چند تعریف زیبا از شعر را در زبان بزرگان بدانیم:افلاطون در تعریف شعر می گوید: شعر علم نیست زیرا نه می‌توان آن را به تعلم کسب کرد و نه می‌توان به دیگران آموخت، بکه امری است الهی و یکی از اسرار خدایان است.دانشمند بزرگ ایران؛ اان سینا هم در تعریف شعر می گوید: شعر، کلامی خیال‌انگیز است که از اقوالی موزون و متساوی ساخته شده باشد.و اما دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی تعریف زیبایی از شعر دارد: شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد و در حقیقت گوینده ی شعر با شعر خود، عملی در زبان انجام می دهد که خواننده، میان زبان شعری او و زبانی روزمره و عادی تمایزی احساس می کند.سرانجام همه تعاریف نیز به مهدی اخوان ثالث میرسد که در تعریف شعر می گوید: شعر محصول بی‌تابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته. حاصل بی‌تابی در لحظاتی که آدم در هاله‌ای از شعور نبوت قرار گرفته است. شاعر بی‌هیچ شک و شبهه طبعا و بالفطره باید به نوعی، دیوانه باشد و زندگی غیر معمول داشته باشد و این زندگی های احمقانه و عادی که غالبا ماها داریم، زندگی شعری نیست. باید همه‌ عمر، هستی، هوش، همت، همه‌ خان و مان و خلاصه تمامت بود و نبود وجود را داد.در شعر معاثر نیز رضا براهنی در کتاب “طلا در مس ” اینگونه شعر را تعریف می کند: تعریف شعر کار بسیار مشکلی است، اصولاً یکی از مشکل ترین کارها در این زمینه است، شاید بشود گفت که شعر تعریف ناپذیر ترین چیزی است که وجود دارد.