شما در آن دوران به عنوان تصویرگر کتابهای درسی و همچنین تصویرگر کتابهای کودک و نوجوان چه مسائلی را لحاظ میکردید؟
اگر مطلب راجع به علوم بود دست ما تصویرگران بسته میشد. ما باید صددرصد تابع مطالب مولف میبودیم. نمیتوانستیم در تصویرگری یک شیء طبیعی دخل و تصرف کنیم، اما در تصویرگری کتابهای فارسی و ادبیات و کلا کتابهای علوم انسانی دست ما بازتر بود و راحتتر میتوانستیم فضا را فانتزی کنیم. البته باید به سن دانشآموزان هم توجه میکردیم. معتقدم که یک نقاش کتاب باید اقیانوسی باشد به عمق یک وجب ! چرا که در پس هر تصویرگر روی جلد باید علاوه بر یک نقاش، یک گرافیست، یک خوشنویس، یک طراح لباس یا صحنه، یک جغرافیدان و یک تاریخ شناس نهفته است که علاوه بر سواد بصری بالا با معقوله درام هم آشنا باشد تا بتواند فضای مورد نظر را متناسب با موضوع آن انجام دهد. متاسفانه باید اقرار کنم این هنر مردمی در مملکت ما بدلیل نوع نگاه عاقل اندر سفیه روشنفکران کنار گود، بسیار مظلوم واقع شده و به نقاشان اینگونه کتب نیز ظلمی مضاعف چرا که متاسفانه در زیر مجموعه هیچیک از عناصر هنرهای تجسمی و انواع دوسالانههای فرهنگی قرار نمیگیرد. در حالیکه این نوع از کارهای تجارتی در خارج از کشور جایگاه خود را داشته و همه ساله کتابهایی نیز تحت عنوان تصویرسازی سالانه از مجموعه این آثار چاپ و منتشر میشود. خوشحالم که در کیف هر دانش آموز ایرانی حداقل یکی از کارهای من وجود دارد، چه به صورت نقاشی کتب درسی یا به صورت کارت آفرین یا لوح تقدیر…
نمایشگاه هنر ایران:
آیا آثارتان را در نمایشگاههای خارج از کشور هم به تماشا گذاشتهاید؟
بله در سال ۱۳۸۲ در کشور ایتالیا و در گالری بینالمللی سن اگوستین رم و گالری گره در شهر تورن ایتالیا که بی نهایت هم مورد استقبال نوادگان داوینچی و رافائل قرار گرفت.
آیا فرزندانتان هم از هنر شما بهرهای بردهاند؟
بله. هر سه فرزندم در نقاشی و علیالخصوص در خط تحریری تبحر فراوان دارند. البته بدون اینکه من به آنها تعلیم ویژهای بدهم. یکی از دخترانم فارغ التحصیل رشته نقاشی است و دختر کوچکم هم در شعر و ادبیات تبحر فراوان دارد و مجموعهای را نیز به چاپ رسانده است.
حرف پایانی؟
بازهم میگویم: «خوشحالم در کیف هر دانش آموز ایرانی یکی از نقاشیهایم وجود دارد «و اینکه باید بگویم:» در این مدنیت هنر که همه میخواهند شهردار باشند و کارفرما من بینوا فقط رفتگری بودم که با قلمو جارو زدهام… و حالا شما جامعهای را بدون رفتگر مجسم کنید».